فداکاری شهید چمران به روایت تیمسار فلاحی

تیمسار فلاحی از پیشگامان حفظ وحدت و استقامت نیروی زمینی بود در واقع،‌ نخستین شکوفایی امداد غیبی به عقیده من در شرایطی که ارتش سروسامان نداشت و ضدانقلاب کردستان را به آشوب و تشنج کشانده بود، وجود همرزم بزرگوار، تیمسار فلاحی بود. او بسیار کوشید که حتی‌المقدور افسران و درجه‌دارانی را در کردستان به خدمت بکشاند که استقامت داشته باشند.

به گزارش ایسنا، شهید تیمسار ولی الله فلاحی به‌عنوان فرماندهی نیروی زمینی هرگز به نشستن در ستاد و صدور دستورات اکتفا نمی‌کرد،‌ بلکه با درک عمیق از وضعیت بسیار بحرانی و خطرناک کردستان و نیز وضعیت نابسامان کشور و حتی نیروهای مسلح، شخصاً در تمامی صحنه‌های خطرناک حضور می‌یافت تا اثر بخشی خود را به عنوان فرمانده در آن شرایط ناگوار و بحرانی چند برابر کند، تا جایی که چندین‌بار تا مرز شهادت پیش می‌رود اما هر بار دست تقدیر شهادتش را به زمان دیگری موکول می‌کند.

برای شناخت بیشتر از شهید فلاحی اظهارات سرتیپ دوم بازنشسته غضنفر آذرفر یکی از فرماندهان لشکر ۲۸ کردستان در مورد عملکرد شهید فلاحی به هنگام درگیری‌ها در کردستان را مرور می‌کنیم، او روایت می‌کند: «تیمسار فلاحی از پیشگامان حفظ وحدت و استقامت نیروی زمینی بود در واقع،‌ نخستین شکوفایی امداد غیبی به عقیده من در شرایطی که ارتش سروسامان نداشت و ضدانقلاب کردستان را به آشوب و تشنج کشانده بود، وجود همرزم بزرگوار، تیمسار فلاحی بود. او بسیار کوشید که حتی‌المقدور افسران و درجه‌دارانی را در کردستان به خدمت بکشاند که استقامت داشته باشند.

همچنین شهید دکتر مصطفی چمران یک سال پس از غائله پاوه که به همت شهید فلاحی و خودش خاتمه یافته بود،‌ طی مراسمی در تهران در سالگرد بزرگداشت شهدای این غائله سخنرانی کرده و پس از تشریح وضعیت پاوه و شرح دلاوری‌ها و فداکاری‌های رزمندگان اسلام می‌گوید: «در چنین شرایط سخت و خطرناکی از طرف دولت آقای بازرگان مأمور شدم که برای نجات پاوه حرکت کنم و من نیز همراه با سه نفر از گارد نخست‌وزیری و تیمسار فلاحی که همیشه در کردستان پابه‌پای ما می‌آمد و بزرگ‌ترین فداکاری‌ها را از خود نشان می‌داد، به کمک یک هلی‌کوپتر عازم پاوه شدیم.» (حسینیا،۱۳۸۸: ص۵۲)

بزرگ‌ترین حقی که شهید تیمسار فلاحی به گردن همه ملت و به ویژه نیروی زمینی دارد، عبارت از حفظ یکپارچگی،‌ وحدت و آرام کردن درون نیروی زمینی و آماده کردن این نیرو برای مقابله با هرگونه تعرض از جانب دشمنان است. آرامش، مقاومت، دلسوزی و غمخواری تیمسار فلاحی موجب شد که ما یگان‌های عمده نیروی زمینی را به حالت رزمی درآوریم.» (حسینیا،۱۳۸۸: ۶۹ص)

شهید فلاحی درباره نحوه ورود خود و شهید چمران به شهر پاوه می‌گوید: « درحادثه پاوه همراه ایشان [شهید چمران] بودم. شهر در محاصره افراد مسلح بود و هیچ راهی برای نفوذ به شهر وجود نداشت، مگر از راه هوا. به اتفاق هم با بالگرد وارد شهر پاوه شدیم، آن هم زیر باران گلوله. سرانجام خودمان را به پاسگاه ژاندارمری رساندیم. ظرف دو روز محاصره هرچه پیام فرستادیم، جواب و کمکی نیامد. در نتیجه با دکتر توافق کردیم و قرار شد یکی از ما دو نفر از پاوه خارج شویم و کمک بیاوریم. دکتر به من گفت: «اگر من از پاوه خارج شوم، روی نیروی زمینی و نیروی هوایی، فرماندهی ندارم،‌ اما تو اگر بروی فرماندهی داری،‌ ضمن اینکه من اینجا با عملیات نامنظم آشنایی دارم. پس بهتر است تو بروی.»

