به گزارش ایسنا، زمانی که اسم راخمانینوف می آید، اولین چیزی که در ذهن تداعی میشود، پیانو است. او که بیشتر زندگی خود را صرف نواختن پیانو کرده بود، در عین حال به یکی از کلیدهای اصلی موسیقی کلاسیک نه تنها در روسیه بلکه در تمام جهان تبدیل شد.
بین نبوغ، اشتیاق، غزل و آهنگسازی، چند حقیقت جالب در مورد راخمانینوف را آشکار میکنیم که شاید نمیدانستید.
آهنگساز یا پیانیست؟
با وجود اینکه به نظر میرسید پاسخ این دو سوال هر دو گزینه است، اما این یک مسئله واقعا پیچیده است.
به عنوان یک دانشآموز در کنسرواتوار مسکو، مربیاش او را تشویق کرد که حرفه آهنگسازی را دنبال نکند که این امر تنها موجب شد که به دنبال استاد دیگری بگردد. این انتخاب مسیر آسانی را مقابل راه راخمانینوف قرار نداد؛ چراکه باید انرژی زیادی را به صورت همزمان برای دو علاقه خود به عنوان یک آهنگساز و پیانیست صرف میکرد. از طرفی او زندگی اش را با نواختن پیانو میگذراند که این امر فرصت کمتری را برای او به عنوان یک آهنگساز باقی میگذاشت.
یکی از افسانههای موسیقی آموزشش داد
فردی که فوراً استعداد راخمانینوف را در کنسرواتوار مسکو کشف کرد، کسی نبود جز چایکوفسکی. حمایت پیوتر ایلیچ چایکوفسکی از این نوازنده جوان که حتی در زمان حیاتش به رسمیت شناخته شده و مشهور بود، از اهمیت حیاتی برخوردار بود. متاسفانه ارتباط آموزشی آنها یک سال پس از فارغالتحصیلی راخمانینف به علت مرگ ناگهانی و مرموز چایکوفسکی، قطع شد. مرثیه تریوی شماره دو از راخمانینف به چایکوفسکی تقدیم شده است.
نویسندهها را دوست داشت ولی آنها نه
مانند بسیاری از موزیسینهای پیش از خود او به خواندن آثار نویسندگان کلاسیک روسی علاقهمند بود. او در سال ۱۸۹۲ از شعر پوشکین به نام کولیها به عنوان کار فارغ التحصیلی خود به اپرا اقتباس کرد که داوران هنرستان را تحت تأثیر قرار داد، البته که همه تحت تأثیر قرار نگرفتند. زمانی که بالاخره فرصت دیدار تولستوی، یکی از بهترین نویسندگان تاریخ را پیدا کرد، به سادگی به راخمانینف گفت که «از موسیقی ات متنفرم!»
فاجعه نخستین سمفونی
راخمانینف به خودش باور نداشت و بسیار به خود سخت میگرفت. او واقعاً نمیدانست چگونه با شکست کنار بیاید و برای اولین سمفونی او دقیقاً همین اتفاق افتاد تا حدی که آنقدر به واکنشها نسبت به این اثر اهمیت داد که دچار یک افسردگی سه ساله شد. البته ممکن است بگویید که او فرد دراماتیکی بود ولی علت اجرای وحشتناک نخستین سمفونی او به خاطر تمرین ارکستر با یکی از محتملترین رهبران مست به نام الکساندر گلازونوف بود. او به حدی مست بود که نوازندگان به سختی میتوانستند او را همراهی کنند و در نتیجه یک شکست کامل به وجود میآمد.
ناامیدی و بهبود
پس از فاجعه سمفونی اول، آهنگساز در ۲۴ سالگی کاملاً ویران و افسرده بود. به نظر میرسید که او کاملاً تسلیم شده بود و تمام امیدش را از دست داده. به همه چیزهایی که انجام میداد، حتی زندگی عادیاش، شک داشت. تنها ارتباط او با موسیقی در آن دوره، هدایت گهگاه گروه اپرای ساوا مامونتوف بود. در این زمان تاریک، دکتر مرموزی به نام نیکلاس دال ظاهر شد. او یک هیپنوتیزم کننده بود که به راخمانینوف اطمینان داد که این روش به او کمک می کند تا به طور کامل بهبود یابد. در طول سال ۱۹۰۰، راخمانینف هر روز او را میدید و بهبودی به زودی حاصل شد، قطعه معروفی را در سال ۱۹۰۱ ساخت و به طور خودکار به زندگی بازگشت!
پیانسیت، آهنگساز و رهبر ارکستر
راخمانینوف به عنوان یک پیانیست و آهنگساز، شناخته شده بود اما یک رهبر ارکستر نیز بود. همدورهایهای او این شانس را داشتند که او را به عنوان یک رهبر موسیقی ببینند و ستایشش کنند. یکی از این نمونهها زمانی اتفاق افتاد که او پیشنهاد مدیریت موسیقی بولشوی را پذیرفت و از همه وجود خود برای آن مایه گذاشت.
نیکولیا مدتنر در مقالهای در سال ۱۹۳۳ نوشت: «من هرگز تفسیر سمفونی پنجم چایکوفسکی توسط راخمانینف را فراموش نمی کنم. ما توانستیم آن را بشنویم و انگار برای اولین بار بود.»
اپراها
راخمانینوف اگرچه که به عنوان یک پیانیست شناخته شده است، اما پیانو تنها سازی نبود که او مینواخت. او چهار اثر باکلام را به پایان رساند و برای اولین اپرای خود آلکو مدال طلای آهنگسازی را دریافت کرد. با این حال، امروزه این آثار را زیاد نمیشنویم. آن اشعار اپراها بیش از حد بدون تنوع و برای خواندن نامناسب در نظر گرفته میشوند. اپرای فرانچسکا دا ریمینی او آن طور که قرار بود از آب در نیامد؛ زیرا او هرگز نتوانست با اشعار اپرای Modest Ilyich Tchaikovsky چایکوفسکی، زمینه مشترکی پیدا کند.
فرصتی جدید
پس از انقلاب در سال ۱۹۱۷، راخمانینوف و خانوادهاش به ایالات متحده نقل مکان کردند. با به دست آوردن فرصت جدید، او باید متعهد میشد که یک پیانیست تمام وقت شود که به او اجازه میداد از خانواده خود هم حمایت کند. در حالی که در سراسر ایالات متحده و اروپا اجرا میکرد، حتی دیگر به سختی آهنگسازی میکرد، تنها یک کلمه با او تداعی میشد ـ یک هنرمند.
جنگ و مرگ
راخمانینوف نمیتوانست جلوی مرگ را بگیرد. در طول جنگ، عزیزان زیادی از جمله عموزادهاش «ورا» را در سال ۱۹۰۹ از دست داد که قبل از ازدواج با او رابطه داشت. او هرگز به طور کامل «ورا» را رها نکرد و تأثیر زیادی بر زندگی و کار او گذاشت. راخمانینوف در سال ۱۹۴۳ بر اثر سرطان ریه درگذشت و در ایالت نیویورک، هزاران مایل دورتر از سرزمین مادری خود روسیه، به خاک سپرده شد.
انتهای پیام