این صحبتهای مرتضی جعفری است که تندیسی از او بهعنوان چهره ماندگار عرصه هنر قلمکارسازی در خورزوق، این شهر را آذینداده است. او متولد بیستم فروردینماه ۱۳۳۷ در محله دلیگان خوروزق در استان اصفهان است و از کودکی نزد استاد محمدحسین چیت ساززاده و محمد قلمکارینژاد مهارتهای ابتدایی در هنر قلمکارسازی را آموخت و آنها را نزد استاد صدیقیفر تکمیل کرد و اکنون ۴۱ سال است که بهصورت مستقل در این رشته در زادگاه خود دلیگان فعالیت میکند.
تنوع در طرح، رنگ و نقش از ویژگیهای قلمکارهای است که در کارگاه استاد جعفری در دلیگان ساخته میشود و همین شاخصهها است که موجبشده تا این هنرمند نشان ملی مرغوبیت صنایعدستی، مهر اصالت یونسکو، گواهینامههای متعدد ملی کیفیت، مرغوبیت و برتری صنایعدستی و نشان دست خلاق را دریافت کند و همچنین چهره ماندگار هنر اصفهان و یکی از هنرمندان برتر رشته قلمکار سازی در آیین سپاسگزاری شهر خلاق اصفهان باشد؛ البته این مجال، فرصتی نیست برای پرداختن به همه عنوانهایی که استاد جعفری در تمام این سالها بهدستآورده است و آنچه گفته شد تنها بخشی از ویژگیهای این هنرمند بزرگ هنر قلمکار سازی است.
آنچه میخوانید گفتوگوی اختصاصی خبرنگار ایسنا با استاد مرتضی جعفری، پیشکسوت هنر قلمکارسازی است.
قلمکارسازی را از کجا شروع کردید؟
پدرم کشاورز بود، من نتوانستم درس بخوانم و برای کار به اصفهان و میدان نقشجهان آمدم و کارم را از آنجا شروع کردم. دو سالِ اول در کارگاه قلمکارسازی پادویی کردم و تا ۱۰ سال شاگرد بودم و بعد در سال ۱۳۶۰ برای خودم کارکردم، البته اول در همان میدان، مغازهای را گرفتم، اما هم مغازه کوچک بود و هم من توانایی پرداخت اجرت مغازه را نداشتم، برای همین به زادگاه خودم یعنی محله دلیگان در خورزوق برگشتم و ابتدا کارگاه کوچکی را گرفتم، ولی بعد برای توسعه کارم به کارگاه فعلی آمدم و ۳۰ سال است که در این مکان هستم و حدود ۳۲ نفر در همین کارگاه کار میکنند، ولی افراد دیگری هم در سایر کارگاهها به کار ما مرتبط هستند، مثل پارچهبافی و قالب قلمکار تراشی؛ درواقع از صفرتا صد قلمکاری که ما میسازیم در محله دلیگان تولید میشود، حتی مرحله ریشه کردن پارچهها هم توسط خانمها در خانهها انجام میشود و نیازی به رفتن به شهر دیگری نداریم. یعنی از روزی که اینجا آمدم فکر همهچیز را کردم و بچهها را تشویق کردیم که در رشتههای مختلف و مرتبط با قلمکار در دلیگان فعالیت کنند، حتی وقتی رودخانه را هم خشکاندند ما نگذاشتیم این کار تمام شود و خودمان اینجا کار گازور کاری را راه انداختیم.
نزد چه اساتیدی کارکردید؟
استاد اولم حاج حسن چیت ساززاده بود، بعد آقای محمدعلی قلمکارینژاد و سپس کارهای تکمیلی را هم نزد آقای حسن صدقیفر کامل کردم. من هنوز هم ادعایی ندارم و معتقدم تا دم گور هم باید در کارم اطلاعات به دست بیاورم و حتی ممکن است یک بچه بیشتر از من متوجه شود و من به او احترام میگذارم و از او اطاعت میکنم.
کلاً دلیگان شهر قلمکار است؟!
