محمد یوسفی با حضور در دفتر ایسنا، با بیان اینکه ۴۰ سال پیش یعنی سال ۶۱ در سن ۱۵-۱۶ سالگی بعد از آموزش وارد جبهه شدم و تا پایان جنگ در کنار رزمندگان دفاع مقدس بودم، اظهار کرد: بعد از بازنشستگی نیز احساس تکلیف کردم که در کنار نیروی مقاومت در برابر دشمنان تکفیری بایستم بنابراین وارد جبهه مقاومت شدم.
وی افزود: نخستین باری که وارد جبهه جنگ شدم، بعد از یک جبهه یک ماهه پدافندی در سرپل ذهاب، سه گردان از نیروهای رزمندگان همدان با فرماندهانی که در حد لشگر بودند در تیپ ثارالله کرمان به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی مأمور شدیم یعنی در نخستین عملیاتی که می خواستیم در منطقه جنوب در بالای شلمچه، پاسگاه زید عراق و کوشک، عملیات «رمضان» را در تابستان سال ۶۱ انجام دهیم، به عنوان نیرو در گردانی تحت امر حاج آقا مظاهری به گردان تیپ کرمان پیوستیم.
یوسفی ادامه داد: وقتی عملیات را انجام دادیم، صدام پیگیری کرد ببیند این رزمندگان از کجا بودند که آمدند و در عملیات رمضان شرکت کردند، تیپ کرمان و گردان همدان را شناسایی کردند بنابراین بعد از انجام عملیات و با وجود اینکه هنوز ما به همدان برنگشته بودیم، صدام این دو شهر را بمباران کرد، یعنی دقیقاً روز قدس که مردم راهپیمایی کرده و به استادیوم آزادی(قدس) رفته بودند و نمازجمعه را در فضای باز و روی چمن اقامه می کردند، آن زمان دو جنگنده عراقی آنجا را بمباران کرد که ۱۰۵ نفر شهید و حدود ۶۰۰ نفر مجروح شدند.
این رزمنده دفاع مقدس مطرح کرد: در واقع صدام با این کار می خواست روحیه نیروهای رزمنده در منطقه عملیاتی را تضعیف کند تا سریع به عقب برگردیم. این نخستین برنامه ما بود، بعد از آن در کربلای ۴ و ۵ و شلمچه در قالب لشگر انصارالحسین(ع) شرکت کردیم، درست است که در تیپ ثارالله نبودیم اما همه با هم متحد بودیم که عملیات کرده و جبهه دشمن را فتح کنیم و به پیروزی برسیم.
وی اضافه کرد: جنگ تمام شد اما فرهنگی را در جبهه داشتیم که این فرهنگ جبهه را تا زمان شهادت حاج قاسم هیچ کس به صورت جامع برای مردم بیان نمی کرد و وقتی حاج قاسم سلیمانی در سال ۹۸ شهید شد، این فرهنگ که برگرفته از مکتب امام خمینی(ره)، مکتب امام حسین(ع) و مکتب اسلام بود، با نام مکتب قاسم سلیمانی ظهور کرد.
یوسفی با اشاره به اینکه مکتب قاسم سلیمانی تمام رفتارها، خلوص و اخلاص، ایثار و مدیریت جبهه را بیان می کرد، یادآور شد: خداباوری، تکلیفگرایی، مدیریت، ارتباطگیری و انقلابیگری از شاخصه های این مکتب محسوب می شود.
وی مؤلفه های شاخصه خداباوری را مسئولیت شناسی، پرهیزکاری، تحمل سختی ها، جلب خشنودی خدا و خلوص و فداکاری عنوان کرد و افزود: تکلیف گرایی نیز دارای چهار شاخصه زمان شناسی، ظرفیت شناسی، دشمن شناسی و امام شناسی است به طوریکه به عنوان مثال حاج قاسم با ورود بهنگام در جبهه های مختلف اعم از سیل، زلزله، جبهه مقاومت و جنگ زمان شناسی را به رخ می کشید.
این رزمنده مدافع حرم به شاخصه مدیریت در بُعد شخصیتی حاج قاسم سلیمانی اشاره کرد و گفت: مدیران باید از مکتب سلیمانی درس بگیرند و ببیند چرا ایشان آنقدر محبوب شد و بی خطا جلو رفت؟
وی اضافه کرد: نظم، سازماندهی و برنامه ریزی کردن و هدایت نیروها در جایگاه های مختلف، رشد، تعالی و گزینش افراد، انگیزشی کردن افراد و معنوی کردن کار در شاخصه مدیریت مکتب حاج قاسم جای می گیرند.
