بعضی نام ها، مثل نام خیابان ها، اماکن، اشخاص و... با خاطرات یک فرد، یک محله یا فامیل یا یک شهر و کشور گره خورده اند. بعضی نام ها را هیچ وقت نمی توان از ذهن ها پاک کرد حتی با تغییر نام آن مکان یا تغییرات دیگر.
شهید حیدریان نیز از همان اسم هایی است که با خاطرات ۴۰ ساله مردم قم گره خورده و به جزیی از سرمایه ذهنی مردم از این شهر مبدل شده است. ورزشگاه شهید حیدریان که هم اکنون هم بزرگترین ورزشگاه قم و میزبان همه رویدادهای ملی و حتی بین المللی شهر است، جزء مهمی از فرهنگ اجتماعی این شهر به حساب می آید.
این ورزشگاه برای سالهای سال است که میزبان علاقه مندان به ورزش و به نوعی آبروی ورزش قم به حساب می آید. اما کمتر شده است که پرداختی به شهیدی که نام ورزشگاه به وجود مبارکش مسمی یافته است صورت گیرد.
در اینجا با این شهید سعید بیشتر آشنا می شویم:
شهید جعفر حیدریان در دهم خرداد سال ۱۳۳۵ در روستای فردو به دنیا آمد. در سال ۱۳۴۲ پدرش وقتی خبر دستگیری و تبعید امام را شنید، اهالی روستای فردو را علیه رژیم شاه شوراند و سبب شد مردم روستا کفنپوش و شمشیر به طرف قم حرکت کنند.
جعفر در ۱۰ سالگی پدر را از دست داد و مسئولیت سنگین خانواده هشت نفره را بدوش گرفت و در کنار تحصیل، در یک کارگاه طلا سازی در قم مشغول کار شد و از دوران نوجوانی نیز به روحانیت و دروس حوزوی علاقه مند شد.
شهید جعفر حیدریان چون با نام امام خمینی(ره) و مبارزات سیاسی او، از کودکی آشنا بود، در راهاندازی تظاهرات مردم قم در دوران انقلاب، نقش مؤثری داشت و با سخنرانیهای آتشین، جوانان قم را به کوه انفجار علیه سلطنت پهلوی مبدّل ساخت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و ورود امام به قم، حفاظت بیت ایشان را به عهده گرفت، با تشکیل سپاه، به عضویت این نهاد درآمد و در واحد عملیات و کشف خانههای تیمی منافقین در قم تلاش کرد، سپس در واحد آموزش نظامی، به تعلیم و آموزش پاسداران مشغول شد.
وقتی در گیری های کردستان پیش امد با گروهی از پاسداران قم به کردستان اعزام شد، شهر در اشغال گروهای ضد انقلاب بود و جمعی از افسران در باشگاه افسران در محاصره ضدانقلاب بودند؛ جعفر با یک مدیریت قوی محاصره را شکسته و وارد باشگاه شد. اما چیزی نگذشت که با حمله مجدد ضدانقلاب، باشگاه بار دیگر به محاصره درآمد و به مدت نوزده روز محاصره ادامه یافت تا اینکه بالأخره با استقامت نیروهای تحت امر و تدبیر صحیح جعفر محاصره باشگاه شکسته شد.
در سال ۱۳۶۰ جعفر مأموریت پیدا میکند در جبهه جنوب در مقابل متجاوزان عراقی بایستد. قبل از اعزام در زادگاهش سخنرانی میکند و با بیان شیوا و پرصلابتش از انقلاب دفاع میکند و اهداف تجاوز عراق را به کشور اسلامی تبیین مینماید. بعدازاین سخنرانی، ۱۵۰ نفر از جوانان غیور روستای «فردو» و رزمندگان قمی به همراه جعفر به جبهه اعزام میشوند.
سرانجام در دوم فرودرین ۱۳۶۱ در عملیات فتح المبین که از جمله عملیاتهای مشترک سپاه و ارتش بود و جعفر نیز در آن فرماندهی محور تپه چشمه را به عهده داشت به شهادت رسید و در گلزار شهدای شیخان قم آرام گرفت.
بخشی از سخنرانی شهید حیدریان
بسمالله الرحمن الرحیم
میخواهم به نمایندگی از طرف کلیه برادران مستقر در جبهه تپه چشمه دزفول چند کلامی سخن بگویم: مردم شهیدپرور! روزی که امام عزیز ما فریاد خروشان بر سر شاه و اربابانش آمریکا و شوروی و انگلستان و اسرائیل فرود آورد و از نجف اشرف و پاریس، تا امروز ادامه یافت، همه ما متحداً همپیمان شدیم تا با احیای اسلام و قرآن و سنت اهلبیت عصمت و طهارت، با تمام قدرت، با کفر جهانی به سرکردگی امپریالیزم آمریکا بجنگیم و به دنیا ثابت کنیم که قدرت تسلیحاتی هرچقدر هم که زیاد باشد در برابر ایمان مردم مسلمان نمیتواند خودنمایی کند.
مگر در پانزدهم خرداد ۴۲ این پیمان با شرافت، توسط خون سرخ پانزده هزار شهید منعقد نشد؟ مگر در اوایل انقلاب سال ۵۷ با اهدای خون سرخ شهید سید مصطفی حسینی به پیمانمان با امام جامه عمل نپوشاندیم؟ آیا میتوان این همه عظمتی را که به دست آوردهایم با پیمانشکنی – خدای ناکرده – از دست بدهیم؟ هرگز! حتی اگر به ریختن خون همه افراد امت اسلامی منجر شود.
انتهای پیام