صدیقه البرزی، دانش آموخته علوم اجتماعی و جامعه شناسی و عضو هیئت علمی جهاددانشگاهی استان فارس، در این یادداشت آورده است؛
"امروزه کودکان خیابانی در اغلب کلان شهرهای دنیا به چشم میخورند اما در کشورهای در حال توسعه، با تمامی پیامدهای اجتناب ناپذیرش، از شمار بیشتری برخوردارند. دلایل زیادی وجود دارد تا کودکی، روانه خیابان شود و مهر "کودک خیابانی" بر پیشانیاش نقش بندد اما بدون شک، فقر و زیستن در جهانی نابرابر، یکی از مهمترین علل شکلگیری آن است.
با همهگیری کرونا که بدون شک، ضربهای سخت بر پیکره اقتصاد جهانی زده و اقتصاد خانوادههای کمبرخوردار را تحتتأثیر قرار داده، کودکانی برای تأمین معاش روزانه، روانه محل کار شده و صاحبنظران از افزایش ساعت کاری این کودکان در دوران کرونا میگویند.
اغلب صاحبنظران در حوزه مسائل اجتماعی، پدیده کودکان خیابانی را یک مشکل اجتماعی رو به رشد تلقی میکنند که از حمایت و امنیت اجتماعی کافی در خیابانها بی بهره و در چرخهای از مشکلات متعدد فردی، خانوادگی و اجتماعی گرفتارند. در ایران نیز این پدیده با گسترش روزافزونش خصوصاً در شهرهای بزرگ به یک معضل اجتماعی بدل شده که از شرایط نامناسب اقتصادی و اجتماعی برآمده، اغلب آنها والدین معتاد و بیکار داشته و ضمن اینکه خود متحمل انواع فشارها و آسیبها هستند پیامدهای منفی بیشماری برای جامعه به همراه دارند.
نرخ بالای مصرف مواد مخدر که گاهی تا تزریق هم پیش میرود، سوءاستفاده فیزیکی، جنسی، عاطفی، روانی و طرد اجتماعی در این قشر از کودکان به میزان بالایی وجود دارد. خشونت و تحقیری که در خیابانها تجربه میکنند تا آخر عمر، تبعات جبران ناپذیری در روح و جسم آنها خواهد داشت که نه تنها سلامت فرد بلکه سلامت جامعه را نیز به خطر خواهد انداخت. بیمارهای پوستی، عفونتهای متعدد و درگیر شدن در رفتارهای پرخطر جنسی که گاهی حتی ممکن است در دختران به بارداریهای ناخواسته منجر گردد و به دنبال آن سقط جنین رخ دهد همگی از پیامدهای خیابانی شدن این کودکان است.
کودکانی که در این سنین باید در محیط امن و ایمن خانواده نفش کشیده، در مدرسه پر و بال گرفته و از جامعه، حمایت کامل دریافت کنند. این در حالیست که بیشتر وقتشان را در خیابان میگذرانند، از حقوق اولیه مانند تغذیه مناسب، بهداشت، تحصیلات و امنیت محرومند و به دلیل حضور طولانی در خیایانها و اماکن عمومی با مخاطرات متعددی دست و پنجه نرم میکنند. برخی از آنها در حالی که به هر دلیل از خانواده خود دور افتادهاند، زندگی تیمی را تجربه کرده که به نوبه خود بسترساز مخاطرات ناگواری است.
از جمله پیامدهایی که این کودکان برای جامعه به دنبال دارند پرخاشگری و خشونت فرو خوردهایست که میتواند منجر به بروز دعوا و اعمال خشونت، تخریب اموال عمومی، سرقت، خرید و فروش مواد مخدر و سایر جرائم، حتی قتل شود. زیرا در این سنین که مهمترین زمان برای شکلگیری شخصیت افراد به شمار میآید، مراحل رشد روانی- اجتماعی اتفاق میافتد. در همین سنین است که کودک باید مهارتهای اجتماعی را در خانواده و مدرسه به خوبی فرا گرفته به گونهای که احساس کارآمدی کند و خود را فردی مفید در اجتماع و خانواده بداند. در غیر این صورت احساس حقارت تقویت میشود. همچنین اگر در این سن، جامعه و خانواده فرصتی برای هویتیابی صحیح کودکان فراهم نکنند، امکان این وجود دارد که کودک هویت خود را در هویتهای آسیبساز مانند هویتهای خشونتآمیز و… پیدا کند.
با همه این اوصاف و بر خلاف تلاشها و اقداماتی که از سوی برخی نهادها با هدف حل مسئله انجام شده اما از شمار این کودکان کاسته نشده و این پدیده همچنان به قوت خود باقیست و با شتاب بسیار، پیش میرود. در اینجا نکته شایان توجه این است که با توجه به سابقه طولانی این پدیده و از آنجا که این کودکان از صبح تا پاسی از شب در خیابانها حضور مداوم دارند آنگونه که گویی به تصویر ذهنی و عینی ما از خیابان، ضمیمه شدهاند، احتمال عادی انگاری مسئله را هم برای شهروندان و هم برای سیاستگذاران، افزون کرده و میتواند آنها را به حاشیه برده و فراموش شوند.
از همین رو مقوله کودکان کار، چالشهای مرتبط با آن، آیین نامهها و شرح وظایف دستگاههای مرتبط، رویکردهای متعدد و تمامی مداخلاتی که تاکنون در این زمینه به اجرا در آمده به بازنگری بسیار جدی و بیش از پیش از سوی مسئولین امر، نیازمند است تا کیفیت زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و روانی آنها را ارتقاء داده و ضمن ممانعت از شدت گرفتن آن و افزایش شمار این قربانیان معصوم، از پیامدهای مخربی که هم فرد و هم جامعه را مبتلا خواهد کرد، کاست.
در پایان اینکه کودکان خیابانی را دریابیم...
کودکی که با همه ما فرق میکند، برخلاف سایر شهروندان، چراغ قرمز را دوست دارد، بیصبرانه مشتاق آن میماند و ناگزیر با سوز شبهای زمستان و عطش ظهر تابستان، رفاقت میکند تا شاید بتواند با پاک کردن شیشه خودرویی غباری از دیدهها بزداید، شاخه گلی بفروشد و قهری را به آشتی یا غمی را به شادی تبدیل و اسپندی دود کند تا دور شود بدیها و زشتیها... اما خود، قربانی اصلی همین شهر و خیابان و بیمهری زمانه است.
چشمان این کودکان، حکایت از راز تلخی دارد که نشان از زیستن در جهانی سرشار از نابرابریست. کودکانی که شاید هنوز در سرشان رؤیای شیرین کودکی میپرورانند بیخبر از اینکه این رؤیای شیرین، روزی یا شبی در کوچه یا خیابانی به بنبست همیشگی خواهد رسید.
این کودکان را دریابیم..."
انتهای پیام