هر چند به زعم بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران کارتنخوابی پدیدهای است جهانی که مهمترین عامل بروز آن نیز فقر محسوب میشود اما واقع امر اینجاست که صرف اکتفا به یک پاسخ ساده و دمدستی برای موضوعی بدین پراهمیتی درست نیست.
اینکه نه فقط این پدیده تلخ اجتماعی را باید زائیده عوامل و عناصر متعدد دانست بلکه در نگاهی موشکافانهتر کارتنخوابی را باید یک مشکل اجتماعی خاص با تبعات و بسامدهای نگران کننده و مخاطره آمیز تلقی کرد که در صورت عدم توجه مسئولان و اراده مبتلایان، نه تنها قابل درمان نخواهد بود بلکه حتی این تصور نیز وجود دارد که به علت شرایط پیچیده جوامع با شتاب و شدت بیشتری گسترش و تعمیق یافته و وضعیت را از قبل بدتر کند.
از دیدگاه اهل معنا و جدا از بحث رتبه و طبقه بندی این مقوله در بین دیگر مشکلات و معضلات اجتماعی، موضوع اصلی نوع نگاه به کارتن خوابی و تفاوت آراء و سلایق در ریشه یابی، درمان و برخورد با این پدیده اجتماعی است و صد البته توجه به اینکه هر کدام از عوامل دخیل در مدیریت و بروز این مسئله چقدر بار مسئولیت خود را در این ارتباط پذیرفته و یا به این میاندیشند که با چه کم و کیفی و با توسل به کدام راهکار می توانند آن را درمان و یا حتی الامکان سرعت رشد آن را مهار کنند تا آسیبهای ناشی از این پدیده را به حداقل برسانند.
موضوع اینجاست که هر چند کارتن خوابی به لحاظ نمودها و ظاهر پوسته ای خود بسیار دردناک و تأثربرانگیز محسوب می شود و چه صاحب نظران و کارشناسان از منظر قانون و چه مردم عادی براساس اخلاق و انسانیت متفق القول بر این باورند که باید همه سازمانها، دستگاهها و دستاندکاران دولتی و خصوصی با تمام توان و ظرفیتهای موجود به این حوزه ورود و براساس شرح وظایف محوله و تعریف شده خود به افراد بی سرپناه کمک کنند، با این حال و در سوی دیگر ماجرا نیز نباید غافل بود که کارتن خوابی هم به مانند برخی دیگر از ناهنجاری ها و کج رفتاری ها مانند الکلیسم، اعتیاد به موادمخدر و خشونت خانگی بهعنوان یک آسیب اجتماعی قابل توجه و برخورد است.
بدان معنا که جدا از اینکه کارتن خوابی ماحصل یک چرخه معیوب مدیریت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی محسوب می شود و ابتلای برخی از افراد بدان ناخواسته و جبری است اما به علت ماهیت منفی خود و به مثابه برخی دیگر از آسیب ها، در مغایرت با شئون و هنجارهای پذیرفته شده جامعه بوده و به صورت بالقوه توانش ایجاد بستر برای ناهنجاری و ناامنی در سطح جامعه را دارد بنابراین باید با آن از در برخورد و مقابله درآمده و جدا از بحث کمک های انسانی به دنبال برخورد و جلوگیری از ترویج و ادامه آن بود.
موضوع اینجاست که چون قشر وسیعی از کارتن خواب ها به علت گرفتاری در مشکلات رفتاری، اخلاقی و به ویژه اعتیاد عموماً از جامعه کناره گرفته و تحت نظارت قواعد و قیود اجتماعی نبوده و متعاقباً نیز برای کسب مایحتاج خود مجبور به انجام کارهایی مخالف با هنجارهای اجتماعی میشوند بنابراین هیچ تضمینی برای سلامت رفتاری آنها وجود نداشته و به صورت بالقوه تهدیدی برای سلامت و امنیت جامعه محسوب میشوند.