بله در دلیگان ۸۰ کارگاه فعال قلمکارسازی وجود دارد.
قالبها را هم اساتیدِ دلیگان میسازند؟
بله ما قالبها از آقای حسین آقاتقی تهیه میکنیم که از بچگی باهم همکلاسی بودیم و همسن هستیم و بیشتر یکدیگر را درک میکنیم. البته ما در اینجا سه نوع قالب داریم؛ قالبهای زمان صفویه، قالبهای زمان قاجار و قالبهای زمان پهلوی و حتی به میراث فرهنگی پیشنهاد دادم که در صورت ایجاد موزه صنایعدستی این قالبها را به موزه اهدا میکنم، اما از تأسیس موزه خبری نیست.
در قلمکار سازی از قالبهای قدیمی هم استفاده میکنید؟
اصل قالبها را برای موزه نگهداشتهام، اما از طرحهای آنها استفاده میکنیم، یعنی تلاش ما همیشه این بوده است که از طرحهای قدیمی و البته نقشهای روی بناهای تاریخی استفاده کنیم.
سعی کردید قلمکاری که تولید میکنید مرتبط با نیاز مردم و کاربردهای روزمرهشان باشد؟
قطعاً همینطور است؛ ما هر چیزی که تصور کنید را با قلمکار تولید میکنیم؛ رومیزی، روتختی، پرده، لباس، شال، سجاده، کیف، مانتو، شلوار و هر چیز دیگری که با پارچه تولید شود.
یعنی به شما سفارش میدهند و شما تولید میکنید؟
فقط بر اساس سفارش آنها نیست و خودمان هم تولید میکنیم؛ ضمن اینکه هرجایی میرویم دقت میکنیم تا اگر طرحی قشنگ است در قلمکار استفاده کنیم. البته گاهی هم میآیند و خودشان طرح میآورند و میگویند بسازید مثلاً طرح هفتسین سفارش دادند و ما هم قالب سفره هفتسین را درست کرده و بر اساس آن قلمکار تولید کردیم، یعنی هر طرحی که بیاورند را درست میکنیم حتی اگر تک اثر هم بخواهند آن را انجام میدهیم البته در آن صورت قالب آن گران میشود چون تمام این کار با دست انجام میشود یعنی به همان سبکی که زمان صفویه کار میشد الآن هم به همان روش کار میکنیم و ماشین در کار ما دخالتی ندارد.
شما سعی کردید چه تغییراتی در قلمکار ایجاد کنید؟
ما سعی کردیم کارهایمان را روی سبک کارهای صفویه بیاوریم، زمان پهلوی قالبها درشت و بزرگ بود ولی ما الآن دوباره به زمان صفوی برگشتیم و قالبهای قدیم را احیا کردیم، مثلاً قالبهایی داریم که شیخ لطفالله، زیر سقف عالیقاپو و طرح دیوار چهلستون نام دارند. ما کار دو رو هم میسازیم که البته مهارت خاصی میخواهد تا رنگهای آن تداخل پیدا نکند. ضمن اینکه قبلاً رنگهای پیگمنت را با پایه نفت میساختیم و پارچهها بوی نفت میگرفت و حتی امکان آتشسوزی در کارگاه وجود داشت، اما من به ابتکار خودم نفت را حذف کردم و بهجای آن از آب استفاده کردم و به همه همکارانم هم این راهکار را گفتم.
فقط روی پارچه پنبهای کار میکنید درسته؟
بله روی ابریشم طبیعی، روی چلوار و کرباسهای قدیم میتوانیم کار کنیم. در قلمکار، پارچهها صد درصد باید پنبه باشد و در غیر این صورت رنگها روی آنها جواب نمیدهد.
