به گزارش ایسنا، در دولت دوازدهم قرار بود سندی با عنوان «سند ملی موسیقی» توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تدوین شود و بعدا به تصویب برسد اما از آخرین باری که در سال ۹۹ رئیس دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد که تدوین سند تکمیل شده، هنوز خبری از تصویب آن نیست. حال با وجود آن که سند ملّی موسیقی هنوز تکلیف مشخصی ندارد، خبر آمد که یک بیانیه راهبردی در حوزه موسیقی در حال بررسی و تصویب در شورای فرهنگ عمومی کشور است.
اولین سوالی که پس از اعلام خبر درباره بیانیه راهبردی موسیقی به ذهن متبادر میشود این است که آیا این همان سند ملی موسیقی است؟ و اگر نیست چه تفاوتی با آن دارد؟ کاربرد و اهداف این سند هم جزو نکاتی است که درباره این بیانیه پرسشبرانگیز است. به هر جهت این سوالها انگیزهای شد که صحبتی داشته باشیم با صابر اکبری خضری ـ دستیار ویژه دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور ـ که در ادامه مشروح گفتوگو را درباره جزئیات بیانیه راهبردی موسیقی میخوانید:
یک بار برای همیشه تکلیفمان را با موسیقی مشخص کنیم
ـ در دولت دوازدهم قرار بود سند ملی موسیقی به تصویب برسد. حال سوال اینجاست که آیا سند ملی موسیقی با بیانیه راهبردی موسیقی تفاوت دارد؟ اگر تفاوت دارد این تفاوت در چیست؟
ـ به عنوان مقدمه باید بگویم علیرغم ظرفیتهای گستردهای که موسیقی ایران به لحاظ تنوع موسیقایی در زیست بوم و فلات فرهنگی ایران داشته و دارد، متأسفانه اسناد بالادستی که تکلیف نظام فرهنگی کشور را با موسیقی مشخص کند، نداشتهایم. بعد از انقلاب اسلامی نه در شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان قرارگاه فرهنگی کشور، نه در شورای فرهنگ عمومی، نه در مجلس و نه در هیات وزیران سند راهبردی نداشتهایم؛ البته تلاشهایی در جهت تدوین اینگونه اسناد شده ولی به نتیجه نرسیده است؛ به عنوان مثال سال ۱۳۹۲ در شورایعالی انقلاب فرهنگی و مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری متون قابل توجهی تدوین شد، ولی به خاطر برخی برخوردهای سلیقهای به نتیجه نرسیده و این بلاتکلیفی ادامه پیدا کرد. تقریبا دو ـ سه سالی است که فرآیند تدوین سند ملّی موسیقی با راهبری شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شکل جدی پیگیری میشود، ولی ما در شورای فرهنگ عمومی، نوع مواجهه و نگاه و رسالت خاص خودمان را داریم که با وجود هم راستا بودن با اهداف شورای عالی، موازی کاری نیست.
در شورای عالی انقلاب فرهنگی هدف رسیدن به یک نقشه جامع و راهبردی است که مسیر را مشخص کرده و به همه برنامه عمل بدهد؛ ولی ما در شورای فرهنگ عمومی، مسئلهمان مشخصاً نسبت فرهنگ عمومی و موسیقی و روابط متقابل این دو است؛ رویکرد ما نیز در تمامی موضوعاتی که به آن میپردازیم این است که به سراغ دوراهیها، گرهها و معمّاها در عرصه مسائل فرهنگی کشور برویم؛ یعنی نظام فرهنگی کشور را از آن حالت گردگویی در بیاوریم و یک بار برای همیشه تکلیف و موضع راهبردیمان را با موسیقی مشخص کنیم. نظام فرهنگی کشور را سر دوراهیهایی که در موضوعات مختلف هست قرار دهیم و بخواهیم که تصمیمگیری شود؛ در غیر این صورت، وحدت رویه وجود نخواهد داشت، چنان که گاهی دیدهاید به برخی موسیقیها ـ مثلاً رپ ـ مجوز داده میشود و گاهی به طور کلی نفی می شود.