یوسفی به شاخصه ارتباط گیری و اینکه هر فرد در مکتب سلیمانی باید بداند چطور ارتباط بگیرد، اشاره کرد و یادآور شد: چهار نوع ارتباط گیری شامل ارتباط با خدا، ارتباط با دین، ارتباط با خلق و ارتباط با خود است.
وی ضمن اشاره به شاخصه انقلابیگری، به بیان مؤلفه های این شاخصه پرداخت: نخست کسی که به اصول، مبانی، آرمان ها و ارزش های انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و محور مقاومت پایبند باشد، دوم هدفگذاری و برنامه ریزی برای شناخت آرمان های انقلاب اسلامی است به طوریکه باید فرد هندسه انقلاب را مورد مطالعه قرار دهد، سوم اهتمام جدی به تمامیت ارضی کشور داشته باشد و وحدت بین اقوام ایرانی با زبان ها و مذاهب شیعه و سنی ایجاد و علیه جداییطلبی اقدام کند، چهارم هیچ وقت در جداول طراحی شده دشمنان بازی نکند و پنجم تقوای الهی و سیاسی و صداقت در کار داشته باشد.
این مدافع حرم در ادامه درباره نحوه حضور در جبهه مقاومت سخن گفت و اظهار کرد: در سال ۹۴ از شهید حاج حسین همدانی درخواست کردم در منطقه سوریه به منظور جنگ با تکفیری ها حضور یابم که پاسخ داد اگر امکان پذیر بود، اطلاع می دهم. وقتی سردار همدانی شهید شد رزمندگان همدان به خونخواهی او در سوریه حضور پیدا کردند و بین ۱۰ تا ۱۲ عملیات بزرگ را در منطقه حلب و شمال و جنوب حلب انجام دادند و پیروزی هایی به دست آوردند که توسط حاج قاسم سلیمانی و ستاد کل نیروهای ایران مورد تقدیر قرار گرفتند.
وی ادامه داد: در یک مورد از عملیات ها بنده در عید سال ۹۵ در منطقه جنوب حلب، خانطومان با گردان نیروهای فاطمیون حضور یافتم، شهید علیرضا شمسی پور و شهید احمد شوهانی در آن منطقه در جوارشان بودم که آن زمان همسر شهید شمسی پور بیماری سختی داشت و وی با اجازه از فرماندهی به همدان برگشت. در ۱۳ فروردین همان سال، تمام گردان های معاند با نیروهای مقاومت آتش بس دو ماهه به منظور جابه جایی خانواده ها اعلام کردند.
یوسفی افزود: در روز سیزدهبدر نیروها از جیره ها و کمک های مردمی که در همدان جمع آوری شده و به منطقه ارسال شده بود، استفاده می کردند که یکی از نیروها به بنده گفت ابومصطفی ماشین های دشمن نیروهای داعشی را در منطقه خالی می کند به طوریکه ۱۵-۱۶ گروه از جبهه های مختلف و گروه های قدر تحت هدایت استکبار در قالب ۱۰ هزار نیرو متحد شده بودند و با نیروهای مقاومت درگیر شدند.
وی با بیان اینکه از ساعت ۴ بعدازظهر ۱۳ فروردین سال ۹۵ آتش بس شکسته شد و حملات با شلیک خمپاره هایی به سمت گردان های همجوار ما آغاز شد، گفت: هفت نفر از رزمندگان گردان حمزه همدان هم قسم شدیم که در سنگر جلو بمانیم و مبارزه کنیم و قوت قلبی برای سایر نیروها باشیم به طوریکه آنها به ما مهمات می رساندند و ما می جنگیدیم.
وی اضافه کرد: دشمن از ساعت ۴ بعدازظهر با موشک های جهنمی دستساز سنگرهای ما را می زدند و پیاده نظام دشمن با وجود اینکه کشته می داد اما با تمام قوا به سمت جلو حرکت می کرد، آنقدر مبارزه کردیم که تانک های دشمن کم مانده بود گردان ما را قیچی کند که دستور عقب نشینی دادند. وقتی می خواستیم کشته های دشمن را به خاک بسپاریم از جیب هایشان قرص ها و آمپول هایی را پیدا کردیم که بعد از آزمایشاتی توسط متولیان امر مشخص شد دشمن از قرص های روانگردان استفاده کردند که آنچنان از خود بی خود شده بودند.
