آیا درِ زایشگاه «قصه‌های مجید» به روی مردم باز می‌شود؟

هوشنگ مرادی کرمانی از خانه قدیمی‌شان به عنوان زایشگاه «مجید» قصه‌هایش یاد می‌کند، خانه‌ای که قرار بود «قصه‌خانه» شود اما به گفته همسایه‌ها، وضعیت چندان خوبی ندارد و بیشتر پاتوغ* کارتن‌خواب‌ها و معتادان است.

به گزارش ایسنا، «شما که غریبه نیستید» دوست داشتیم برای آغاز ۷۹ سالگی هوشنگ مرادی کرمانی (۱۶ شهریور -۱۳۲۳) بنویسیم درهای «قصه خانه» به روی مردم باز می‌شود و مردم می‌توانند بروند و جایی را که «مجید» قصه‌های مرادی کرمانی به دنیا آمده و بزرگ شده، ببنند، در خانه چرخی بزنند و قصه بشنوند اما قصه این خانه مانند «ته خیار» تلخ است؛ هرچند امیدواریم تلخی آن کوتاه باشد و بعد شیرینی‌اش مانند «مربای شیرین» به کاممان بماند.

هوشنگ مرادی کرمانی سال‌های سال از اواخر دهه ۵۰ تا اوایل دهه ۷۰ در خانه‌ای در کوچه‌پس کوچه‌های محله امام‌زاده یحیی(ع) در بافت تاریخی تهران زندگی کرده است؛ سه راه امین‌ حضور، کوچه آبشار غربی، کوچه شهید هداوند، روبه‌روی دبستان «بدر»، انتهای کوچه شیرازی‌ها، پلاک ۲۷ سابق.

پیدا کردنش با توجه به شهرت دبستان «بدر» به خاطر ساخت بخشی از فیلم «گوزن‌ها»ی مسعود کیمیایی در آن، کار چندان دشواری نیست. پیش‌تر در گپ‌هایمان مرادی کرمانی گفته بود: «این خانه نگهبان دارد.» به امید حضور نگهبان، کوچه و پس‌کوچه را پشت‌سر می‌گذارم به خانه می‌رسم اما قفلی به در زده شده و روی قفل را هم جوش زده‌اند. از ریخت دیوار بیرونی مشخص است  از بازسازی خبری نیست و وضعیت در، قفل و شکستگی‌های مشهود نویدبخش خبرهای خوب هم نیست.

زنگ همسایه دیوار به دیوارشان را به صدا در می‌آورم. کودکی در را باز می‌کند و پشت‌سرش مادر خانه می‌آید، از ظاهر و نحو حرف‌زدنشان مشخص است زمان زیادی نیست که به ایران آمده‌اند.

از او درباره خانه می‌پرسم. با اشاره به این‌که حدود ۱۰ ماه است که در مجاورت این خانه زندگی می‌کنند و از پیشینه خانه شناختی ندارند، می‌گوید: «دوهفته‌ای می‌شود که معتادها را از اینجا بیرون کرده‌اند و قفل تازه‌ای به در زده‌اند.» بعد ادامه می‌دهد در این چند ماهی که در این خانه زندگی می‌کنند، چندباری این اتفاق افتاده است. شهرداری معتادها را بیرون کرده و در را قفل می‌زند و می‌رود و بعد چند روز آب‌ها که از آسیاب افتاد، دوباره بر می‌گردند، قفل را می‌شکنند و به خانه وارد می‌شوند. یادآور می‌شود: «دیروز هم یکی آمده بود، گفتم چرا داری قفل را می‌شکنی؟ گفت از شهرداری‌ام. گفتم بذار خبر بگیرم، که رفت.»

همسایه‌ دیگر هم خانه نیست. و در پرس‌وجو از همسایه‌ها ناکام می‌مانم. از چند رهگذر، درباره محله و خانه می‌پرسم که معمولا جواب سربالا می‌دهند. دوسه نفر هم خبر نداشتند که نویسنده «قصه‌های مجید» هم‌محله‌ای‌شان بوده، از این موضوع خوشحال می‌شوند.