البته ماسوای دیدگاه های مختلف و متعددی که در زمینه قبح و مذمت کارتن خوابی عنوان می شود، نباید غافل بود که پدیده کارتن خوابی هم به مثابه برخی دیگر از ناهنجاری ها نه تنها یک معضل همیشگی نیست بلکه به علت ریشه اقتصادی می توان با اتخاذ تدابیر و راهکارهای مناسب همچون حرفهآموزی، وادار کردن مبتلایان به انجام کار با پرداخت دستمزد، ارائه تسهیلات و فرهنگسازی برای بازگشت و ... آن را محدود کرد و بخش قابل ملاحظه ای از کارتن خواب ها را در قالب نیروی کار مجدد به جامعه بازگرداند.
منتها پیششرط این امر دانستن روشهای برخورد منطقی، اصولی و زیربنایی با این آسیب اجتماعی و دوری از اقدامات دوره ای یا ورود غیرتخصصی و سلیقه ای برخی افراد و گروه ها به این مسئله و صد البته برنامه ریزی شده و یک عزم ملی، همکاری و تعامل همه جانبه بین نهادها و دستگاههای دولتی و مردمی است که به هر نحو با این مسئله مربوط بوده و موظف به فعالیت در این حوزه هستند.
یک معادله چندمجهولی
و اما نزدیک به دو دهه از آغاز پویش رسیدگی به موضوع بیخانمانها در کشور ما می گذرد و متعاقباً چندین دستگاه اجرایی از جمله شهرداری، بهزیستی، کمیته امداد، نیروی انتظامی و وزارت بهداشت(در کنار برخی گروه ها و تشکل های مردمی و خیرین) موظف به ساماندهی این افراد شده اند. فرآیندی که عموماً در قالب راه اندازی گرمخانه و متعاقباً پذیرش، جمع آوری و هدایت افراد بیخانمان به آنها در حال اجراست. البته نفس اجرای این طرح به دلایل اخلاقی و انسان دوستانه ارزشمند و قابل تقدیر و تحسین است و باید ادامه پیدا کند.
گو آن که در این روند نیز تنها بخش اندکی از مشکلات این افراد صرفاً در بحث خوراک و محل زیست گرم تأمین می شود و هنوز برای رفع ریشهای معضلات و آسیبهای اجتماعی این قشر برنامه مشخص واقعی و مؤثری تعریف و اجرا نشده که همین امر باعث شده تا با وجود گذشت سال ها فعالیت و هزینهکردهای بالا، آن گونه انتظار می رود خروجی مناسبی عاید متولیان و فعالان طرح نشود.
در این زمینه برخی منتقدان و صاحب نظران با اشاره به فقدان برنامه و هدف و یا دستورکار مشخص و یا نظارت همه جانبه بر شکل عملکرد و ساختار مدیریت گرمخانهها تصریح دارند که متأسفانه بر عکس انتظارات و اهداف اولیه اما امروزه برخی از این مراکز نه به عنوان سرپناه بلکه به مکانی برای تولید و پمپاژ آسیب به جامعه نیز تغییر ماهیت داده و حتی گاهی موجب افزایش برخی از پدیدههای نابههنجار در سطح جامعه و شهرها میشود که این بسامد نیز به اشکال و شدتهای گوناگون محل بحث صاحب نظران و اعتراض و شکایت سکنه همجوار این مراکز واقع شده است.
البته بیان واقعیات پیش گفته به معنای این نیست که ما نخواهیم تا کارتن خواب را به عنوان انسان جدی بگیریم و کرامت انسانی او را به رسمیت نشناسیم و یا حتی بعضاً با برخوردهای بد و قبض و بسط های بی ضابطه به مثابه مجرمانی جامعه ستیز به جنگ آنها برویم بلکه فهوای کلام حصول یک نتیجه و کارنامه واقعی(و نه شعاری) از نتایج عملکردهای چند ساله و متعاقباً چشم اندازها و بایستگی ها ادامه این طرح در آینده است که در نهایت موجب کیفیت بخشی به زندگی شهر و شهروندان و متعاقباً بازگشت این افراد به جامعه می شود.