با توجه به تجربههای شما در صادرات، آیا کشورهای مختلف در مورد قلمکار ذائقههای متفاوتی دارند؟
بله، مثلاً در ایتالیا رنگ سورمهای را میپسندند، در چین قرمز را و در ژاپن آبی فیروزهای را میپسندند. در مورد ابعاد قلمکار هم سلیقههای متفاوتی دارند مثلاً کشورهای عربی کارهای بزرگ را میپسندند چون خانههای بزرگی دارند ولی ژاپن و چین و کره ابعاد کوچک را میپسندند چون خانههای آنها کوچک است. البته در علاقه آنها به رنگ و اندازه قلمکار، رنگ پرچم و اندازه خانههای آنها نیز اهمیت زیادی دارد. علاوه بر ابعاد و رنگ، در کشورهای مختلف قلمکارهایی با کاربردهای خاصی را میپسندند مثلاً در کشور کره جنوبی کیسه قلمکار دوست دارند، ولی علاقه چندانی به آثار دیگر نشان نمیدهند یا در روسیه لباس قلمکاریشده را زیاد میخرند.
به نظر شما نباید سازمان صنایعدستی کارشناسانی داشته باشد که در مورد کشورهای هدف و علایق آنها در مورد صنایعدستی ازجمله قلمکار تحقیق کنند؟
صد درصد باید اینطور باشد مثلاً اتفاق افتاده که ما بدون اطلاع از علاقه یک کشور به آنجا رفتیم و اصلاً به قلمکار نگاه نمیکرد ولی اگر کسی دراینباره تحقیق میکرد ما مطابق با سلیقه آنها تولید میکردم.
تصدیگری دولت چقدر در صنایعدستی اثر گذاشته است؟
دولت نباید تصدیگری داشته باشد و باید آن را به بخش خصوصی بدهد. ما این تجربه را داریم که دولت زمانی تولیدکننده صنایعدستی بود و به کشوری مانند ژاپن بهصورت کانتینری قلمکار بیکیفیت صادر میکرد و بازار قلمکار را در ژاپن خراب کردند؛ نکته این است که تصدیگری دولت روی کیفیت اثر میگذارد.
شما صفرتا صد تولید قلمکار را در کارگاهتان انجام میدهید، از مراحل آن هم بگویید.
پارچهها را در اندازههای مختلف برش میدهیم و بعد میفرستیم تا خانمها در خانهها ریشهتابی کنند. سپس یکشب تا صبح در کارگاه میخیسانیم چون میخواهیم هرچه پارچه آبرفت دارد انجام شود، بعد آن را برای ساختوساز صاف میکنیم و سپس رنگها را میسازیم و وقتی۴ رنگ ساخته شد یک روز کامل آفتاب به پارچه میدهیم چون آفتاب هم یکی از دندانههای رنگ ما است یعنی اگر آفتاب نخورد کیفیت اصلی را به دست نمیآورد. پارچه در آفتاب خشک میشود و بعد آن را در بخارآب صد درجه قرار دهیم تا پخته شود و رنگ ثبات پیدا کند. سپس آن را در حوض میگذاریم تا یک ساعت خوب خیس بخورد و اگر رنگ اضافه هم دارد آنجا پایین میآید. بعد داخل پاتیل میرود و پوست انار و روناس را اضافه میکنیم و یک ساعت و نیم مثل برنجی که باید دم بکشد رنگها هم باید به حال خود باشد و کمکم آب سرد جوش میآید و قُل میخورد تا رنگ اصلی به دست بیاید.
در اینجا گازور کاری کدام مرحله است؟
همان مرحله پاتیل، کار گازور کاری را انجام میدهد. الآن با کلر سفید میکنیم، اما قبلاً پارچهها کنار رودخانه پهن میشدند و آب پاشی میکردیم و به آن طریق سفید میکردیم.
اگر مرحله گازور کاری انجام نشود چه اتفاقی میافتد؟
رنگها ثباتی نخواهندداشت.
