آتش «پهلوی» خاموش شد

محمدرضا شاه پهلوی شورای سلطنت را تشکیل داد و کشور را به شاپور بختیار سپرد و با ثروتی کلان، بار سفر بست و کشور را به آمریکایی‌ها و ارتش سپرد. خونریزی‌ها بیشتر شد اما «مردم» پیروز نهایی میدان مبارزه با طاغوت شدند و نظامیان پهلوی را مجبور به پذیرش شکست و اعلام «بی‌طرفی» کردند و با به زانو درآوردن ارتش تا دندان مسلح شاه، پیروزی انقلاب‌شان را جشن گرفتند.

به گزارش ایسنا، فردا ۲۲ بهمن چهل و چهارمین سالروز اعلام بی‌طرفی فرماندهان و امرای ارتش شاهنشاهی، ساقط شدن رژیم پهلوی و پیروزی نهایی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ است.

در حالی که بویینگ ۷۴۷ حامل رهبر کبیر انقلاب اسلامی ساعت ۹ و ۲۷ دقیقه روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در فروگاه مهرآباد به زمین نشست و سونامی انقلابیون همه میدان‌ها و خیابان‌های اصلی و فرعی شهر تهران و سایر شهرهای ایران را یکی پس از دیگری در نوردید و ساختمان‌ها و ادارات دولتی را پشت سر هم به کنترل خود درآوردند اما باز شاپور بختیار و فرماندهان و امرای ارتش شاه تا بعدازظهر روز ۲۲ بهمن به امید تغییر شرایط به نفع رژیم در دفاتر کار و مجموعه‌های نظامی تحت امرشان حضور داشتند.

نفس‌های آخر

از شب بیستم بهمن ۱۳۵۷ درگیری‌های شدیدی بین همافران نیروی هوایی ارتش و لشگر گارد شاهنشاهی آغاز شد و درگیری‌ها به روز بعد کشیده شد و با شدت بیشتری ادامه یافت. بامداد ۲۱ بهمن یکی از سربازان پادگان آموزشی دوشان تپه با مخفی شدن در یکی از آمبولانس‌های نظامی فرار کرد. این سرباز با پیوستن به جمعیت انقلابی حاضر در اطراف پادگان علاوه بر فاش کردن خبر درگیری خونین نظامیان داخل پادگان، مقادیری اسلحه و فشنگ به بیرون از پادگان انتقال داد و در اختیار نیروهای مردمی گذاشت. اسلحه‌هایی که این سرباز در اختیار مردم گذاشت جزو اولین سری اسلحه‌هایی بود که به دست انقلابیون افتاد و آنان را مسلح کرد.

در سوی دیگر شهر، فرماندار نظامی تهران و حومه به ریاست سپهبد مهدی رحیمی در اعلامیه شماره ۴۰ ساعت منع آمد و شد و حکومت نظامی را از ساعت ۱۶:۳۰ بعدازظهر تا ۵ صبح ۲۲ بهمن اعلام کرد که این ساعت پس از شدت گرفتن حمله مردم به کلانتری‌ها و پادگان‌ها و تحت کنترل درآوردن آنها در ۲۱ بهمن ماه، از ساعت پنج صبح به ساعت ۱۲ ظهر روز ۲۲ بهمن افزایش یافت.

به محض رسیدن خبر حوادث پادگان دوشان تپه به مدرسه علوی، امام خمینی در موضع‌گیری تندی علیه فرماندار نظامی تهران، هشدار دادند: «اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچوجه به آن اعتنا نکنند... د. اخطار می‌کنم که اگر دست از این برادرکشی بر ندارند و لشگر گارد به محل خودش برنگرد ... تصمیم آخر خود را به امید خدا می‌گیرم.»

با صدور فرمان امام، ستادهای مردمی از طریق بلندگوهای سیار در سطح شهر خبر لغو ساعت حکومت نظامی و منع رفت و آمد را منتشر کردند و عزم خود را جزم به کنترل درآوردن ساختمان‌ها، ادارات و نهادهای حکومتی و نظامی باقی مانده کردند.

