به گزارش ایسنا، مدلین میلر، نویسنده آمریکایی در سال ۲۰۱۱ داستانی بر اساس داستان زندگی آشیل به نام ترانه آشیل نوشت که یکی از پرفروشترین کتابها طی یکی ـ دو سال اخیر بوده و جوایزی مثل «جایزه ادبی اورنج» را هم برده است.
داستان آشیل را خیلیها از بچگی شنیده یا خواندهاند ـ چه با ایلیاد و چه با فیلمهایی که در این باره ساخته شده ـ با نحوه مرگش آشنا هستند و با پاشنه پای او که تنها نقطه ضعفش بود. داستان درباره عشق آشیل و پاتروکلوس است. پاتروکلوس پسر یکی از شاهزادگان یونان باستان است که مرتکب قتل غیرعمد میشود و پدرش او را به فتیا (پتیا) تبعید میکند و او که از دربار پدر طرد شده باید در دربار پدر آشیل به طور عادی روزگار به سر کند.
آشیل تمام خصوصیاتی را که پاتروکلوس فاقد آن بوده دارد. مادرش الههای است که موهای طلایی رنگی دارد و خوش قد و قامت است و چهره زیبایی دارد. کمکم آشیل او را زیر پروبال خود میگیرد و به تدریج دوستی بین آن شکل میگیرد. روابط این دو اما بهرغم ناخشنودی تتیس، مادر آشیل، که الهه دریا است و از پاتروکلوس متنفر، عمیقتر و عاشقانه میشود.
مدلین میلر، زاده ۲۴ جولای ۱۹۷۸، رماننویسی آمریکایی است. در بوستون به دنیا آمد و در نیویورک و فیلادلفیا بزرگ شد. پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه براون به تدریس لاتین، یونانی و آثار شکسپیر به دانشآموزان دبیرستانی روی آورد. میلر سپس در دانشکده تئاتر دانشگاه ییل مشغول تحصیل شد و به نویسندگی پرداخت.
در این میان خبر میرسد که هلن اسپارتی ربوده شده و مردان یونان تصمیم میگیرند برای آزادی او تروا را به محاصره در آورند. آشیل هم بر خلاف هشدارهایی که به او داده میشود برای کسب نام و اعتبار به این جنگ میپیوندد. پاتروکلوس که میان هراسش از سرنوشتی که در انتظار آشیل است و عشقش به او گیر افتاده همراه با او عازم میشود. او راوی داستان است. از عشقش به آشیل میگوید و از این که میداند چه سرنوشتی در انتظار اوست عذاب میکشد. پاتروکلوس تلاش میکند آنچه را که خدایان از قبل گفتهاند تغییر دهد اما تلاشش نتیجهای را که او دنبال آن است در پی ندارد. روایت مدلین میلر از داستان جنگ تروا که همه از آن و سرنوشت قهرمانانش آگاهی دارند رنگ و روی جدیدی دارد و خواننده از همان ابتدا جذب آن میشود و با ولع آن را دنبال میکند.
قهرمان اسطورهای یونان در داستان جنگ تروآ است. او بزرگترین جنگاور یونانی و شخصیت اصلی ایلیاد اثر هومر است. آشیل پسر یک نرئید به نام ثتیس، و پلئوس پادشاه پتیا بود. در متون افسانهای ذکر شده که تمام بدن آشیل آسیبناپذیر و رویین بود به جز پاشنه یکی از پاهایش. به این دلیل که وقتی آشیل نوزاد بود مادرش، ثتیس، بدن آشیل را در رودخانه استوکس فرو برده بود تا نامیرا شود اما او را از پاشنه پا گرفته بود و همین عضو تنها نقطه آسیبپذیر بدن آشیل شده بود. اصطلاح «پاشنه آشیل» که به معنای نقطه ضعف است هم بر اساس همین افسانه ساخته شده و رواج یافته است. «زردپی آشیل» هم بر مبنای همین افسانه نامگذاری شده است. در زبان و ادب فارسی «چشم اسفندیار» را معادل «پاشنه آشیل» پیشنهاد کردهاند.
مدلین میلر
انتهای پیام