قلمکار چهار رنگ اصلی دارد. درسته؟
بله مشکی، قرمز، آبی و سبز که دو رنگ مشکی و قرمز صد درصد طبیعی هستند؛ رنگ مشکی از زاج سیاه و کتیرا و آهن زنگزده تشکیل میشود، رنگ قرمز شامل زاج سفید و کتیرا است و این دو صد درصد طبیعی هستند، رنگ سوم آبی است که ۵ درصد آن صنعتی و ۹۵ درصد آن طبیعی است و رنگ زرد هم پیگمنت است. سایر رنگها را با ترکیب همین رنگها به دست میآوریم یعنی هر رنگی که شما بخواهید را میسازیم، اما در قالبها بیشتر از ۴ رنگ نمیتوانیم داشته باشیم. البته متأسفانه مردم فقط چهار رنگ اصلی قلمکار را میشناسند چون تبلیغات نمیشود، درحالیکه ما هر رنگی که بخواهند و هر رنگی که فکرش را بکنند را از چهار رنگ قرمز و آبی و زرد و مشکی به دست میآوریم.
چه موقع سایر رنگها هم به قلمکار اضافه شدند؟
حدود ۲۰ سل قبل بازار قلمکار کساد شد و ما گفتیم چرا فقط چهاررنگ کار کنیم؟ به این ترتیب تغییر و تحولی در قلمکار ایجاد شد.
چند فرزند دارید استاد؟
۶ فرزند، دو دختر و ۴ پسر داشتم که یک پسرم به رحمت خدا رفته است.
در کار قلمکار هستند؟
یکی از پسرهایم به رحمت خدا رفته که در کار قلمکار سازی بود، الآن یکی دیگر از پسرانم با خودم کار میکند.
هنرجو هم میپذیرید؟
من ادعایی ندارم اما هرکس آمده و بیاید از صفرتا صد قلمکارسازی را به او یاد میدهم. الآن هم حتی اگر من در کارگاه نباشم بچهها کار را بهخوبی انجام میدهند چون همه را به آنها آموزش دادهام. حتی دانشجویان خانم هم زیاد به اینجا آمدند و کارکردند و هنوز هم ارتباط دارند و من خوشحال میشوم که خانمها هم در این رشته فعالیت کنند.
اما استقبال جوانان برای فعالیت در صنایعدستی بسیار کمتر شده است.
بله البته؛ الآن خرج با دخل نمیخواند. من قبلاً کارگر بودم و بهراحتی در رستوران شهرزاد ناهار میخوردم، اما الآن که کارگاه و نیرو دارم اگرچه میتوانم، اما زور به ما میگوید که یکشب به رستوران شهرزاد برویم درحالیکه در قدیم هرکسی در هرجایی موفق بود و صحبت از نخواندن دخلوخرج نبود.
از مرحوم احمد ادیب بگوییم، چقدر جای مسئولی مانند او در صنایعدستی اصفهان خالی است؟
آقای ادیب فوقالعاده مدیر خوبی بود، من از سال ۶۰ تا الآن با اداره میراث فرهنگی در تماس بودم، ولی مانند او را ندیدم. شاید ۱۰ بار به این کارگاه آمد و پای درد و دل ما نشست و ما را راهنمایی کرد. الآن هیچکس در جای خودش نیست اما آقای ادیب در جای خودش بود، اصلاً انگار این کارگاه را خودش مدیریت میکرد وقتیکه فوت کرد مثل این بود که برادرم را از دست دادم. متأسفانه دیگر مثل او نیامد. آدمهایی مثل آقای ادیب میتوانند صنایعدستی را نجات دهد نهفقط صنایعدستی، بلکه اگر هر صنفی افرادی مانند مرحوم ادیب را داشته باشند آن صنف و آن شغل نجات پیدا میکند و ازاینرو به آن رو میشود چون آدمهایی مثل مرحوم ادیب دلسوز و کار بلد هستند. بعد از آقای ادیب متأسفانه بودند مدیری که به این کارگاه آمد و وقتی ما گفتیم قلمکار در حال از بین رفتن است به ما گفت «ماشینیاش کن!» من به این مدیر چه بگویم؟! من اگر قالبهایم را کنار هم بچینم تا میدان نقشجهان میرسد، اینها را بریزم و کارم را ماشینی کنم؟!
