به گزارش ایسنا، روزنامه هممیهن درباره یکی از مهمانپذیرترین خیابانهای تهران نوشت: «اینجا رسپشن، برای توصیف مردهایی که دم در نشسته و جواب مشتریها را میدهند، کمی بیش از اندازه امروزی به حساب میآید. آنها روزهایی صاحب مدرنترین مهمانخانههای تهران بودند و حالا، ته یک کوچه بنبست در محله ناصرخسرو، چند اتاقشان را با چنگ و دندان نگه داشتهاند تا گاهی برایش یک مشتری پیدا بشود یا نشود.
ناصرخسرو روزی بخشی از ارگ سلطنتی ناصرالدین شاه بوده که اطراف آن را خندق حفر کرده بودند. بعدا این خندقها را پر میکنند و خیابانی آنجا کشیده میشود که به نام پادشاه، اسم آن را هم ناصریه میگذارند. آن را امروز به دلالی دارو و فروش عطر و اسانس یا لوازم محرم میشناسند اما قبلا به مسافرخانههایش شهرت داشته. بین دالانها و کوچههای تنگش هنوز هم بعضی از این مسافرخانهها زندهاند. تقریبا همه آنها انتهای یک کوچه باریک قرار دارند؛ کوچههای باریکی که دم ظهر پرنده در آن پر نمیزند و آدم از سایه خودش هم میترسد. ناصرخسرو برای خیلی از مسافران بهترین گزینه تهرانگردی است؛ چرا که هم نزدیک بازار قرار دارد، هم نزدیک موزههای مهم و هم برای آنهایی که شبها دیر از سر کار تعطیل میشوند و در حاشیه تهران زندگی میکنند، یک خوابگاه ارزان است. برای خلافکاران مالی و بدهکاران یک مخفیگاه و برای جانبهلبرسیدههای معتاد، ایستگاههای پایانی مفت برای روزهای آخر زندگی.
مسافرخانهای برای نیازمندان
مسافرخانه نادری احتمالا یکی از قدیمیترین مهمانپذیرهای تهران است. مهمانپذیر آن ادعا میکند که در قدمت و عمر بنا، هیچ مسافرخانهای قدیمیتر از این مسافرخانه در ناصرخسرو پیدا نمیشود. او میگوید زمان ناصرالدینشاه هم از آن استفاده میشد اما شک دارد آن وقت هم کاربریاش همین پذیرایی از مهمانها و مسافرخانه بوده باشد. بعد از پشت سر گذاشتن دوره رضاخان و سپس سلطنت پسرش، در ۳۰-۲۰ سال گذشته، این مهمانسرا دیگر از حالت عمومی خارج شده و فقط به مسافران سازمان بهزیستی تعلق پیدا کرده است. یعنی فقط به افرادی ارائه میشود که برای کارهای درمان مجبور به حضور در تهران هستند.
ساختمان آن خیلی قدیمی است و از نردههای ایوانش لباسهای شستهشده پهن شدهاند. آقای رسپشن که ۱۵ سال پیش اینجا مشغول شده، میگوید: «گاهی بهزیستی نامهای میدهد و ما باید اتاق را به فردی که بهزیستی گفته اجاره بدهیم.» به خاطر همین ۳۰ اتاقش را هیچوقت به مهمان معمولی اجاره نمیدهد. با این حال برخی از آنها اغلب میگویند که به خاطر کوچه باریک و ماشینرو نبودن آن امکان استفاده از مسافرخانه نادری را ندارند. برای مثال چند سال پیش یکی از آنها در وبلاگش نوشته بود: «با تاکسی که نمیتوانستم داخل کوچه شوم و با شرایط سخت حرکتی که داشتم و البته کولهپشتی از وسایل شخصی. بالاخره با موتور خود را به در ورودی مهمانپذیر نادری رساندم. کوچهای کثیف که مأمن آدمهای متجاهر و معتادان است که فکر نمیکنم شبها کسی جرات رفتوآمد از این کوچه را داشته باشد. داخل مهمانسرا که شدم اوضاع بسیار اسفبار بود؛ مکانی که از لحاظ مناسبسازی زیر صفر است و به هیچ وجه مناسب معلولان جسمی-حرکتی و ضایعه نخاعی نیست؛ چرا که باید برای رسیدن به اتاقها پلهنوردی کرد. برای ما معلولان رفتوآمد در سطح صاف هم دشوار است، چه رسد جابهجایی از این همه پله. نه خبری از رمپ بود نه آسانسور و نه بالابر، فقط پلههای باریک و متعدد که نشان از قدمت این ساختمان دارد.»