 اما ماجرای این خانه چه بود؛ آبان سال۱۳۹۹ بود که اعلام شد شهرداری منطقه ۱۲  از خانه مرادی کرمانی بازدید کرده و قصد دارد یک مجموعه فرهنگی در این محله راه‌اندازی کند؛ خانه‌ای که قول داده بودند، هم  جنبه کتابخانه‌ای داشته باشد و هم خانه داستان و ادبیات کودک به نام «قصه‌خانه» باشد.

مرادی کرمانی هم به ایسنا درباره این خانه گفته بود: این خانه ۸۰ سال ساخت است و من ۲۷-۲۸ سال در این خانه زندگی کرده‌ام. چکیده نویسندگی من در این‌ خانه است. من در این‌جا ازدواج کردم و بچه‌دار شدم. ۸۰ درصد از کارهایم در این خانه بوده و «قصه‌های مجید» که معروف‌ترین‌شان است، در این خانه نوشته شده است. پسرعمویی دارم که می‌گوید این خانه زایشگاه مجید است. مجید در این‌جا به دنیا آمد و بزرگ شد، هم برای رادیو، هم کتاب و بعد هم تلویزیون.

علی‌محمد سعادتی، شهردار سابق منطقه ۱۲، به ایسنا گفته است: مرادی  کرمانی یکی از مفاخر ادبیات و فرهنگ این مملکت است. برای ما باعث خوشحالی بود که متوجه شدیم، منزل ایشان در منطقه ۱۲ است وبسیاری از قصه‌ها و داستان‌های او که در ادبیات کودک و نوجوان نوشته‌ و شهرت ملی و بین‌المللی پیدا کرده است، محل نگارششان همین خانه است. با او تماس گرفتیم و علاقه‌مندان دیگری هم بودند و کمک کردند تا با ایشان به تفاهم برسیم و این خانه را  تملک کنیم. قرار شد یکی دو پلاک مجاور این خانه نیز به تملک شهرداری در آید تا یک مجموعه فرهنگی در حوزه حوزه ادبیات و داستان کودک ایجاد کنیم. کار تملک تمام شد و در حال تدوین برنامه‌های مفهومی آنجا بودیم اما از منطقه ۱۲ جدا شدم و به‌ظاهر این موضوع  همراه تعداد دیگری از برنامه‌های اولویت‌دار و برنامه‌ریزی شده منطقه، معطل مانده و بدون پیگیری است.

 به گفته او قرار بود این خانه به هم به صورت خانه‌موزه باشد و آثار، عکس‌ و فیلم‌ها، جایزه‌ها مرادی کرمانی به نمایش دربیاید و هم یک پایگاه فرهنگی و آموزشی در حوزه داستان‌نویسی و ادبیات کودک و نوجوان باشد.

 این خانه با وجود آن‌که مرادی کرمانی با نوشتن قصه‌هایش به آن هویت و اصالت داده است اما هنوز واجد ارزش برای ثبت در فهرست آثار ملی شناخته نشده است، در حالی که می‌شد و می‌شود این خانه پاتوغ فرهنگی باشد، به خوابگاهی برای معتادان تبدیل شده است که همسایه‌ها را هم عاصی کرده است. با توجه به گفته‌های یکی از همسایه‌ها به نظر می‌رسد وضعیت خانه تا زمانی که دست مرادی کرمانی و مستأجر بود، بهتر از وقتی است که به تملک شهرداری درآمده است.

 البته تنها خانه مرادی کرمانی نیست که بلاتکلیف مانده است، بلکه هنوز وضعیت خیابان‌هایی که به نام چهار نویسنده کودک و نوجوان، ازجمله همین نویسنده پیشکسوت شده بود و بعد از مدتی با برگشت رأی شهرداری پلاک‌ها را کنده بودند،  مشخص نیست.

*پاتوغ

لغت‌نامه دهخدا

پاتوغ. (اِ مرکب ) (از:«پای » فارسی ، بمعنی محل و جای + توغ ترکی ) و آن نیزه ٔ کوتاهی است که دُم اسب بر سر آن بندند و بر فراز آن گوئی زرین آویزند و پیشاپیش حکام و سرداران برند، و معنی ترکیبی آن محل عادی اجتماعات لوطیان در محلت یا شهر یا قریه ای است.

 انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۱۶ شهریور ۱۴۰۱ / ۰۱:۳۵
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1401061512196
  • خبرنگار : 71573