از نگاه شما هنرمندان صنایعدستی و بهخصوص قلمکار با چه مشکلاتی مواجه هستند؟
هر شغلی و هر تولیدکنندهای وقتی میتواند کار کند که قیمتها در بازار یکنواخت باشد نه اینکه امروز یک قیمت و فردا قیمتها تغییر کنند، ما نمیتوانیم به این صورت کار کنیم. از طرف دیگر ۹۰ درصد فروش ما از راه صادرات بود اما تحریمها نگذاشته که توریستی به این شهر و این کشور بیاید، بعد هم کرونا آمد و کسی نیامد بپرسد چهکار میکند! من فکر میکنم با ما هم باید مثل سیلزدگان رفتار کنند چون کرونا صنایعدستی را برد بههرحال نه توریست داریم و نه مسافر، تحریم هم که هست و سخت میشود کار کرد. وامهایی هم که اداره میگوید اصلاً جوابگو نیست، کاش لااقل سوبسید میدادند و در زمینه آب و برق به ما کمک میکردند.
نکته مهم دیگر این است که صنایعدستی تبلیغات میخواهد تا مردم از آن استفاده کنند. من در کشور هند بودم و میدیدم که همه مردم هند قلمکار را استفاده میکنند ولی در ایران استفاده نمیکنند چون تبلیغاتی انجام نمیشود و مردم آن را نمیشناسند و متأسفانه بسیاری از مردم فکر میکنند کار چاپی و ماشینی است! ما باید صنایعدستی را به مردم بشناسانیم. ما نه وام میخواهیم و نه پول، فقط تبلیغات میخواهیم، حمایت میخواهیم چون فاجعه است یک نفر از اصفهان به مشهد برود و قلمکار بخرد! مثل این است که یک نفر به جای قم از اصفهان سوهان بخرد! ما نه وام میخواهیم و نه پول، فقط تبلیغات میخواهیم، حمایت میخواهیم چون فاجعه است یک نفر از اصفهان به مشهد برود و قلمکار بخرد! مثل این است که یک نفر به جای قم از اصفهان سوهان بخرد!
پیشنهاد شما برای بهبود شرایط صنایعدستی چیست؟ درواقع چه انتظاری از مسئولین دارید؟
من همیشه گفتهام که چرا در شهرداریها یک ویترین صنایعدستی نداریم؟! در سفارتخانههای کشورهای دیگر چرا ویترین صنایعدستی وجود ندارد؟! من هر نمایشگاهی میروم لباس قلمکار میپوشم اما مسئولان چطور؟! ما در دنیا در زمینه صنایعدستی حرف برای گفتن داریم، ۶۰۰ رشته صنایعدستی در یونسکو ثبتشده که ۳۰۰ رشته متعلق به ایران است و بیش از ۲۰۰ مورد از آنها مربوط به اصفهان است، اما چقدر در اصفهان در خصوص صنایعدستی تبلیغات شده است؟!
تمام سازمانها باید پردههای قلمکار داشته باشند و در اتاق همه کارمندان صنایعدستی وجود داشته باشد، اما چرا این کار را نمیکنند؟! چه کسی باید تبلیغات کند؟ من که نمیتوانم! من تنها کاری که توانستم در زمینه تبلیغات انجام دهم این است که وقتی کاری را به کشور دیگری میفرستم به آنها میگویم اگر رنگ و پارچه ایرادی پیدا کرد ۱۰ روز هتل شاهعباس مهمان من هستید، تبلیغ من این است که جنس خوب به مشتری بدهم. من همیشه به مشتری میگویم اگر به هر دلیلی کار مشکل پیدا کرد یا حتی اگر از آن خوشت نیامد آن را برگردان و عوض کن و یا پول خود را ببر. بیشتر از این نمیتوانم کاری کنم، اما مسئولان میتوانند.
ما اینهمه شبکه تلویزیونی داریم، اما چرا یک شبکه جهانی صنایعدستی برونمرزی نداریم؟! چرا ادارهها برای هدیههایی که به افراد مختلف میدهند از آثار صنایعدستی باکیفیت استفاده نمیکنند و فقط به فکر ارزانی هستند؟! درحالیکه آدم وقتی میخواهد هدیه باید جنس باکیفیت را بدهد.
انتهای پیام