روایت زندگی «سردار بی‌سر» در «کتیبه‌ ژنرال»

علی‌اکبر صحرایی در رمان دو جلدی «کتیبه ژنرال»، به زندگی‌نامه شهید سردار عبدالله اسکندری پرداخته است.

به گزارش ایسنا، سردار شهید حاج عبدالله اسکندری هر چند رزمنده‌ای نام‌آور در جنگ تحمیلی بود، اما نام او وقتی سرزبان‌ها افتاد که به جمع مدافعان حرم پیوست و در اولین‌روزهای خردادماه ۱۳۹۳ به شهادت رسید و پیکرش پس از شهادت به دست گروه تروریستی داعش افتاد. او نخستین شهید مدافع حرم به دست داعش است که سر وی را جدا کرده بودند. پیکر او، حالا حدود هشت‌سال پس از شهادتش به وطن بازگشته است.

 اکبر صحرایی، همان  سال شروع به نوشتن زندگی این شهید کرد که بعد از ۵ سال تحقیق میدانی، مصاحبه با شخصیت‌های گوناگون و سفر و مسافرت کتاب را در دو جلد با عنوان‌های  «قصرالدشت» و «قمحانه» در هزار صفحه منتشر کرده است. او درباره  تالیف این کتاب می‌گوید: «بهانه نوشتن این کتاب شهید اسکندری بود اما تاریخ انقلاب اسلامی از سال ۱۳۴۲ تا پیروزی انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی، مساله منافقین و حضور ایران در سوریه در این مجموعه روایت می‌شود. خیلی از وقایعی که نسل چهارم انقلاب با آن‌ها آشنا نیستند در این کتاب آمده است.»

صحرایی که از دوستان و همرزمان شهید اسکندری بود، درباه این شهید می‌گوید: او شخصیت خاصی داشت و صادقانه صحبت می‌کرد. نخستین بار در عملیات دهلاویه در سوسنگرد با او برخورد داشتم. من نمی‌دانستم که او در این عملیات حضور داشته اما دوستی‌ ما تا قبل از شهادت ایشان هم ادامه داشت. نهایتا با توجه به رفاقتی که داشتیم و این‌که او جزء نخستین شهیدانی بود که سرش توسط داعش بریده شد و چرخش درآمد، علاقه‌مند شدم تا به او بپردازم. در هنگام نوشتن برای شهید اسکندری متوجه شدم که علی‌رغم این‌که با او دوست بودم، نتوانستم او را درست بشناسم. شخصیتی عجیب که می‌توان به چشم «میوه انقلاب» به او نگاه کرد تا نسل چهارمی که در پی ثمره انقلاب اسلامی می‌گردد، با او آشنا شود. می‌توان اسکندری را به عنوان میوه انقلاب به نسل چهارم چشاند. چون در تحقیقات میدانی که من پیش رفتم متوجه شدم که تعریف این شخصیت فراتر از صفحات محدود یک کتاب معمولی است.»

 این کتاب را برخی «کتیبه انقلاب» معرفی کرده‌اند زیرا روایت تاریخ بیش از ۶ دهه قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را روایت کرده است. نویسنده اثر از نگاه سردار شهید اسکندری به روایت حوادث انقلاب از شکل‌گیری آن تا دوران دفاع مقدس و دفاع از حرم پرداخته است.

به اعتقاد صاحب‌نظران، دیالوگ‌هایی با گویش شیرازی، اشاره به سنت‌ها و باورهای ساکنان شیراز و استان فارس در دوران پیش از انقلاب، یکی دیگر از ویژگی‌های رمان اکبر صحرایی است.

صحرایی در این اثر، با پرهیز از کلی‌گویی، به صورت «روایت جزء به جزء» با شخصیت پردازی و تصویرگری زیبا و به یاد ماندنی، رویدادهای آن دوره‌ها را برای خواننده روایت می‌کند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

تا نقشه منطقه عملیاتی حماه پهن شد کف اتاق، اسکندری، دو زانو مقابل نقشه نشست. دفترچه کوچک و خودکار آبی بیکش را از جیب درآورد. سریع و رگباری پرسید: «موقعیتمان کُجاس؟ اصل قضیه عملیات چیه؟ کار شما چیه؟ چرو قرارگاه این‌قد، غُل‌غُله‌اس؟ قراره چه کنید کاکو؟»

ابوامین جا خورد و خودش را جمع‌وجور کرد. وسط عینکش را گرفت و روی بینی تنظیم کرد. فکر کرد: «زود آمده و زودم می‌خواد بره! یکی نیس به این بگه، بابا، جنگ سوریه با جنگ ایران و عراق متفاوته. هر چند یه چیزایی بارشه.»

ابوامین، اوضاع کُلی را تشریح کرد: «تا الان مأموریت قرارگاه لواء ۴۷ حماه، حفاظت از اتوبان حماه به حلب بود تا قطع نشه. بارها مسلحین، داعش و النصره اتوبان رو قطع کردن، اما دوباره بازش کردیم.»

ـ اهمیت اتوبان تو چیه کاکو؟

ـ تا همین امروز فرودگاه کویرس حلب، محاصره بود. تنها مسیر تنفس شهر حلب، اتوبان بوده و هست. قطع بشه، حلب سقوط می‌کنه و سوریه تقسیم می‌شه به دو منطقه شمال و جنوب.

ابوامین مکث کرد. اسکندری یادداشت کرد و سر بالا گرفت.

ـ می‌فرمودین کاکو...


انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۹ مرداد ۱۴۰۱ / ۱۸:۱۲
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1401050907226
  • خبرنگار : 71573