شهید حسین اقاعبدالهی در ۳۰ شهریور ۱۳۴۴ در شهر قم به دنیا آمد و سرانجام در ۳۱ فروردین ۱۳۶۵ در عملیات والفجر۸ به شهادت رسید و در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) قم آرام گرفت.
برشی از وصیتنامه شهید حسین آقا عبدالهی:
با نام الله یاری دهنده مستضعفان و درهم کوبنده مستکبران و با درود بر شهیدان حق و حقیقت و با سلام خدمت رهبر کبیر انقلاب اسلامی.
تا آنجا که ممکن است سخن را کوتاه میکنم. اول در رابطه با شهدا باید به نظر من به آیه ۱۷۱ سوره آلعمران فکر کنیم و همین بس که میگوید پس از آنکه به آنها رنج رسید هر کس که در رنج نیکوکار شد اجر عظیم دریافت خواهد کرد. به راستی اگر بخواهیم برویم سراغ کار شهدا چه چیز بهتر از قرآن که واقعا همه چیز را روشن نموده.
به هر حال به نظر من اگر انسان بخواهد بهترین و با ارزشترین مرگ را از خدا بخواهد باید از خداوند درخواست شهادت در راه خودش را بکند و از خدا بخواهد که او را اول عاشق کند و بعد هم ببرد چون خودم از لحظهای که این تصمیم را گرفتم تا حالا که شهید شدم شاید در طول این مدت بر اثر بعضی مسائل این علاقه کم شده و یا شدت پیدا کرده ولی روی هم رفته احساس دیگری میکردم و میکنم و فقط تنها آرزوی من از خداوند این است که هر چه من به شهادت نزدیک میشوم شور و عشق من را به شهادت بیشتر کند.
به شما میگویم مثل همه شهدا قدر این رهبری، انقلاب، روحانیت و ... بدانید و در حقیقت قدر این نعمتهای خداوندی را بدانید و به خاطر یک مسئله جزیی داد و فریاد نکنید و آنقدر با خون شهدا بازی نکنید که آنها روز قیامت جلوی شما را میگیرند و میپرسند چرا اینقدر ما خون دادیم و سفارش کردیم و چه شد این سفارشهای ما.
شما ببینید از هر خیابان و کوچه اگر بخواهید فقط یک حرف از هر شهید را گوش کنید و بعد ببینید چه گلستانی میشود. بالاخره ما میرویم و انشاءالله شاهدیم که ببینیم این همه خونهای ریخته شده با این لطف بیکران حق چه میکنید.
اگر چه من خود حقیرم استفاده زیادی نکردم به هر حال من از تمام دوستانم میخواهم وقت را غنیمت شمرده و بیشتر به فکر باشید. به خدا قسم این روزها نمیآید. خیلیها هستند که اصلاً جبهه را قبول ندارند و خیلیها آنقدر کارهای زشت کردهاند که خداوند قلبهای آنان را آنقدر سیاه کرده که حتی نعوذبالله به خداوند و امامان هم احترام نمیگذارند.
به هر حال در جبهه هستیم مواظب خیلی مسائل باشیم و از این امتحان سرفراز بیرون آییم و در مقابل مولا امام حسین سرفراز باشیم.
خداوند ما را از ادامهدهندگان راه امام حسین (ع) قرار بدهد و ما را اگر چه لیاقت این را نداریم ولی شفاعت آن بزرگوار را نصیب ما بگرداند و ما را چون ایشان بمیراند و مثل او استقامت بدهد.
برادران عزیز خیلی دلم میخواهد بیشتر از اینها با شما صحبت بکنم، ولی چه کنم که نمیتوانم فقط یک جمله دیگر میگویم و آن هم این که خودم خیلی جاها با برادران بودم که حتی فکر نمیکردم تا به اینجاها ما به همدیگر اعتماد کم داشته باشیم و یک سوال دارم آخر ما برای چه به جبهه آمدهایم؟ این سوالی است که خیلیها جوابی برای آن ندارند. به هر حال من باز از خداوند میخواهم که ما را هر لحظه از شر شیطان نگاه دارد.
من از خانواده عزیز و گرامیم میخواهم به خصوص از پدر گرامیم و برادران عزیزم که بعد از شهید شدن من مسؤولیت خود را نسبت به انقلاب بیشتر بکنند.
از برادران میخواهم که به جبهه این دانشگاه انسانساز بروند و حقیقت را دریابند تا دیر نشده چون آنجا دیگر همه چیز معلوم میشود که چه کاره هستند. آنجا جایگاهی است که سر تا پا حکایت مولا حسین است.