این مدافع حرم در ادامه شجاعت سردار سلیمانی را مثال زدنی دانست و اظهار کرد: حاج قاسم آنقدر شجاع بود که وقتی در عملیات اوایل جنگ، جبهه بیت المقدس به همراه سه نفر برای شناسایی با لباس عراقی می روند و عراقی ها آنها را شناسایی نمی کنند، حتی در کنارشان غذا هم می خورند. حاج قاسم به یکی از همراهانش می گوید برو لودرهایی که آنجا هست را چک کن ببین می توان استفاده کرد، وقتی آقای وزین نامی می رود و تمام لودرها را چک می کند، از بین آنها یک لودر نو چشمش را می گیرد و به سردار می گوید. سپس سوار آن می شوند و خط اول و دوم را رد می کنند، وقتی به خط سوم می رسند آن زمان عراقی ها تازه متوجه می شوند این افراد ایرانی بودند و شروع به تیراندازی می کنند.
وی به شهادت طلبی شهید سلیمانی اشاره کرد و ادامه داد: در جای دیگری شهید سلیمانی در مرز سویه و عراق در جمعی در حال صحبت بود، در این هنگام یکی از نیروها از راه می رسد و می گوید تلویزیون های معاند تصویر شما را به صورت مستقیم پخش می کند، اگر می شود دیگر صحبت نکنید و سوار ماشین شوید و محل را ترک کنید، آنگاه متوجه پهپادی بالای سرشان شدند که به صورت مستقیم جمع آنها را رصد می کرد اما وی در پاسخ گفت اگر قرار باشد عمرم همینجا تمام شود، این اتفاق می افتد، عمر دست خداست، چه اینجا چه جای دیگر، اگر قرار باشد شهید می شوم و همین صحبت ها به نیروها قوت قلب داد.
یوسفی در ادامه با اشاره به اطاعت پذیری از ولیامر سردار سلیمانی بیان کرد: نیروی مقاومت با خود آمریکا به طور مستقیم در حال درگیری بودند که پیام می رسد به حاج قاسم که حضرت آقا فرمودند حتماً خود را به مرز عراق برسانید و مرز را بگیرید، آنجا سوق الجیشی است، اگر آنجا را نگیرید فردا برای جبهه مقاومت مشکل ایجاد می شود، وی بدون هیچ درنگی امر ایشان را اجابت و از یک منطقه بیابانی نیروها را به مرز عراق هدایت کرد و آنجا را به دست گرفتیم و یک پیروزی ایجاد شد.
وی خاطرنشان کرد: خوش به حال حاج قاسم که رفت و ما جاماندگانی که در این برهه از زمان در روی زمین نفس می کشیم، با خون دلی که می خوردیم از وضعیت پیش آمده که برگرفته از آن است که رهبری واقعاً غریب است و تمام تیرهایی که می زنند مستقیم به سمت ایشان است. سوال است اگر شهدا امروز زنده بودند الان چه می کردند؟ و این خون دلی که می خوردیم از یک طرف شاد هستیم که الان در این روزگار هستیم و شهدا می گویند ای کاش زنده بودیم و در این برهه از زمان می توانستیم در جهاد تبیین باشیم، از طرف دیگر می گوییم کاش شهید شده بودیم و این دنیا را نمی دیدیم.
وی به خاطرات کوتاهی که از دیدار با حاج قاسم داشت اشاره کرد و گفت: دو سه مورد از نزدیک با وی برخورد داشتم و از همان دیدارها متوجه شدم که وی فردی بود که با اطمینان به خود کارهایش را پیش می برد و در مدیریت قاطع و عملگرا بود به طوریکه اگر کسی در کارش کوتاهی می کرد و یا عرضه انجام کاری را نداشت، برخورد شدیدی داشته و کار را به فرد دیگری واگذار می کرد.
یوسفی در ادامه به اشاره به اغتشاشات اخیر، با بیان اینکه تمام گروه های معاند جمهوری اسلامی به دستور استکبار با هم متحد شده اند و تریلیون ها هزار دلار برای این افراد از کشورهای عرب خلیج فارس تأمین شده است، گفت: اینها قرار بود داخل کشور اغتشاشاتی ایجاد کنند، سلاح وارد و تیراندازی ها شود و کشته های زیادی داشته باشد، همچنان که این قضیه در سوریه جواب داد و گروه هایی درست شدند و افرادی از ارتش جدا شده و رفتند جبهه النصره را تشکیل دادند و علیه نظام ایستادند، در ادامه داعش و گروه های دیگر آمدند و ۸۵ درصد سوریه را به این طریق تصرف کردند اما تفکر حضرت آقا و فرماندهان لایقی که در دستشان بود، عمارها و یاسرها و کسانی که لایق بودند، فرمان دادند و بدون اینکه کشته ای از این معاندان و گول خورده ها بگیرند، توانستند این اغتشاشات را جمع کنند.
