این عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه الزهرا در گفتوگو با ایسنا، دربارۀ سطح کیفی پایاننامهها، رسالهها و پژوهشهای دانشگاهی حوزۀ زبان و ادبیات فارسی در سالهای اخیر و آسیبشناسی کاهش کیفیت آنها و برخی اشتباهات که اخیرا در فضای مجازی نیز منعکس شدند، اظهار کرد: مسئلۀ پژوهشها، بهویژه در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی، مسئلهای مجزا نیست و به خیلی از عوامل جنبی وابسته است. در واقع، ماجرا ریشهای تر از این است که فقط بخش پژوهشها مورد توجه قرار بگیرد.
او افزود: وقتی میخواهیم زبان و ادبیات یک کشور را مطالعه کنیم - چه در سطح دانشگاه و چه در سطح جامعه - معمولاً افراد روشنفکر و متفکر آن جامعه از آن ادبیات تعریفی ارائه میدهند، مبنی بر اینکه حاوی چه ارزشهاییست و چه نقشی را در جامعه ایفا میکند. وقتی این تعریف اولیه شکل گرفت، آن وقت بنا بر آن هدف، دانشجو جذب میشود، استاد تربیت میشود و پژوهش شکل میگیرد و سپس برای اینها برنامهریزی میشود.
نسرین فقیه سپس با اشاره به اینکه به رشتههای علوم انسانی بهعنوان رشتههای کمهزینه نگاه میشود، ادامه داد: از وقتی وارد مقولههای گسترش دانشگاهها شدیم و دانشگاههای آزاد و غیرانتفاعی در ایران پدید آمدند، یکی از کمهزینهترین رشتهها که دانشگاهها فکر کردند میتوانند بهراحتی در آن با کمترین هزینه دانشجو بگیرند و سپس خروجی داشته باشند و بهنوعی بچهها را از بیکار بودن بعد از دیپلم به شاغلِ دانشجویی بودن بکشند، رشتههای نظری علوم انسانی است. چون کلاسهای کارگاهی ندارد و هزینههای آن کمتر است. و به این ترتیب، کسی اهمیت و حتی تعریف رشتۀ زبان و ادبیات فارسی را در جامعه تبیین نکرد و ما متوجه نشدیم که از جذب دانشجو در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی چه هدفی را دنبال میکنیم. بنابراین این سردرگمی در بسیاری از ابعاد برای برنامهریزان دانشگاهی گسترده شد و دانشجویان قربانی شدند.
او سپس از آسیبهای تبیین نکردن اهمیت و هدف رشتۀ زبان و ادبیات فارسی گفت: در نتیجه، دانشجویان درست تربیت نشدند. استادان اساتید قدیمی خود مثل: همایی، زرینکوب، فروزانفر و... را در نظر گرفتند و فکر کردند باید از این گونه تلاشها کنند. اما این تلاشها زمانبر است و این با مقولههایی مثل لیسانس و فوق لیسانس گرفتن، تعارض پیدا کرد. همۀ اینها هم مربوط به آن است که از ابتدا، مطابق با تعریف این رشته، هدفگذاری درست انجام نشد و در نتیجه الگوی درستی وجود نداشت.
این مدرس زبان و ادبیات فارسی همچنین با تاکید بر اینکه تعریف درستی از ادبیات در ذهن برنامهریزان وزارت علوم که به گفتۀ او اغلب از رشتههای فنی هستند، شکل نگرفته، بیان کرد: برخلاف کشورهای دیگر، تعریف درستی از ادبیات و هنر در ایران نشده و سیستمی ساخته شده که در این سیستم مثلا فرد باید در مدت دو سالِ فوق لیسانس، درحالیکه هیچ تجربۀ پژوهشی ندارد، پژوهشی مکتوب ارائه دهد و مکتوب به سوالی پاسخ دهد. درحالیکه هنوز اصلا نمیداند سوال پژوهشی در علوم تئوری و بنیادین یعنی چه!
او به مشکلات اقتصادی و امکانات محدود دانشجویان اشاره کرد و ادامه داد: همۀ اینها دست به دست هم میدهد؛ دانشجوی فوق لیسانس اگر به ترم شش برسد، باید جریمه دهد. اگر به ترم هفت برسد، اخراج میشود. دانشگاه هم که او را برای نگارش پژوهش تربیت نکرده است، بنابراین اغلب کپی یا تقلب میکنند.