شهید فلاحی به رغم اینکه از واقعیت گفته‌های شهید چمران آگاه است، اما با روح بزرگی که دارد، واقعیت دیگری را نیز کتمان نمی‌کند و می‌افزاید: «البته این پیشنهاد او یک فداکاری بود، چون اگر بالگرد بلند می‌شد و از شهر می‌رفت، زنده می‌ماندم. اما حضور در شهر هیچ امیدی به همراه نداشت. دو فروند بالگرد آمدند مرا ببرند که اولی هدف قرار گرفت و سقوط کرد و فروند دوم که من در آن بودم، چند گلوله خورد و سرانجام از زمین بلند شد و به کرمانشاه برگشتیم.

نیمه‌های شب آخرین پیام شهید [چمران] را دریافت کردم. هنوز آن را با خود دارم که چنین است: «تیسمار فلاحی خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ» (قضات،۱۳۸۹: ص۳۴۰)

شهید فلاحی به محض رسیدن به کرمانشاه اقدامات لازم را برای کمک به شهید چمران و نیروهای محاصره شده در شهر به عمل می‌آورد و با اعزام بالگردهای رزمی سعی می‌کند فشار بر مدافعان شهر را کاهش دهد. او در تشریح این وضعیت می‌گوید: «قبل از رسیدن پیام [پیام دکتر چمران] خلبان شهید کشوری – با آنکه غروب بود – رفت و یک مقدار مواضع مهاجمان را درهم کوبید و کمی از فشار بر روی شهر کاسته شد. پاسداران عموماً شهید شده بودند و مردم محلی نیز که مسلح بودند، عموماً به شهادت رسیده بودند.

حلقه محاصره تنگ‌تر شده و مهاجمان حتی وارد بخشی از شهر پاوه و بیمارستان شهر شده بودند و پزشکان و حتی بیماران را سر بریدند و مهاجمان سر یک پاسدار را با موزائیک از گردنش جدا کردند. خلاصه شهر در آستانه سقوط بود. صبح روز بعد خدا یاری کرد و کلاه‌سبزها را از راه هوا وارد پاوه کردیم و سپس خودم با یک ستون زرهی از کرمانشاه حرکت و حدود ظهر وارد پاوه شدیم و شهید چمران در دروازه شهر از ستون زرهی و من استقبال کرد و بار دیگر، یکدیگر را در آغوش گرفتیم. (حسینیا،۱۳۸۸: ص۵۶)

شهید چمران نیز در مورد اقدامات شهید فلاحی پس از خروج پاوه می‌گوید: «حدود ساعت ۴ بعدازظهر، تیمسار فلاحی، از کرمانشاه پیام فرستاد که نیروهای زیادی در کرمانشاه آماده حرکتند و همه ملت به حرکت درآمده و امکانات فراوانی وجود دارد، فقط باید فرودگاه پاوه آزاد شود تا بالگردها بتوانند به زمین بنشینند.

شهید چمران سپس چگونگی آزاد سازی فرودگاه و ورود نیروهای کماندویی تیپ ۲۳ نوهد نیروی زمینی ارتش و سایر نیروهای رزمی داوطلب و نحوه به‌کارگیری آنها را شرح می‌دهد و در پایان می‌گوید: «… ساعت ۱۲ ظهر بنابه فرمان تاریخی امام نیروی ارتشی با تانک و توپ و تجهیزات کامل به فرماندهی تیمسار فلاحی وارد پاوه شد و در مواضع استراتژیک شهر قرار گرفت و خطر به کلی منتفی شد.(حسینیا،۱۳۸۸:ص ۵۴ و ۵۵)

منابع:

* حسینیا ، احمد ، امیر خستگی ناپذیر ، ۱۳۸۸ ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

* قضات،رحمان،آنها خودی نبودند ، ۱۳۸۹ ، تهران ، نشر اطلاعات.

انتها پیام

  • یکشنبه/ ۲۴ مهر ۱۴۰۱ / ۱۰:۵۶
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 1401072412641
  • خبرنگار : 71451