در واقع اکنون این سوال مطرح است که آیا با این رویه ما به دنبال بسترسازی برای اصلاح و بازگشت کارتن خواب به جامعه هستیم و یا صرفاً درصدد پاک کردن صورت مسئله و یک کار نمایشی و یا حتی از ترس افتادن در چالشی به مانند آنچه که سال ها قبل در قالب گورخوابی و یا حادثه تلخ شب هفدهم آذرماه ۱۳۸۲ که طی آن تعدادی از آنها یخ زدند و جسد یخ زده آنها صبح هنگام در مقابل چشمان مردم پیدا شد، هستیم؟
آیا فلسفه ایجاد گرمخانه بیشتر در حد رفع تکلیف است یا انجام امور بنیادین برای حل یک معضل اجتماعی به نام کارتنخوابی؟
آیا هم برنامه ریزان و تصمیم گیران و مجریان و هم مردمی که به روشهای مختلف در حال کمک به این افراد هستند، در مسیر درست سرمایه گذاری برای بازیافت نیروی کار مفید برای آینده قرار دارند یا کج راهه سوءبرنامه و مدیریت برای سرمایه سوزی؟
در واقع طرح پرسش های فوق از این رو قابل تأمل است که برخی بررسی ها و نتایج پیمایش های صورت گرفته نشان می دهد بخشی از کارتنخوابها افرادی هستند که سرپناه دارند اما به علت بیکاری و یا فرار از خانه در خیابانها پرسه زده و به گرمخانه می روند.
بسیاری از کسانی که کارتن خواب شده اند آنقدر فقیر و بی چیز نیستند که هیچ سرپناهی نداشته و یا توان اجاره سرپناه را نداشته باشند به طوریکه بررسی ها نشان داده بسیاری از این افراد سرپناه موقت مثل پاتوقها، سرپناهها و خانههای مجردی دارند.
بخش قابل توجهی از افراد کارتن خواب را معتادان متجاهر تشکیل داده اند که بعضاً نیز مبتلا به برخی امراض مثل اچ ای وی و هپاتیت هستند. در شهرهای بزرگ بیشتر بی خانمان ها همان افرادی هستند که به علت بیکاری و در جستجوی کار و داشتن شغلی مناسب از شهر و دیار خود راهی شهرهای بزرگ شده اند.
بسیاری از این افراد طی سال ها استفاده از گرمخانه عملاً و آشکارا تلاش و اراده ای برای ترک اعتیاد و اصلاح رفتار و یا گرایش به اشتغال نداشته اند. عمده کارتن خواب ها با خُرده فروشی موادمخدر، دزدی، تکدیگری، کارگری جنسی و در مجموع مشاغل پست و مغایر با شأن انسانی و قانون امرار معاش می کنند.
در بسیاری از محلاتی که گرمخانه ها تأسیس و یا فعالیت می کنند شاهد افزایش نرخ آسیب و جرائم و متعاقباً کاهش امنیت اجتماعی هستیم.
کمک ها و مساعدت های انسانی و مهرآمیز به کارتن خواب ها و عدم بازخوردسنجی موجب رواج روحیه مفت خوری و زندگی انگلی و ادامه حضور دائمی و طولانی مدت برخی از آنها در این مراکز شده است و با وجود دستور العمل هایی مبنی بر تلاش در جهت ترک اعتیاد، گرمخانه ها بیشتر به محلی برای دورهمیهای معتادان و پاتوق سازی برای خرده فروشی تبدیل شده اند.
بدسرپرستی، بیسرپرستی، خشونتهای خانوادگی و تأثیرپذیری از دوستان از دیگر عوامل افزایش روی آوری به کارتنخوابی محسوب می شود که این امر در بین زنان، دختران و نوجوانان بسیار شایع است.
