علیرضا اکبرپور، پیشکسوت و سرمربی سابق ماشینسازی در گفتوگو با ایسنا در خصوص دوران نزول این تیم پس از حضور او بر روی نیمکت سبزپوشان تبریزی اظهار کرد: زمانی که من تیم را تحویل گرفتم، مالکیت آن بر عهده زنوزی بود و با توجه به اتفاقاتی که رخ داده و نتایجی که صورت گرفته بود، در آن جلسه من گفتند که در ۱۰ هفته آخر تیم را هدایت کنم و پس از حضور در لیگ یک، تیم را طوری ببندم که سریعا به لیگ برتر بازگردد.
وی ادامه داد: من جوانیام را در ماشینسازی گذراندم و از آنجا به استقلال رسیدم. طبیعی بود که بخواهم هر چه توان دارم برای کمک به باشگاه بگذارم. شرایط فنی تیم در ۹ هفته آخر لیگ برتر طوری پیش رفت که همه کارشناسان اذعام داشتند تیم اگر از ابتدا با همین تاکتیک و روش بازی میکرد، فصل را در میانه جدول به اتمام میرساند اما به هر حال این اتفاق نیافتاد و تیم به دلیل نتایج ضعیف ۲۰ هفته ابتدایی راه بازگشت نداشت و لیگ یکی شد.
اکبرپور درباره تغییر مالکیت این باشگاه در آن دوره اظهار کرد: پس از فشارهایی که به زنوزی وارد شد، او مجبور به فروش باشگاه به آقایی شد که حتی حاضر نیستم اسمش را بیاورم. او مدام دروغ میگفت و وعدههایی الکی و سر خرمن میداد. زمانی که تیم به لیگ یک رفت، حدود ۲۵ بازیکن را به تمرین تیم آوردیم و قصد داشتیم با آنها قرارداد ببندیم. اما بعد از یک ماه تمرین، هر چقدر به این آقای "قربانی" اصرار میکردیم که پنجره باشگاه را برای حضور در لیگ یک باز کند، انگار نه انگار. هفته اول لیگ یک با شهرداری همدان بازی داشتیم و بازیکن برای بازی نداشتیم و هیچکدام از بازیکنان مدنظرم نتوانسته بودند قرارداد ببندند و دستم خالی بود.
او اضافه کرد: به او زنگ زدم و گفتم فلانی، تکلیف پنجره چرا مشخص نمیشود و چرا باز نمیشود؟ به من گفت شما ۲ هفته با تیم جوانان و امید به میدان برو، بعد از آن پنجره درست میشود. من نمیخواستم تیمی به زمین بفرستم که بهتاج به من زنگ زد و گفت که خواهشا همین هفته را به میدان برود، به زودی درستش میکنیم. ما با بازیکنان جوانان و امید برابر شهرداری همدان به میدان رفتیم و باختیم اما بعد از بازی به آقای مالک زنگ زدم و تاکید کردم که هر موقع تیم درست شد و پنجره باز شد، بگویید که من بیایم. سرانجام هم هیچوقت پنجره باز نشد و حتی همان بازیکنان جوان و امیدی هم که در تیم بازی میکردند، در نیمفصل با ماشینسازی خداحافظی کردند و تیم مجبور به بازی دادن به بازیکنان ذخیره تیم جوانان و امید شد و سرانجام هم به بدترین شکل به دسته دو سقوط کرد. در دسته دوم هم حتی این آقا که تیم به نامش بود، نه پول بدهیها را داد و نه حق شرکت در لیگ دو را پرداخت کرد و تا تیم با وجود حضور در زمین در ۳ هفته ابتدایی، ۳ بر صفر برنده باشد و سرانجام هم یکی از قدیمیترین تیمهای تاریخ فوتبال ایران با بیلیاقتی منحل شود و فقط یک باشگاه با دری همیشه بسته باقی بماند.
سرمربی سابق ماشینسازی درباره صحبتهایش با قربانی در زمان قبول هدایت ماشینسازی در لیگ یک گفت: این آقا وعدههایی میداد که حتی باورش هم سخت بود. میگفت من کمپ تمرینی در سوئد دارم و تیم را برای اردوی پیشفصل به این کشور میبرم. پولهایم در سوئد است و به زودی پنجره را باز میکنیم و تیمی میبندیم که سریعا به لیگ برتر بازگردد اما حتی نتوانست یکی از قولهایش را عملی کند. اصلا نمیدانم چرا تیم به او داده شد و با چه کارنامه و صلاحیتی، مالکیت به ایشان واگذار شد. مردی که هنوز هم ناشناخته است و معلوم نیست با چه کارنامهای سر از ماشینسازی در آورد.
انتهای پیام