اگر چه اینجا را به اسم مسافرخانه نادری میشناختند اما این نادری، با هتل رستوران نادری در جمهوری که روزی پاتوق چهرههای سرشناس ادبیات معاصر بوده فرق دارد.
یتیمخانهای که مهمانسرا شد
چند قدم بالاتر از نادری، مسافرخانه دیگری است. از پلههای پیچدرپیچ باید بالا برویم تا بالاخره یک نفر را برای جواب دادن به سوالها پیدا کنیم. مرد در انتهای راهروی موکتشدهای نشسته. با یک سرنگ در دست که نمیشود فهمید دقیقا چیست، مشغول جوابدادن به سوالها میشود و میگوید اینجا اول یک یتیمخانه بوده؛ یتیمخانهای که بعد از بازسازی به مسافرخانه تبدیل میشود. در این مسافرخانه تا امروز چندین فیلم و سریال هم ضبط شده. آقای رسپشن هیچکدام از این سریالها را ندیده ولی از بین بازیگرها «عطاران» را میشناخته. امروز بیشتر مشتریان این یتیمخانه در کنج خیابان ناصرخسرو را بازاریهای عراقی تشکیل میدهند. با این حال هیچ خبری از مسافر نیست. حرف که میزنیم صدا توی راهرو میپیچد. قبل از همهگیری کرونا شاید افراد به شکل خانوادگی برای درمان از کشورهای عربی سفر میکردند، اما اخیرا توریستها و مسافران شهرهای دیگر عمده مشتریان این مهمانسرایند. رسپشن با همان سرنگ داخل دست، خیلی مقید و قانونمدار میگوید که به مسافران تهرانی خانه نمیدهد، مگر اینکه از اماکن نامه بگیرند. این نه فقط حرف او، بلکه حرف تمام هتلداران و مسافرخانههای این حوالی است. آنها میگویند اجاره روزانه هتل به تهرانیها ممکن است عواقب بدی برای مالکان و صاحبان مسافرخانه داشته باشد و مجوزشان را باطل کند.
به دنبال گمشدهها و خلافکاران مالی
توریستهای خارجی عمدتا برای گردش و خرید نزدیک ناصرخسرو اتاق میگیرند. مسافران تهرانی برای چه ناصرخسرو را انتخاب میکنند؟ اول اینکه اینجا اتاقها ارزان است. بعضی از مسافرخانهها شبی ۵۰ هزار تومان هم اجاره میروند. امکانات خاصی هم ندارند: یک تخت، یک ملحفه. گاهی یک کولر و بخاری. ولی ساکنان تهران معمولا به دلایل مختلفی سر از ناصرخسرو و مهمانخانههایش درمیآورند. یکی از صاحبان این مهمانخانهها میگوید: «گاهی برخی از افراد برای قرنطینه خودشان از کرونا میآمدند که ما راهشان نمیدادیم. موردی داشتیم که خانهاش خراب شده بود و نیاز به تعمیرات داشت. فردی ساکن ورامین بود و شبها گاهی میآمد مسافرخانه ما میماند.»
او صاحب یکی از مسافرخانههای به نسبت سروسامانیافته و تر و تمیز این خیابان است و ماجراهای دیگری هم دارد: «مثلا موردی داشتیم که خلاف مالی کرده بود و بعد از اخبار فهمیدیم که ای دل غافل، این چند روزی در مسافرخانه ما مانده بود. گاهی بدهکاران برای فرار از طلبکارانشان اینجا می آیند. گاهی هم آدمها فقط میآیند تا سراغ گمشدههایشان را بگیرند. مثلا میآیند اسم میدهند و میپرسند فردی با این اسم و مشخصات را دیدهایم یا نه.»