مثال دیگر موضوع موسیقیهای شرقی و مشخصاً کرهای است که اصطلاحاً با عنوان کیپاپ شناخته میشود؛ البته در این مورد خاص بحث فقط موسیقی نیست، بحث سبک زندگی، هواخواهی و در نگاه کلان نوعی هویت جویی است که موسیقی در مرکز آن قرار دارد و بین برخی از نوجوانان ماهم به شدّت محبوب هستند. آیا دستگاههای فرهنگی ما این موضوع را میشناسند؟ با آن موافق هستند؟ تکلیفشان با این موضوع چیست؟ یا مثال دیگر مسئله آموزش موسیقی است، اگر مخالفت وجود دارد، پس چرا علناً و رسماً واحدهای تجاری فروش آلات موسیقی داریم؟ اگر مشکلی نیست، پس چرا برخی مواقع ممنوعیت اعلام میشود و گاهی آموزش موسیقی در دانشگاهها، هنرستانها و آموزشگاهها تعطیل میشود؟ اگر ترویج و اشاعه موسیقی اصیل و فاخر و واجد ارزشهای اصیل ایرانی و اسلامی دستور کار است، چرا اجازه نمایش سازهای ایرانی در صداوسیما داده نمیشود؟ اگر اشاعه موسیقی به کلی قبیح دانسته میشود، پس چرا شبکههای مختلف صداوسیمای ملّی شبانه روز موسیقی پخش میکنند که گاهی و متأسفانه شاید بشود گفت بسیاری از مواقع شاهد پخش موسیقیهای میانمایه و کممایه نیز از آن هستیم؟! دغدغه اصلی ما پاسخ به این سوال است که دکترین نظام فرهنگی کشور در حوزه موسیقی چیست؟
هر نوجوان ایرانی روزی یک ساعت و نیم موسیقی گوش میکند
ـ شناسایی این دوراهیها در چه مرحلهای است؟ برای شناسایی آنها از کدام نهادها و چه افرادی کمک گرفتید؟ چقدر بین جوانها رفتید و دغدغهها را شنیدید و چقدر در تعامل با مدیران فرهنگی بودید؟
ـ از اردیبهشت ماه فرآیند کارشناسی خود را در این موضوع شروع کردیم که گروهی از پژوهشگران عرصه موسیقی و پژوهشگران عرصه فرهنگ و ارتباطات در دبیرخانه روی این موضوع کار میکنند. رهیافت و نقطه شروع ما خود مسئله فرهنگ عمومی است؛ یعنی ما دستگاه متولی عرصه موسیقی نیستیم که بخواهیم درباره همه مسائل موسیقی تصمیم بگیریم. هدف ما، فرهنگ عمومی بود؛ چراکه موسیقی در فرهنگ عمومی اثرگذار است. درحقیقت طی یک پژوهش مرتبط با فرهنگ عمومی متوجه شدیم که نوجوان ایرانی به طور میانگین در حدود یک ساعت و نیم موسیقی گوش میکند و نزدیک به ۷۰ درصد مردم تهران گفتهاند که بسیار به موسیقی علاقه دارند و شنونده آن هستند. ولی مسئله اینجاست آن چیزی که در حال حاضر در فرهنگ عمومی در عرصه موسیقی رواج دارد، متأسفانه کممایهترین نوع موسیقی است حال بین جوانها باشد، نوجوانها یا میانسالان. این امر نشان میدهد که از اصالتهای فرهنگی خود در حوزه موسیقی فاصله گرفتهایم. امروز بیش از ۷۰ تا ۸۰ درصد مجوزهای آموزش موسیقی برای ژانرها و سازهای جدید و غربی است. البته منظور ما این نیست که اینها بد هستند ولی اینکه اولویت جامعه ما، به جای یادگیری و نواختن تار و سهتار و سایر سازهای اصیل بومی، یادگیری گیتار شده است خیلی پیام خوبی را منتقل نمیکند. قصد ما برداشتن موانع و پیدا کردن راه حلی برای بازگرداندن موسیقی اصیل به زیست روزمره و سبد مصرف اثرگذار فرهنگی مردم است.
تیغ کجسلیقگیها موسیقی اصیل ما را هدف گرفته است/برایش فرقی ندارد ساسی مانکن گوش کند یا شجریان
ـ نقش صداوسیما را در سلیقه شنیداری مردم را به چه صورت میبینید؟
ـ متأسفانه یکی از علل افول ذائقه مردم در موسیقی، خود صداوسیماست. محدودیتها و کجسلیقگیها در حوزه موسیقی، متأسفانه بیشتر از اینکه تیغش روی گردن موسیقیهای کممایه و وارداتی باشد، اتفاقا موسیقی اصیل ما را هدف گرفته و بیشتر به آن ضربه زده است. درحقیقت با سیاستهای غلط موجب شدهایم که سخیفترین نوع موسیقی، بیشترین رواج را پیدا کند و اصیلترین و فاخرترین نوع موسیقی، بیشترین محدودیت را داشته باشد. از آنجا که ما عملاً برنامهای برای تربیت و پرورش ذائقه موسیقایی مردم خصوصاً کودکان و نوجوانان در مدارس نداریم، جامعه عملاً همه چیزخوار شده است و هر چه به او بدهی گوش میکند؛ یعنی ممکن است یک تِرَک از شجریان گوش کند ولی قطعه بعد از تتلو باشد. مخاطبان موسیقی ما یک مصرف بدون دروازهبانی و بدون گزینش دارند؛ چون گوش ما پرورش پیدا نکرده و بیسواد مانده است. گوشی که سواد موسیقایی نداشته باشد و ذائقه آن پرورش پیدا نکرده باشد، برایش فرقی ندارد ساسی مانکن گوش کند یا شجریان.