و البته نکته بدتر اینکه طی سال های اخیر شاهد افزایش تعداد نفرات بی خانمان، کاهش سن کارتن خوابی و افزایش تعداد زنان و دختران مراجعه کننده به گرمخانه به عنوان یک بحران اجتماعی هستیم به طوریکه بعضاً برخی از این مراکز به علت نداشتن گنجایش از پذیرش تمام افراد خودداری کرده و یا تنها با ضوابط خاص آنها را برای یک مدت محدود پذیرش می کنند که این موضوع نیز به نوبه خود مولد مشکلات دیگر می شود.
هر چند بحث تورم و افزایش هزینه های نگهداری و فعالیت گرمخانه و متعاقباً درخواست روزافزون ارائه خدمات کمی و کیفی به افراد قبلی و مراجعان جدیدالورود نیز به جای خود...
گرمخانهای برای اصلاح یا خوشگذرانی ؟
و اما در شهر همدان نیز به مثابه دیگر شهرها و پیرو دستورالعمل های کلان کشوری سال هاست دو گرمخانه مجزا برای زنان و مردان برپا شده و در طول سال و به ویژه فصل سرما پذیرای افرادی است که ظاهراً بی خانمان بوده و محلی برای زندگی ندارند.
بررسی های میدانی نشان می دهد میانگین سنی مراجعان به گرمخانه های همدان عموماً از ۱۸ تا ۶۵ سال بوده و طیف های مختلفی از افراد بومی و غیربومی در میان آنها به چشم می خورد، مضاف بر اینکه جدا از تعدادی چهره های ثابت که در این مرکز شناسایی شده اند، قالب مراجعان را عمدتاً افراد تازه واردی تشکیل می دهد که به دلایل مختلف و عموماً اعتیاد آواره کوچه و خیابان شده و حالا با سرد شدن هوا برای گذران شب به این مراکز مراجعه می کنند.
البته براساس روال کاری این افراد پس از خوردن غذا و خوابیدن در محلی گرم و تماشای تلویزیون در نهایت فردا صبح و با اتمام زمان پذیرش به دنبال کار و کاسبی خود که عموماً اعتیاد، مواد فروشی، تکدی گری و ... رفته و به صورت معمول و تا رسیدن بهار و فصل گرما در این چرخه و دور باطل جا خوش می کنند. روندی که به اذعان برخی مسئولان با تولید و پمپاژ برخی آسیب ها به بدنه جامعه همراه بوده و موجبات ناراحتی و متعاقباً بدگمانی مردم به هدف اصلی تأسیس گرمخانه را فراهم می آورد.
این در حالیست که هدف اصلی ایجاد گرمخانه اسکان افراد بی خانمان و کارتن خواب در محیطی ایمن برای ترمیم مقطعی آسیب بی خانمانی و بی سرپناهی بوده و لازم است برای فرآیندهای اصلاح رفتار و ترک اعتیاد ترتیبی اتخاذ شود تا افراد به مسیر زندگی سالم و محل اصلی زندگی خود بازگردانند و از این طریق از رشد فساد و معضلات اجتماعی جلوگیری شود اما در نهایت و پس از سال ها هزینه کرد اکنون تنها چیزی که از برپایی گرمخانه عاید شهر ما شده، ایجاد یک مکان امن همراه با غذا و محل خواب مجانی برای برخی افراد ناهنجار و قانون شکن است بدون اینکه تأثیری بر نوع رفتار و یا اصلاح آنها گذاشته باشد.
چه اینکه فهوای گفتگوهای صورت گرفته با این افراد نیز به وضوح مشخص می کند که بیشتر آنها علاقه واراده ای واقعی برای ترک و نهایتاً بازگشت به زندگی ندارند و صرفاً با بهانه های نیم بند از قبیل فقدان سرمایه، عدم پذیرش خانواده، فقدان تخصص و مهارت خاص و ... تمام راه ها را بر روی خود بسته می بینند.
متأسفانه عمده این افراد با وجود استفاده رایگان و طولانی مدت از امکانات گرمخانه در گفته های خود به صراحت و راحتی از ارتکاب و انجام فعالیت هایی نیز سخن می رانند که در تضاد کامل با قانون و هنجارهای پذیرفته شده قرار دارد در حالیکه هیچ الزام و اجباری هم به اصلاح رفتار و عملکرد خود نمی بینند.