نسرین فقیه ملک مرزبان سپس به ازدیاد فارغالتحصیلان دکتری زبان و ادبیات فارسی با سوادهای به گفتۀ خودش منفی یا زیر صفر نیز اشاره و اظهار کرد: مسئولین و برنامهریزان کارهای فرهنگی باید بیندیشند که چرا صنعت خودرو به این شکل است، چرا متروپل به این شکل ساخته میشود و... که همۀ اینها زمینههای فرهنگی دارد و زمینههای فرهنگی علوم انسانی ایران باید تقویت شود. در این قضایا، راهحل این است که ببینیم کشورهای دیگر چه کار کردهاند. نکتۀ نخست این است که به صورت سریع و گسترده و بهوفور دانشجوی دکتری و فوق لیسانس جذب نمیکنند و این میزان را به قدری که هدف تعیین میکند، تعریف میکنند. وقتی تعداد کم شود، میتوان ارزیابیها را دقیقتر کرد. وقتی دقیق و کیفی شد، خواهیم دید راه تقلب بسته میشود چون باید در جلسات مکرر پاسخگو باشند و حیثیتشان مورد سوال قرار میگیرد.
او با بیان اینکه حتی جلسات دفاع در کشورهای عربی مثل سوریه و عراق، ساعتها طول میکشد و اگر دانشجو تقلب کرده باشد، او را رد میکنند گفت: اما ما مگر الان جرات داریم کسی را رد کنیم؟! نظام دانشگاهی عملاً روی محور ورودی و خروجی پول کار میکند؛ نه کیفیت علمی. به همین دلیل، سطح خیلی پایین میآید.
فقیه ملک مرزبان افزود: بحث ادبیات و هنر در هر جامعهای با سایر رشتهها فرق میکند. بهعنوان یک ایرانی اگر بخواهم حرف تازهای برای جهانیان داشته باشم، در این دو رشته بیش از همه رشتهها هویت فرهنگی دارم. ادبیات فارسی سخنی دارد که یک افریقایی دوست دارد بشنود و این هنر و ادبیات ماست که هویتی خاص دارد. اما برنامهریزان ما به شیوۀ صنعتی و تولید اقتصادی با رشتههای نظری برخورد میکنند و زمان ورود و خروج و میزان آوردۀ مالی برایشان مهم است و نتیجه هم همین میشود.
مترجم کتاب «سبکشناسی» همچنین در پاسخ به پرسشی دربارۀ ارتباط قانون ارتقاء اساتید دانشگاه با کیفیت پایاننامهها گفت: در نظر گرفتن مسائل کمی مشکلات زیادی دارد. ناچاریم برای ارتقاء تعداد کار را در نظر بگیریم. گرچه من هم خیلی پرکار نیستم. اما وقتی میخواهیم ببینیم به چه شکل باید به اساتید امتیاز دهیم، چارهای ندارم جز اینکه علاوهبر کیفیت، کمیت را هم ببینیم. اما راهکاریی وجود دارد؛ مثلا میتوانیم راه مقالۀ مشترک با دانشجو را ببندیم. یا لازم نیست مجلهها چاپی باشند، میتوانند دیجیتال باشند، یا مقاله به محض پذیرش در ارزیابی ارتقاء قرار بگیرد، نه وقتی چاپ شد. میتوانیم راهکارهای اجرایی بهتری برای این قضیه قائل شویم تا به نوعی گماشته کردن دانشجو برای ارتقا استاد را ببندیم، ولی به هر حال تعداد مقالات باید در نظر گرفته شود.
او در ادامه به اهمیت شأن استادان پرداخت و بیان کرد: در اوایل انقلاب، استادان شأنی داشتند که وزراء با احتیاط با آنها صحبت میکردند. بعد از مدتی شورایی شکل گرفت و تصمیمگیریها شورایی و اجراییتر شد اما الان شاید در سراشیب قرار داریم که استادان حکم یک کارمند را دارند که عملاً نامههای مدیران و روسای دانشگاهها به آنها آمرانه، دستوری و با تهدید است. شعار دربارۀ اینکه معلم چه شأنی دارد، کافی نیست. خیلی راحت به ما توهین میکنند، من فکر میکنم حتی در برگزاری پژوهشهای ادبی با هدفهای متعالی هم در تعداد مشخص و منظم، احترام واجب است که این حرمت، به کار سنگینی که دانشجو انجام میدهد، شأن میدهد. وقتی دانشجو معتقد باشد، استادش محترم است، کاری که میکند محترم است، دست به تقلب نمیزند. وقتی همه چیز در عدد و رقم است، در نتیجه به هر نحوی فقط میخواهد کار را ارائه کند. من حریم یک استاد را در نظام فرهنگی جدید، حریم پاسداشت شدهای نمیدانم. بنابراین دانشجو هم آن حرمت را ندارد و وقتی کرامت انسانی پایین بیاید، افراد دست به تقلب میزنند.
انتهای پیام