تیپ زرهی قزوین که برای نظارت بر اجرای تمام و کمال حکومت نظامی وارد تهران شده بود، در خیابان سپه با مقاومت شدید مردم زمین‌گیر شد.

با این حال سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران و حومه در اطلاعیه‌ای که به پیوست آن لیستی از رهبران نهضت اسلامی درج شده بود، یگان‌های تحت امرش را مجبور می‌کرد رهبران نهضت اسلامی به خصوص آیت‌الله سید روح‌الله موسوی خمینی، آیت‌الله سید محمود طالقانی و مهندس مهدی بازرگان را به سرعت دستگیر و از طریق هواپیما به منطقه دور از ایران در یکی از جزایر دریایی تبعید کنند.

اوج ذلت

درگیری‌های خونین بین مردم انقلابی تهران و ارتش شاهنشاهی به ۲۲ بهمن رسید. موج عظیم مردم در این روز به زندان اوین، ساختمان ساواک در خیابان ایرانشهر، ساختمان‌های اداری و نظامی خیابان سلطنت‌آباد، ساختمان‌های مجلس سنا و مجلس شورای ملی، ستاد شهربانی و ستاد ژاندارمری در میدان ۲۴ اسفند – انقلاب - و زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری، پادگان‌های باغشاه، عشرت‌آباد و عباس‌آباد، دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، رادیو و تلویزیون و کارخانه‌ها و انبارهای مهمات و اسلحه ارتش رسید.

با تصرف زندان کمیته - کمیته مشترک ضدخرابکاری - زندانیان این زندان که اکثرا زندانیان سیاسی بودند توسط مردم آزاد شدند. در سوی دیگر شهر، زندانیان بازداشتی در دو زندان قصر و جمشیدیه، فرار کردند اما به فاصله چند ساعت بار دیگر توسط انقلابیون دستگیر و به مدرسه رفاه، محل سکونت امام امت و تشکیل جلسات شورای انقلاب منتقل شدند و تا آغاز جلسات رسیدگی به اتهامات آنان در کلاس‌های درس این مدرسه، زندانی ماندند.

مردم انقلابی دفتر نخست‌وزیری را هم تحت کنترل خود درآوردند اما خبری از شاپور بختیار نبود. او ساعتی قبل با هلیکوپتر ارتش به محل اختفای سران رژیم فرار کرده بود.

سرلشکر ناجی فرمانده گارد جاویدان در حوالی میدان فوزیه – امام حسین - در جریان تیراندازی به مردم به ضرب گلوله کشته شد. امیرعباس هویدا نخست‌وزیر اسبق رژیم نیز خود را در مدرسه رفاه به شورای انقلاب تسلیم کرد. چند تن از امیران ارتش از جمله سپهبد جعفریان و سرلشکر بیگلری هم کشته شدند. سپهبد بَدره‌ای فرمانده نیروی زمینی هم ساعتی بعد کشته شد و پادگان لویزان به دست مردم افتاد.

سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران و حومه هم به دست انقلابیون افتاد. نحوه دستگیری او جالب توجه بود.

حجت‌الاسلام صادق خلخالی در خاطره‌ای از آن روز نوشت: «روز ۲۱ بهمن رحیمی شهربانی را آماده می‌کرد تا به محل سکونت امام خمینی در خیابان ایران - عین‌الدوله - حمله کنند. ساعت ۱۶ بعدازظهر و پس از آنکه بختیار اعلام حکومت نظامی کرد، رحیمی تصمیم گرفت به پادگان باغ‌شاه برود و به هوانیروز و کلاه‌سبزها دستور حمله بدهد اما زمانی که از شهربانی خارج شد، انقلابیون با دوچرخه و موتور او را تعقیب کردند و در میدان حسن‌آباد در حالی که تظاهر می‌کرد یک تاجر است، دستگیر شد و به ستاد شهربانی آورده شد.»