وی ادامه داد: وقتی حواس ما در اغتشاشات داخل کشور جمع بود، ۱۷ هزار نفر در کردستان عراق از تمام معاندان برانداز و تجزیه طلب در آنجا جمع شدند و منتظر بودند یک شهری مثل اشنویه و مهاباد از ایران سقوط کند و دست معاندان و اغتشاشگران بیفتد و این افراد حمله کرده و به جلو بیایند و وقتی آمدند جلو سازمان ملل آن مناطقی که دست آنها افتاده را منطقه پرواز ممنوع اعلام کند که در این صورت اگر ما موشکی می زدیم یا هواپیما یا پهپادی می فرستادیم آمریکا و اروپا جبهه ای تشکیل می دادند که به ایران حمله کنند، چرا؟ چون سازمان ملل دستور داده بود اینجا پرواز ممنوع است و ایران خطا کرده، پس باید به ایران حمله کنیم. همانطور که صدام به کویت حمله کرد و آمریکا آمد عراق را گرفت، اینجا متحد می شدند که با ایران بجنگند.
این مدافع حرم اضافه کرد: از سوی دیگر کشور آذربایجان تمام نیروهایش را به مرز آورده بود که وقتی کردستان به دست کومله و دموکرات از ایران افتاد، آنجا حمله کند و آذربایجان شرقی و غربی و تبریز را از آن طرف بگیرند. از سوی دیگر سنی های سیستان و بلوچستان و گروه های معاند مثل جیش العدل آنجا جمع شده و اسلحه وارد کرده بودند، از مرز بکشند و بزرگان سنی شروع به صحبت علیه شیعه و جمهوری اسلامی کنند و سیستان را جدا کنند. از طرف دیگر داعش و طالبان آمادگی داشتند همانطور که آمدند در شاهچراغ و ۱۳ نفر را شهید کردند که وقتی در این سه منطقه این برنامه ها پیش آمد و ایران تجزیه شد، شروع به حمله به خراسان و مشهد و انهدام بارگاه امام رضا(ع) کنند.
وی اضافه کرد: در اغتشاشات از کشته ها خیلی کم کردیم به طوریکه در طول دو ماه در تهران اغتشاشات بزرگی انجام شد اما یک کشته از طرف نیروهای انتظامی، بسیج و سپاه از نیروهای معاندان و گول خورده ها نگرفتند. خوشبختانه مردم یک دفعه اینها را فهمدیدند و گفتند چرا با اینها همکاری کنند؟ پس کنار کشیدند و هر چه اطلاعیه تجمع و اعتصاب دادند مردم جلو نرفتند چراکه دیدند واقعاً علیه مردم دارند کار می کنند نه نظام! و اگر اینها پیروز می شدند درگیری های شهری بین خودشان آغاز می شد و ناامنی که در ایران حاکم می شد، خیلی سخت بود.
یوسفی مطرح کرد: سپاه رفت آن ۱۷ هزار نفری که در کردستان در خانه و سنگرها تجمع کرده و مستقر بودند را در دو، سه مرحله موشک باران و نقطه زنی کرد به طوریکه ۵۰۰۰ نفر کشته گرفتند و بازماندگان ترسیدند و به کشورهای خود در اقصی نقاط اروپا برگشتند. از سوی دیگر نیروهای ارتش جمهوری اسلامی در کنار مرز آذربایجان مانورهایی انجام دادند و حتی گلوله هایی به سمت مرزها شلیک کردند و همین امر وحشت به جان نیروهای ارتش آذربایجان انداخت و آنها نیز عقب نشینی کردند.
وی ادامه داد: ۱۷ نفر پاسگاه پلیس زاهدان گرفته بودند و نظرشان این بود که سر نیروها را ببرند و در شهر آویزان کنند تا حساب دست سایر پاسگاه ها بیاید که به کسی رحم نمی کنند اما نماینده مقام معظم رهبری به سیستان رفتند و با بزرگان سنی صحبت کردند و وضعیت را در آنجا به صلح و وحدت کشاندند و دیگر داعش و الاهوازه وارد کار نشدند به طوریکه اگر با طرح آمریکا، ایران تجزیه می شد، ایرانی که در وسط می ماند نه راهی به آب های خلیج فارس داشت، نه راهی به آب های مازندران و اگر می خواستیم به مشهد برویم باید پاسپورت تهیه می کردیم!
انتهای پیام