حبیب چه مشکلی داشت؟/آرزوی این روزهای جواد یساری
«قطعاً کجسلیقگیها و نبود دکترین و نگاه راهبردی، زمینه برخوردهای سلیقهای و محدودیتهای بدون علت و منطق را فراهم کرده است؛ نمونه آن خوانندهای مثل مرحوم «حبیب» است که مجوز بازگشت به ایران را به او دادیم ولی اجازه خواندن را نه. خب این حبیب چه مشکلی داشت؟ اتفاقا در چارچوب ما بود و شعرها و محتوای موسیقی او به مراتب سالمتر از خیلی از خوانندگانی بود که امروز مجوز پخش میگیرند. چند روز پیش یکی از عزیزان میگفت که آقای جواد یساری را دیده است که با شوق میگفته «من دوست دارم در اواخر عمرم برای مردمم، در کشور خودم بخوانم.» چرا اصرار داریم برخی از این هنرمندان را که ضدیتی هم با مبانی و اصول ما ندارند مجبور کنیم حتماً بروند ترکیه و امارات بخوانند و اینگونه ارز هم از کشور خارج شود؟ برخی از خوانندگانی که بعد از انقلاب اسلامی از ایران رفتند، واقعاً مشکلی نداشتند و اتفاقاً اگر آنها را نگه میداشتیم و حمایت میکردیم، بسیار همگراتر و اخلاقیتر و فاخرتر از برخی خوانندگان فعلی بودند، امّا متأسفانه کجسلیقگیها و رودربایستیها مانع از این موارد شده است. ما در این سالها در حوزه موسیقی با خودمان رودربایستی داشتهایم. علیرغم اینکه موسیقی اولین هنری بوده که به جریان انقلاب پیوسته است؛ یعنی سینما هم حتی بعد از انقلاب با تأخیر به جریان مردمی انقلای اسلامی پیوست.»
«باید مشخص کنیم در نگاه ما موسیقی اصلاً فرصت است یا تهدید؟ زمانی که رسانههای جمعی به این شکل نبوده، مهمترین ابزاری که ارزشهای فرهنگی، اخلاقی و دینی ما را منتقل میکرد، موسیقی بود؛ مثلا زمانی که مرحوم نورمحمد درپور یا مرحوم محمد ابراهیم شریف زاده میخواندند، مضامین اخلاقی و فرهنگ غنی اسلام و ایران را روایت میکردند. ولی امروز نسل جدید هیچ ارتباطی با این نوع از موسیقی که میراث فرهنگی ما است ندارد، ولی وقتی که ساسی مانکن موزیک ویدیو منتشر میکند، هشت میلیون بازدید میخورد.»
ممنوعیت آموزشگاهها در دهه ۸۰، آموزش موسیقی را زیرزمینی کرد
ـ در بین ژانرهای گستردهای که در حوزه موسیقی وجود دارد، تنها بخشهای محدودی موفق به دریافت مجوز میشوند و سبکهایی مانند راک یا متال به علت شناخت غلطی که از آنها وجود دارد، رد میشوند. چقدر لزوم شناخت کافی از ژانرهای موسیقی احساس میشود؟
ـ البته بخشی از پاسخ این سوال نیاز به دانش فنی در حوزه موسیقی دارد و ما نمیتوانیم اظهار نظر کنیم، امّا همیشه این حدیث شریف را یادآوری میکنم که «الناس اعداءُ ما جهلوا»، جهل، دشمنی میآورد. البته نمیگوییم که هر چه در این ژانرها ساخته شود خوب است، نه، ولی همانطور که در موسیقی پاپ ایرانی معیارهایی برای ارزیابی فرم و محتوا هست، میتوان همان را نسبت به سایر ژانرهای موسیقی نیز پیاده کرد. اینکه آنها را نشناسی و صرفا منع کنی، تنها موجب میشود که دست سیاستگذاران از آن عرصه کوتاه شود نه اینکه آن ژانر واقعاً از سبد مصرف مخاطبانش حذف شود. در دهه ۸۰ چند سال آموزش موسیقی در تهران ممنوع شد، ولی آموزش موسیقی عملاً حذف نشد بلکه زیرزمینی شد و سیاستگذاران دست خود را از کنشگری و کنترل عرصه کوتاه کردند.