سقوط ارتش شاه

در شرایطی که هر لحظه بر شدت اعتراضات افزوده می‌شد و اشغال ادارات توسط انقلابیون شدت بیشتری گرفته بود، شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک - ستاد بزرگ ارتشتاران – در ساعت ۱۰:۳۰ صبح روز ۲۲ بهمن با حضور ارتشبد عباس‌ قره‌باغی‌ رییس‌ ستاد بزرگ‌ ارتشتاران‌ و رییس شورای عالی ارتش، ۲۶ فرمانده ارشد ارتش پهلوی را در دفتر خود جمع کرد.

در این جلسه ارتشبد جعفر شفقت‌ وزیر جنگ، ارتشبد حسین‌ فردوست‌ رییس دفتر ویژه‌ اطلاعات، سپهبد هوشنگ‌ حاتم‌ رییس‌ جانشین‌ ستاد بزرگ‌ ارتشتاران، سپهبد ناصر مقدم‌ رییس‌ سازمان اطلاعات و امنیت کشور – ساواک، سپهبد عبدالعلی‌ نجیمی‌ نائینی‌ مشاور رییس‌ ستاد بزرگ‌ ارتشتاران، سپهبد احمدعلی‌ محققی‌ فرمانده‌ ژاندارمری، سپهبد عبدالعلی‌ بدره‌ای‌ فرمانده‌ نیروی‌ زمینی، سپهبد امیرحسین‌ ربیعی‌ فرمانده‌ نیروی‌ هوایی، دریاسالار کمال‌ حبیب‌اللهی‌ فرمانده‌ نیروی‌ دریایی، سپهبد عبدالمجید معصومی‌ نائینی، معاون‌ پارلمانی‌ وزارت‌ جنگ‌ و سپهبد جعفر صانعی‌ معاون‌ لجستیکی‌ نیروی‌ زمینی‌

دریاسالار اسدالله محسن‌زاده‌ جانشین‌ فرمانده‌ نیروی‌ دریایی، سپهبد حسین‌ جهانبانی‌ معاون‌ پرسنلی‌ نیروی‌ زمینی، ‌ سپهبد محمد کاظمی‌ معاون‌ طرح‌ و برنامه‌ نیروی‌ زمینی، ‌ سرلشکر کبیر دادستان‌ ارتش، ‌ سپهبد خلیل‌ بخشی‌آذر، رئیس‌ اداره‌ پنجم‌ ستاد، ‌ سپهبد علی‌محمد خواجه‌نوری‌ رییس‌ اداره‌ سوم‌ ستاد، ‌ سرلشکر پرویز امینی‌ افشار رییس‌ اداره‌ دوم‌ ستاد، سپهبد امیرفرهنگ‌ خلعتبری‌ معاون‌ عملیاتی‌ نیروی‌ زمینی، ‌ سرلشکر محمد فرزام‌ رییس‌ اداره‌ هفتم‌ ستاد، سپهبد جلال‌ پژمان رییس‌ اداره‌ چهارم‌ ستاد، ‌ سپهبد ناصر فیروزمند معاون‌ ستاد، سپهبد موسی رحیمی‌ لاریجانی‌ رییس‌ اداره یکم‌ ستاد، سپهبد محمد رحیمی‌ آبکناری‌ رییس‌ آجودانی‌ ستاد، سپهبد رضا طباطبایی‌ وکیلی‌ رییس‌ اداره‌ی بازرسی‌ مالی‌ ارتش‌ و سرلشکر منوچهر خسروداد فرمانده‌ هوانیروز حضور داشتند.

قره‌باغی در این نشست گزارش فرماندهان نیرو درباره وضعیت جاری کشور را گوش کرد سپس موضوع همبستگی ارتش با مردم را به شور گذاشت. فرماندهان نظرات مختلفی داشتند اما نظر جمعی بر این قرار گرفت تا اطلاعیه‌ای به امضای جمع برسد و ارتش اعلام کند «بی‌طرفی» است. همینطور هم شد از جمع ۲۷ فرمانده ۲۶ نفر اعلامیه بی‌طرفی را امضا کردند و اطلاعیه ساعتی بعد در اختیار سازمان رادیو و تلویزیون قرار گرفت و در ساعت ۱۳:۱۵ دقیقه بخش‌های مختلف خبر با قطع برنامه‌های عادی خود اطلاعیه شورای عالی ارتش را قرائت کردند.

