کیانوش خانمحمدی که برای کتاب «ده و ده دقیقه و سی ثانیه»، برگزیده جایزه «کتاب سال شعر به انتخاب خبرنگاران» شده است، در گفتوگو با ایسنا درباره جوایز ادبی اظهار کرد: فکر میکنم در هر حوزهای رقابت به پیشرفت کمک میکند. در حوزه هنر نیز چه جوایز و جشنوارهها باشند و چه نباشند، رقابت مسئلهای، اجتنابناپذیر است و در همه ادوار هم جریان داشته است. جایزهها و جشنوارهها فضایی را ایجاد میکنند که رقابت، رقابتی مشخصتر و شاید سالمتر باشد. خاصیت دیگر جوایز و جشنوارهها این است که به عامه مردم فرصت و توان تشخیص سره را از ناسره، هنرمند خوب را از هنرمند متوسط و هنرمند عالی را از هنرمند خوب بدهد.
او سپس گفت: مضاف بر این، جایزهها یا جشنوارهها، استعدادهایی را هم معرفی میکند که ممکن است آدمهای مطرحی نبوده باشند و بعد از آن جایزه و یا جشنواره مطرح شوند. درهمین جایزه شعر خبرنگاران هم بخشی بابت این قضیه وجود داشت، «بخش شاعران بدون کتاب» که دیدیم شاعران خوبی هم برگزیده شدند. اما آنچه گاه در عمل اتفاقی میافتد، این است که هرجایزهای متأسفانه تحت تأثیر یکسری حواشی و دستورالعملهای غیر فنی و یکسری نظارتهای فراهنری قرار میگیرد. میتوانم از بزرگترین جایزه شعرمان، که جایزه شعر فجر است، نام ببرم. در دوره اخیر این جایزه خود من درگیر حواشی آن شدم؛ به یک باره نام من که برگزیده نهایی بودم توسط بخشهای نظارتی خط خورد و حقم ضایع شد که نشان داد استقلال کافی در این جایزه نیز وجود ندارد و مسائل غیر فنی در این ساز و کارها خیلی دخیل است.
خانمحمدی ادامه داد: در تمام دنیا این نبود استقلال به شدت کم یا زیاد وجود دارد، اعمالنظرهایی در اسکار و شاید پولیتزر و غیره هم میشود ولی شدتش خیلی کمتر است. به همین سبب امروز در جامعه خودمان کم داریم جایزه ای که فقط به مسائل فنی و ابعاد فنی هنرِ هنرمند بپردازد. در این میان به زعم من جایزه شعر خبرنگاران جزو معدود جوایزی است که اعتبار خود را به شدت حفظ کرده است و خوشحالم از این بابت که در افتخارات من، این افتخار بزرگ ثبت شده است. خصوصا که برگزیدگان قبلی این جایزه ، اغلب بزرگترین شاعران زمانه ما بوده اند. کاش لااقل اگر دبیر جشنواره ببیند فشاری در تغییر نتایج وجود دارد، هرگز زیر بار نرود. سلامت جوایز باعث میشود سطح شعر در جامعه رشد چشمگیری داشته است.
این شاعر درباره وضعیت کلی شعر نیز اظهار کرد: امروز اغلب فعالان معتقدند مردم ارزش هنر واقعی را در نمییابند البته در گذشته و حتی گذشته دور هم این دیدگاه وجود داشته. در سالهای اخیر با این موضوع مواجه میشویم که همه مینالند که مردم به هنر اصیل توجه ندارند. اما زمانی که دوربین را عقب میبریم و کالبد کلی تاریخی قضیه را تشریح میکنیم، تفاوت آنقدرها هم واضح نیست. چه بسا درصدِ مردمی که ذوق سلیم داشتهاند نسبت به کل جمعیت، در برهههایی از تاریخ از امروز هم کمتر بوده اما وجود مسائلی مانند فضای مجازی تشخیص را بسیار سختتر کرده است، پس نمیتوانم بگویم الان اوضاع بدتر یا بهتر است. این اظهارنظر نیاز به بررسیهای علمی و آماری دارد. آنچه از نظر آماری همه ما میدانیم، سرانه مطالعه جامعه ایران نزدیک به صفر است که میتواند این هشدار را به ما بدهد که چه بسا دوستان دارند کاملا درست میگویند و جایگاه واقعی هنر اصیل و ارزشمند در جامعه دیده نمیشود.
خانمحمدی درباره تأثیر فضای مجازی برجریان شعر نیز عنوان کرد: دو مسئله عمده در این خصوص شایان توجه است؛ یکی تأثیر بر کار هنرمند واقعی است و بخش دیگر تأثیر بر بخشی از هنرمندان که در سطحهای پایینتری قرار دارند اما آموخته اند تلاشهای تبلیغاتی خوبی برای خودشان انجام دهند. تأثیری که فضای مجازی بر روی این دو قشر گذاشته خیلی متفاوت است. در قشر اول خیلیها را به انزوا کشانده است. اساسا در هنر ایرانی و در ذات فرهنگ شرقی، خلوت بر جلوت برتری داشته است. ما ذاتا فکر میکنیم هرچه سر به زیرتر و کم قیلوقالتر باشیم هنرمند بزرگیتری هستیم. این تصور ذاتی همه اهالی فرهنگ ما نیز بوده. در نتیجه درختهای پربارتر متاسفانه سربه زیرتر و در نتیجه گوشهنشینتر شدند و میبینیم در فضای مجازی فلان هنرمند بزرگ این مملکت که سر بر آسمان ساییده کمتر از ۵۰۰ فالوئر دارد و من کمترین چند هزار و چه بسا کسی که هیچ سواد و توان هنری ندارد، چندصد هزار! این لزوما فقط حاصل ذائقه مخاطب نیست بلکه حاصل انفعال گوشهنشینانه برخی از هنرمندان نیز هست.