نگاه عمیق و رو به جلوی مقام معظم رهبری به موسیقی
ـ چقدر به لحاظ فقهی دستمان در موسیقی باز است؟
ـ مسئله ما در موسیقی، فقه نیست. اتفاقاً وقتی شما کتاب اخیری که از نظرات فقهی مقام معظم رهبری درباره غنا و موسیقی که درس خارج ایشان است انتشار یافته است را میبینید، متوجه میشود که به شدّت نگاه عمیق و رو به جلویی در حوزه موسیقی طرح و بحث شده است؛ ولی مسئله اینجاست نوع سیاست گذاری ما در حوزه موسیقی خیلی جاها مبتنی بر فقه هم نبوده است.
ـ موسیقی یک صنعت است و باید برای هنرمندان و افراد فعال در این حوزه درآمدزا باشد ولی رعایت کپی رایت که یکی از راههای اصلی درآمدزایی اهالی موسیقی است که در ایران رعایت نمیشود و ما حتی یک پلتفرم درست درمان هم برای شنیدن موسیقی نداریم. چقدر در این بیانیه به لزوم رعایت قانون کپی رایت توجه شده است؟
ـ درحال حاضر پرطرفدارترین پلتفرم فارسی موسیقی، رادیو جوان است که خارج از ایران کنترل میشود و ما هیچ نقشی در آن نداریم و اصلا هم با ما همسو نیست. ولی ما حتی نتوانستهایم یک پلتفرم داخلی خوب داشته باشیم و در حوزه اقتصاد موسیقی دچار مشکل هستیم. تنها راه درآمدزایی اهالی موسیقی، صحنه است؛ چون از راه فروش آثار خود به خاطر نبود حق مولف امکان درآمدزایی ندارند. در آن بیانیه راهبردی به موضوع ضرورت داشتن یک پلتفرم موسیقی اشاره کرده و تشخیص دادهایم که یکی از آن مسائل دو راهیها پلتفرم است؛ یا باید به اسپاتیفای و ساوند کلاد بپیوندیم یا نمونه قابل رقابت بومی ایجاد کنیم که طبیعتاً پیشنهاد ما گزینه دوم است، باید برای مخاطب ایرانی و مخاطب فارسی زبان غیرایرانی خارج از کشور که موسیقی فارسی گوش میکند یک پلتفرم حرفهای داشته باشیم. همچنین یکی از وظایف ما در حوزه موسیقی، مسئله حقوق مولف است، زیرا کنسرتهای موسیقی دیگر به لحاظ اقتصادی به صرفه نیستند و راه نجات رعایت حقوق مولف است.
وقتی نگاه به موسیقی از زاویه امنیتی به نگاه فرصت محور فرهنگی تغییر کند
ـ اگر بیانیه راهبردی موسیقی تا به حال تصویب شده بود وضعیت موسیقی ما هنوز به این شکل بود؟
ـ مسئله اهالی موسیقی این است که انگار توسط نظام فرهنگی کشور به رسمیت شناخته نمیشوند؛ مثلا جشنوارههای فجر، تئاتر و سینما همیشه رونق داشتهاند ولی جشنواره موسیقی فجر همیشه چالش داشته و طیف زیادی از هنرمندان در این رویداد شرکت نمیکردند؛ علتش هم این است که دولت ها یک سال تمام هنرمندان موسیقی را نادیده میگیرند ولی تنها برای ۱۰ روز یاد هنرمندان موسیقی میافتند و اینگونه میشود که آنها هم علاقهای برای حضور در این رویداد نشان نمیدهند. اگر این بیانیه تصویب شود، اینگونه نیست که سریعا تحول ایجاد شود. مسئله این است که وقتی سیاستگذاران موسیقی را آنگونه که باید درک نکنند و موضع مشخصی در برابر آن نداشته باشند، کژکارکردها پیش میآید. مسئله مهم، استفاده نکردن از ظرفیتهاست. ما میخواهیم نگاه را عوض کنیم. اگر نگاه به موسیقی درست شود، در بلند مدت مسیر موسیقی کشور و مسیر فرهنگی کشور تغییر میکند. وقتی نگاه به موسیقی از زاویه امنیتی به نگاه فرصت محور فرهنگی تغییر کند؛ سرمایه اجتماعی افزایش پیدا میکند و شکاف فرهنگ عمومی و فرهنگ رسمی کم کم ترمیم میشود.
انتهای پیام