صدور اطلاعیه

فرماندهان ارتش در این اطلاعیه تاکید کردند: «با توجه به تحولات اخیر کشور شورای عالی ارتش در ساعت ده و نیم امروز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به اتفاق آرا تصمیم گرفت برای جلوگیری از هرج و مرج و خون‌ریزی بیشتر، بی‌طرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگان‌های نظامی دستور داد به پادگان‌های خود مراجعت نمایند.

ارتش ایران همواره پشتیبان ملت شریف و نجیب و وطن‌پرست ایران بوده و خواهد بود و از خواسته‌های ملت شریف با تمام قدرت پشتیبانی می‌نماید.»

در پی صدور اطلاعیه ستاد ارتش، فرمانداری نظامی تهران و حومه نیز با صدور آخرین اطلاعیه با استناد به این اطلاعیه از سربازان و درجه‌داران یگان‌های نظامی مستقر در سطح شهر تهران خواست به پادگان‌ها برگردند.

رفتار قره‌باغی با بختیار

شاپور بختیار که دستور بمباران انبارهای تولید اسلحه در کارخانه مسلسل‌سازی را در آخرین ساعات ۲۱ بهمن ماه صادر کرده و در دفترش منتظر واکنش ارتشیان مانده بود، ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه صبح روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ سپهبد عباس قره‌باغی را به دفتر نخست‌وزیری فراخواند تا درباره علل اجرا نشدن دستورش، فرمانده را بازخواست کند اما قره‌باغی در آن ساعات در تب و تاب برگزاری نشست مشترک با فرماندهان و روسای سازمان‌های ارتش بود و اجابت خواسته نخست‌وزیر را به پس از این نشست موکول کرد.

سپهبد قره‌باغی در خاطره‌ای از آن لحظات دلهره‌آور در کتاب اعترافات ژنرال نوشت: «... به‌تدریج که فرماندهان نیروها به ستاد می‌رسیدند بر حسب معمول می‌آمدند به دفتر من. ابتدا سپهبد مقدم آمد. سؤال کردم: «طرحی که نخست‌وزیر دیشب در شورای امنیت ملی دستور داد، اجرا شد؟» گفت: «نخیر» اظهار نمودم: «چطور؟» جواب داد: «برای اجرای طرح خیلی دیر شده بود. مگر در آن آشوب دیشب شهر و وضع تخلیه کلانتری‌ها مقدور بود که بشود کسی را دستگیر کرد.»

... سپهبد ربیعی آمد به دفترم. وضعیت نیروی هوایی را سؤال کردم، اظهار نمود: «وضع نیروی هوایی بسیار خطرناک است، برای ما کمک نرسید. در اطراف مرکز آموزش هوایی جمعیت خیلی زیادی جمع شده‌اند، تیراندازی هم به شدت ادامه دارد.»

... آقای بختیار به دفترم تلفن زد و گفت: «می‌خواستم که تیمسار ساعت ۹:۳۰ بیاید به نخست‌وزیری، ضمنا به سپهبد رحیمی هم گفته‌ام بیاید تا ببینیم چه کار باید بکنیم.» به او گفتم: «به سرلشکر جناب رییس دفتر ستاد بزرگ مأموریت دادم فرماندهان و معاونین نیروها و روسای سازمان‌های ارتش و ادارات ستاد بزرگ ارتشتاران را تلفنی و فوری دعوت نماید که هر چه زودتر به ستاد بزرگ بیایند، تأمل کنید تا آخرین وضعیت کشور و اشکالات نیروها را در شورای فرماندهان بررسی کنیم، پس از روشن شدن، به نخست‌وزیری خواهم آمد. بختیار هم پاسخ داد: «بسیار خوب.»