و حالا کار به جایی رسیده که حتی برخی از آنها صراحتاً مدعی هستند این وظیفه جامعه است که باید نیازهای زیستیشان را تأمین کرده و با صرف هزینه از محل بیت المال و مالیات موجبات درمانشان را فراهم آورد و یا با دادن سرمایه و امکانات فضای مناسبی را برای اشتغال فراهم کند در حالیکه هیچ اشاره ای به سهم خود در این اصلاح و بازگشت نمی کنند.
متأسفانه شنیدن برخی از این صحبت ها باعث می شود تا ماسوای آن بخش از وظایف اخلاقی و انسانی که باعث می شود دولت و مردم اقدام به تخصیص و ارائه خدمات و کمک های حمایتی به این افراد کرده و سعی شود تا آنجا که ممکن است از آلام و رنج های آنها بکاهند اما گاهی عدم توجه به اهداف و فلسفه برخی برنامه ها و متعاقباً لزوم اثرسنجی و بازخوردسنجی تلاش ها از یک سو و نگاه صورت مسئله ای به موضوعات و مشکلات اجتماعی از سوی دیگر باعث می شود تا در این روند ما بیشتر از سرمایه سازی، متحمل سرمایه سوزی شویم یعنی چیزی شبیه به سال ها فعالیت گرمخانه ها که هنوز مشخص نیست چه دستاوری اعم از کاهش تعداد مراجعان به گرمخانه و افزایش اصلاح شدگان برای جامعه به همراه داشته است؟
اینکه هنوز مشخص نیست پس از ماه ها تلاش و حضور نهادها و سازمان های حمایتی و درمانی چه تعداد از این افراد موفق به ترک و باگشت به زندگی عادی شده اند؟ و اینکه چرا با وجود توصیه ها و دستوالعمل ها به جای کاهش، شاهد افزایش مراجعان به این اماکن هستیم؟
البته ما نیز بر این باوریم که علاج این مشکل نیز همانند علل شکل گیری آن زمانبر بوده و اجرای طرح ها و برنامه های متفاوت و مختلفی را می طلبد اما آیا گذشت نزدیک به دو دهه از آغاز این طرح کافی نیست که به ما بگوید در کجای مسیر قرار داریم و چقدر تا اهداف از پیش مشخص شده طرح باقی مانده؟ چرا تاکنون ما به دنبال نتیجه گیری واقعی از فعالیت ها و سرمایه گذاری ها در این موضوع نبوده ایم؟ نقاط ضعف و قدرت ما کجاست؟ در مسیر سوددهی اجتماعی هستیم یا ضرردهی؟ و ...
در این باره برخی صاحب نظران با اشاره به اینکه ادامه و تعمیق پدیده کارتن خوابی از یک سو به وجهه اجتماعی حکومت لطمه می زند و از سوی دیگر استمرار آن موجب اشاعه فحشا و ناامنی خواهد شد، معتقدند صرف سیر کردن و تأمین محل خواب در فصول سرد برای این افراد نه فقط تأثیری در روند بهبود و بازگشت آنها به جامعه ندارد بلکه ناخواسته به رواج تکدی گری، فحشا، ولگردی و ... نیز می انجامد.
بنابراین این یک ضرورت اجتماعی است که مسئولان و متولیان حقیقی و حقوقی برای داشتن شهری ایمن، زیبا، روان و سلامت، کاستی ها و ضعف های مرتبط با این حوزه را بررسی کرده و یک بار دیگر ضمن بازنگری شرایط موجود نسبت به تدوین اساسنامه و برنامه های مشخص درمان محور و به روز شده برای این گروه اقدام کنند، مضاف بر اینکه در این روند نیز اجبار به تلاش و سهم فعالیت خود این افراد برای اصلاح و برگشت به زندگی سالم هم باید به عنوان یک ضرورت تلقی شده و بر آن تأکید شود.
گزارش از خبرنگار ایسنا: عباس سریشی
انتهای پیام