در مهمانخانههای ناصرخسرو، خودکشی هم اتفاق عجیبی نیست. بعضی از متصدیهای این مسافرخانهها میگویند که موارد خودکشی هم زیاد در اتاقهایشان اتفاق افتاده. خیلی از افراد اتاقهای ارزانقیمت این مهمانخانهها را برای خواندن غزل خداحافظی انتخاب میکنند و تا چند روز کسی متوجه غیبتشان نمیشود. «مثلا وقتهایی که حساب فرد بالا میرود، میرویم در اتاق او را میزنیم و میبینیم مرده یا نه. گاهی هم خدمه از بوی بد متوجه میشوند که کسی در یکی از اتاقها مرده یا خودکشی کرده است.»
این روزها قیمت هتلهای ترگل ورگل ناصرخسرو معمولا روی کاغذ بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان است ولی آنقدر بازار کساد شده که برای یک مشتری قیمت را تا نصف این عدد هم پایین میآورند. مسافرخانهها در کسادی بازار اتاقهایشان را شبی ۵۰ تا ۷۰ هزار تومان هم اجاره میدهند ولی معمولا دیگر کف نرخ همین عددهاست. نرخی که فقط صرف تمیزکاری، پول برق و آب مصرفی هر اتاق شده و هیچ چیز دیگری به مهمان ارائه نمیشود تا یک شب را با هزار شرط و شروط در اتاقهای رنگورورفته ناصرخسرو به صبح برساند.
از خیابانهای دیگر
این فقط ناصرخسرو نیست که اطرافش را مسافر گرفته. بسیاری از آنها آرامآرام از ناصرخسرو دور شده و سمت سعدی یا بالاتر رفتهاند. میگویند که معتادان و بیخانمانهایی که روی نیمکتهای سنگفرش میخوابیدند، پای مشتریهایشان را بریده. البته برخی از آنها دلیلهای دیگری هم برای جابهجایی دارند. برای مثال یکی از هتلدارهای نقلی خیابان سعدی تعریف میکند که بعد از یک مورد بمبگذاری یا انفجار که در دهه ۶۰ در خیابان ناصرخسرو اتفاق افتاد، از مرکز شهر دورتر شدند تا از خطر فاصله بگیرند. اما حالا ناصرخسرو در قبضه فروشندگان لوازم الکتریکی است.
در تهران هنوز مسافرخانه دیگری هم پیدا میشود که بر اساس اسلوب هتلداری غربی ساخته شدهاند. نمونهاش گراندهتل که از نادری هم قدیمیتر است. با این تفاوت که گراندهتل که در دوران قاجاریه ساخته شده، در محله لالهزار قرار دارد. آن را یک مهاجر قفقازی با نام باقرخان افتتاح کرده بود که محل اقامت اتباع خارجی بود. گراندهتل تا دوره محمدرضا پهلوی هنوز روی پا بود اما به مرور فرسوده شد و از رونق افتاد. حالا هم اطراف آن را تریکوبافان و خیاطهای محله گرفته. خود هتل هم به پاساژ گراندهتل معروف شده که از بالکن آن وسایل برقی آویزان و در باغچه آن انبار کالاست.
از هتلهای قدیم تهران، پارسیان تنها نمونه سالم برجای مانده از پستوهای تاریخ است؛ هتلی که آن را به نام هتل هیلتون میشناختند و با فاصله زیاد از دو هتل دیگر، در سال ۱۳۴۱ افتتاح شده است. به غیر از فاصله زمانی، فاصله مکانی هم زیاد است. این شعبه از هتل رویال هیلتون در چهارراه پارکوی افتتاح شد که بعد از انقلاب به استقلال تغییر نام پیدا کرد.»
انتهای پیام