بختیار خود در خاطره‌ای در این باره در کتاب یکرنگی نوشت: «... صبح روز یکشنبه در ساعت ۸ به نخست‌وزیری رفتم. با همه گرفتاری‌ها و مشغله‌ها، تمام مدت با تعجب در فکر سکوت قره‌باغی بودم. در ساعت ۹:۲۰ دقیقه گفتم به او تلفن کنند. به من گفتند در جلسه‌ای بسیار مهم است، اما بلافاصله پس از ختم آن، با هلیکوپتر می‌رسد... د. دقایق می‌گذشت و هر لحظه بیشتر به من ثابت می‌شد که این جلسه باید حقیقتا فوق‌العاده مهم بوده باشد. درباره چه می‌توانست باشد؟ ... در ساعت ۱۱ سرانجام تماس تلفنی با قره‌باغی برقرار شد. قره‌باغی به من می‌گوید که ارتش بی‌طرفی خود را اعلام کرده است. به او گفتم: حدس زده بودم.

ارتش متزلزل شده بود، ارتش خیانت کرده بود. این قره‌باغی کذایی، که شاه برای من به جا گذاشت و حسین فردوست یکی از نزدیکان اعلیحضرت با استفاده از مختصر همدستی رییس ساواک، ۲۵ امیر را در شورای عالی نیروهای مسلح، که موجودیت قانونی نداشت و فقط برای نیازهای ظاهری ابداع شده بود، گرد هم آورد و این شورا قطعنامه را صادر کرد.»

تیر خلاص

در ساعاتی که امرا و فرماندهان ارتش در ستاد بزرگ ارتشتاران سرگرم تهیه اطلاعیه اعلام بی‌طرفی بودند، مردم انقلابی اشغال تأسیسات و پادگان‌ها و یگاه‌های ارتش را آغاز کرده بودند. ستون‌های زرهی در سطح شهر پراکنده بودند و پادگان‌های نیروی هوایی از جمله پادگان دوشان‌تپه به دست انقلابیون سقوط کرد.

مردم بی‌اعتنا به دستور تهدیدآمیز بختیار برای بمباران تأسیسات اسلحه‌سازی، دیوارهای کارخانه اسلحه‌سازی را با دیلم و کلنگ خراب کردند و وارد شدند. این واقعه تقریبا ساعاتی پس از شورش و درگیری نظامیان پادگان عشرت‌آباد علیه یگان‌های لشکر گارد سلطنت اتفاق افتاد. در تسخیر پادگان‌های ارتش توسط انقلابیون مقادیر زیادی سلاح و مهمات به دست مردم و نیروهای سازمان منافقین افتاد.

به دنبال این اتفاقات فرماندهی لجستیکی نیروی زمینی در پادگان عباس‌آباد، یگان‌های هوانیروز در باغشاه، دانشکده افسری، دانشکده پلیس، پادگان جی، پادگان قصر و ستاد نیروی دریایی بدون کمترین مقاومتی یکی پس از دیگری به دست انقلابیون سقوط کرد.

به این ترتیب عصر روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ دیگر سازمانی به نام ارتش شاهنشاهی وجود خارجی نداشت. رژیم پهلوی ساقط شد و انقلاب اسلامی ایران به رهبری آیت‌الله العظمی سید روح‌الله موسوی خمینی، همدلی هزاران نفر از انقلابیون و همراهی میلیون‌ها نفر از مردم ایران به پیروزی رسید و مردم برای همیشه از شر رژیم ستم‌شاهی پهلوی آزاد شدند.

منابع:

دکتر باقر عاقلی، نخست وزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، انتشارات جاویدان

غلامرضا نجاتی، ۱۳۷۳، تاریخ سیاسی ۲۵ ساله ایران از کودتا تا انقلاب، جلد دوم، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران

انتهای پیام

  • جمعه/ ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ / ۰۷:۳۰
  • دسته‌بندی: سیاست داخلی
  • کد خبر: 1401111914678
  • خبرنگار : 90089