اهل کوفهایها از اهل جنگ جدا میشوند شاید در ظاهر نه ولی در باطن همین است و باز به یک سری کسانی که دم از اسلام و مسلمین میزنند بیایید بروید جبهه و آنجا ببینید چه خبر است ای بیچارگانی که به قول خودتان منتظر هستید این انقلاب نوبتم و از بین میرود. ای کوردلان بیایید و ببینید آیا حرف شما چقدر بی اساس و بیبنیاد است.
باز هم به خانوادهام میگویم باید صبر داشته باشند که انشاء الله اسلام پیروز میشود و کفر نابود انشاء الله و پشتیبان این مرد خدا، مرد تقوا و پرهیزکاری این مرجع بزرگ و این نائب بر حق امام زمان (عج) باشید و از او دستور کار بگیرید و از خداوند بخواهید که از عمر ما بکاهد و به لحظه لحظههای عمر ایشان بیفزاید.
خداوند را شکر کنید که من حقیر را به عنوان هدیه تقدیم اسلام کردند و امیدوارم که فقط و فقط مرا به خاطر اسلام داده باشند و نکند خدایی ناکرده کوچکترین توقعی از دولت و یا کس دیگری را داشته باشند. فکر کنید در این رابطه ما اصلاً شهید ندادهایم.
و تو ای مادرم اول از شما میخواهم که مرا ببخشید من خودم اعتراف میکنم که شاید آنقدر که تو را اذیت کردهام هیچ کسی را اذیت نکردهام و امیدوارم که تمام بدیهای مرا ببخشید و از خداوند بخواهی که مرا درجهای متعال بدهد.
مادرم من نمیگویم شما گریه نکن ولی اگر گریه میکنی در مقابل دشمنان اسلام و در مقابل منافقین و در مقابل کسانی که دائم تهمت به انقلاب میزنند گریه نکن و یککمی هم موقع گریه کردن به فکر امام سوم شیعیان حسین بن علی (ع) باش و ببین چگونه مظلوم وار شهید شد.
البته به نظر من اگر کسی میخواهد برای شهید گریه کند باید اول به حال خودش گریه کند. به هر حال مادرم باز هم از شما عاجزانه میخواهم که کسی از خانواده ما کوچکترین استفادهای از جایی برای اینکه من شهید شدهام نکند و فقط از خداوند بخواهید که اجرش را خودش بدهد.
به هر حال برای آخرین بار از شما میخواهم که مرا ببخشی و از خداوند میخواهم که شما را هم اجر عظیمی قرار دهد و شما را بیامرزد.
شما خواهرهای من اول از شما میخواهم که مرا ببخشید بخصوص من در طول این مدت که در جبهه بودم خیلی شما را اذیت کردم که باز هم از شما میخواهم که مرا ببخشید و از شما درخواست میکنم که شما هم بعد از شهادت من همچون حضرت زینب (س) باشید و صبر کنید و دعا کنید که خداوند طول عمر امام عزیز را زیاد کند و رزمندگان را پیروز کند و یک سفارش من به شما دارم اگر چه من حقیر هستم و آن سفارش این است که ببینید خواهرانم شما چند فرزند دارید که فردا انشاءالله باید هر یکیک معلم جامعه بشوند پس از همین حالا حجاب و عفت را بیشتر به آنها یاد بدهید که تمام عفت و عصمت زن در گرو همین حجاب است. خداوند به شما اجر عظیم بدهد و شما هم صبر زیادی داشته باشید و شما خواهر کوچکم امیدوارم در زندگیات تنها برای اسلام باشی.
فقط این اواخر وصیتم چند جمله حرف در کل دارم که میزنم اول اگر کسی میخواهد بر سر مزار من بیاید به خدا قسمش میدهم اگر آمد یککمی فکر کند در قبرستان جایگاهی که جای همگی ما است کمی فکر کنید به آن جوانهای عزیز و به خود بیایید که آیا آنها روزی روی همین کره خاکی نبودهاند بعد اگر حرفی خواستند پشت این انقلاب بزنند که امیدوارم که هر کس که این حرفها را میزند اگر قابل هدایت است هدایت و اگر نیست و نمیخواهد حقیقت را ببیند خداوند او را عذابی سخت بدهد هم در دنیا و هم در آخرت و از خانوادهام میخواهم با این بدبختها هیچ رابطهای و یا تا آنجا که ممکن است از آنها دوری کنند و به آنها بفهمانند که چه اشتباهی انجام میدهند و خون شهدا را پایمال میکنند.
انتهای پیام