او در ادامه گفت: در ابتدا تمایل من به گوشهنشینی بود اما سعی کرده ام از این ورطه پای خودم را بیرون بکشم و تفاوت ایجاد کنم ، زیرا اگر آن کسی که هنری دارد وارد عرصه نشود و اجازه ندهد که مخاطب او را پیدا کند، هستند بسیاری که هیچ هنری ندارند و با تبلیغات و خرید فالوئر و ترفندهای ریز و درشت دیگر خود را به مخاطب قالب کنند. اینجا مخاطب در نقش یک مالباخته است، کسی که اندوخته خودش را که وقت و زمان و علاقهاش است به کسی میدهد که رهزن این راه است و هنرمند واقعی نیست. فکر میکنم با توجه به تغییرات فرهنگی و اجتماعی، بهتر است هنرمند از خلوت به جلوت رو بیاورد و اجازه دهد مخاطب او را هم ببیند.
خانمحمدی درباره ورود خود به عرصه شعر نیز گفت: در نوجوانی یکی دو غزل نوشته بودم اما از سال ۸۱ جدیتر نوشتم. ۱۳۸۵ از شعر کلاسیک به شعر سپید رو آوردم و از ۸۵ تا سال ۹۲ هفت سال روی کتاب اولم با عنوان «سنگها از ترس غرق شدن میپرند» کار کردم، که این کتاب هم جوایزی از جمله جایزه شعر فجر را در دوره هشتم گرفت و موفقیتهایی برای من داشت. از سال ۹۲ تا ۹۹ هم هفت سال بر روی کتاب دومم «ده وده دقیقه و سیثانیه» کار کردم، نام کامل اینکتاب بخش دومی هم دارد «چگونه یک دیوانه شبها به خود و روزها به من تبدیل میشود» که این کتاب در شانزدهمین جایزه شعر فجر، نامزد و برگزیده شد اما متأسفانه به دلیل مسائل غیرشعری و مخالفتهایی که با نام من آنجا اتفاق افتاد، جایزه را به من نداد و فقط به اعلام نامزدی اکتفا کردند. اخیرا هم در جشنواره شعر خبرنگاران این افتخار را داشتم که این کتابم برگزیده شده است.
او سپس گفت: همچنین از سال ۱۳۹۱ تا کنون در زمینه آموزش شعر، تلاشهای گسترده ای در دانشگاه ها و فرهنگسراها و غیره داشتم و شعر تدریس میکردم. اولین مدرسه شعر ایران را نیز پس از ۵ سال تحقیق در سال ۱۳۹۸ پایهگذاری کردم و با حدود۲۰ دانشجو، دو ترم کامل کلاس داشتیم. این افتخار را دارم که در این کار پیش قدم شدم. هرچند ای کاش سالها پیش از من مدرسهای برای شعر وجود داشت تا امثال من که جوانتر بودیم و عطش داشتیم، به صورت آکادمیک، شعر را بیاموزیم. کلاس های جسته گریخته منظورم نیست منظورم آموزش جامع و آکادمیک است . اما خب قرعه به نام من افتاد تا این آکادمی به نتیجه رسید. البته تجاربم در هنر تئاتر در این زمینه بسیار کمک کرد.
خانمحمدی درباره اینکه آیا شعر قابل آموزش است یا جوششی است و یا اصلا میتوانیم از دانشگاه و مدرسه شعر، شاعر بیرون بدهیم، اظهار کرد: قطعا بله ، بدون شک بله. با تأکید میگویم، زیرا اساس هر فن و تکنیک و هنری آموزش است، بازیگری آموزش آکادمیک داده میشود، مجسمهسازی رشته دانشگاهی دارد، گرافیک و نقاشی و موسیقی همینطور. قطعا هیچکس با کلاس موسیقی، موتزارت یا موزیسین نمیشود، هیچ کس با کلاس نقاشی ونگوگ و فرشچیان نمیشود اما اگر نباشد، کسانی که میتوانستند نقاش و موزیسین بشوند ، اگر این کلاسها و درسها نبودند آن رشته پیشرفتی نمیکرد. یک نفر اگر استعدادی داشته باشد و سراغ رشته دانشگاهی هم برود، روزی استادی میشود ولی اگر توان و استعدادش را نداشته باشد، حتی با خواندن رشته مهندسی هم یک مهندسِ خوب نمیشود.
او افزود: ذات این سوال غلط است؛ نمیگویم شما نباید چنین سوالی را میپرسیدید، اتفاقا سوالی است که در جامعه هنری مطرح میشود اما نادرست است و حاصل ناآگاهی جمعی ماست؛ کسی با فیزیکخواندن، لزوما فیزیکدان نمیشود اما کسی که قرار است روزی فیزیکدان شود، رشد او در آکادمی کاتالیز میشود. شرایط آکادمیک در هر رشتهای تبعات مثبت فراوانی برای آن رشته دارد. اولا استادی در آن رشته جایگاه پیدا میکند، دوما آن رشته در جامعه به صورت رسمیتر دیده میشود و جدیتر گرفته میشود. اینها چیزهاییست که متأسفانه شعر درآنها قافیه را باخته فقط به این دلیل که شعر هرگز آموزش آکادمیک نداشته است. ضمنا درباره رشته زبان و ادبیات فارسی، باید بگویم این رشته به هیچ عنوان محل آموزش شعر نیست زیرا وظیفهاش پایداری و حفظ و صیانت از زبان و ادبیات فارسی است و درست یا غلط همانکار را انجام میدهد.
انتهای پیام