به گزارش ایسنا، امروز 31 خرداد، چهل و یکمین سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران در جبهه دهلاویه - سوسنگرد در سال ۱۳۶۰ است.
مصطفی
دهم مهر ۱۳۱۱ در محله سرپولک تهران متولد شد. پدرش حسن اهل روستای چمران از دهاتهای ساوه بود که در جوانی به محله بازار آهنگرهای تهران نقل مکان کرد.
روستای چمران یکی از 29 پارچه آبادی دهستان آقکهریز از ده ها دهستان استان مرکزی است که در بخش نوبران شهرستان ساوه واقع است که اهالیش به زبان ترکی صحبت میکنند.
مصطفی دوره دبستان را در مدرسه انتصاریه و دوره متوسطه را در دو مدرسه دارالفنون و البرز درس خواند و در سال 1329 دیپلم ریاضی گرفت. او از سال 1325 پای درس تفسیر قرآن کریمِ آیتالله سید محمود طالقانی در مسجد هدایت تهران نشست. مصطفی از درس منطق و فلسفه دکتر مرتضی مطهری هم بهره برد.
او سه سال بعد از دریافت دیپلم ریاضی در سال 1332 با کسب رتبه ۱۵ کنکور سراسری، در رشته مهندسی الکترومکانیک دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد و در سال ۱۳۳۶ فارغ التحصیل شد و سال بعد به عنوان استاد در این دانشکده مشغول تدریس شد.
ضریب هوشی بالا و استعداد کمنظیر مصطفیِ جوان، از دوره دانشآموزی و در دوران دانشجویی، از او شاگرد ممتازی ساخت که موجب شد پس از یک سال استادی در دانشکده فنی دانشگاه تهران، با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز در سال 1337 به آمریکا اعزام شود.
چمران بعد از اخذ کارشناسی ارشد در رشته برق و الکترونیک از دانشگاه ای اند امِ تگزاس برای تحصیل در رشته فیزیک پلاسما به دانشگاه بِرَکلی کالیفرنیا رفت و با مدرک دکتری، فارغالتحصیل شد. او بعد از فارغالتحصیلی از بِرَکلی در سال 1341 همراهِ تامسُن هیمن، همسر اولش و فرزندانش رحیم، علی، جمال و روشن به ایالت صنعتیِ نیوجرسی مهاجرت کرد.
پایاننامه دکترای او به حدی تخصصی و قدرتمند بود که مرجعِ دو مقاله علمی در رشته فیزیک پلاسما شد. علاوه بر آن این پایاننامه موجب استخدام او در دو موسسه تحقیقاتی – پژوهشی جت ناسا و بِل که از موسسات و آزمایشگاههای فوق پیشرفته در زمینه فناوری در ایالات متحده آمریکا هستند، شد.
زندگی سیاسی
پس از ورود به دانشگاه تهران در سال 1332 از جمله دانشجویانی بود که به عضویت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه درآمد و از اعضای فعال آن شد.
ابراهیم یزدی که در دوره دانشجویی، نماینده دانشجویان در شورای مرکزی سازمان ملی دانشجویان دانشگاه تهران بود، در خاطرهای از سه دهه دوستی با مصطفی چمران، نوشت: «آشنایی من با دکتر چمران از طریق انجمن اسلامی دانشجویان شروع شد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد 1332 نهضت مقاومت ملی تشکیل شد و چمران که دانشجوی دانشکده فنی بود به عضویت نهضت مقاومت ملی درآمد. عباس امیرانتظام هم که آن موقع نامفامیلش «روافیان» بود، عضو این نهضت بود.
من که یک سال از آنها جلوتر بودم و در دانشکده داروسازی مسؤول کمیته دانشگاهِ نهضت مقاومت بودم در تمام فعالیتهای چمران قرار داشتم و در کتاب جنبش دانشجویی در دو دهه 1320 و 1330 فعالیتهای نهضت مقاومت ملی و فعالیتهای دانشکده فنی و نقش و حضور چمران در آن را مفصل شرح دادهام.
چمران چون در دانشکده فنی شاگرد اول بود طبق قانون میتوانست به خارج برود و زودتر از من در سال 1336 به آمریکا رفت و در کالج استیشن تگزاس کارشناسی ارشد گرفت. سال 1339 که من به آمریکا رفتم، چمران به کالیفرنیا رفته بود. به دلیل سوابق و همکاریهایی که از قبل با هم داشتیم ارتباطمان با هم برقرار شد و شروع به همکاری کردیم. چمران عضو فعال سازمان دانشجویان ایران در آمریکا و همچنین عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران در آمریکا بود. بعد هم عضو هیات مؤسس نهضت آزادی در خارج از کشور شد.
نهضت آزادی در سال ۱۳۴۰ تشکیل شد «ما» یعنی بنده، دکتر مصطفی چمران، دکتر علی شریعتی، صادق قطبزاده و پرویز امین که آن زمان ایران نبودیم شاخه اصلی نهضت آزادی در خارج را در بهار سال ۱۳۴۱ تاسیس کردیم.»
مصطفیِ جوان در حمله گارد سلطنت به دانشکده فنی دانشگاه تهران در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ جزو دانشجویان بود که به حضور ریچارد نیکسون، معاون وقت رییسجمهور آمریکا در این دانشگاه، اعتراض کرد.
عضویت همزمان او در شورای مرکزی سازمان دانشجویان ایران در آمریکا و انجمن اسلامی دانشجویان ایران در آمریکا، حاشیههای زیادی برای مصطفیِ جوان داشت. این مسئله از یک سو موجب درگیری دانشجویان غیرمذهبی سازمان دانشجویان ایران و از سوی دیگر موجب قطع بورسیه دولتی او شد.
به همین دلیل ابراهیم یزدی پیشنهاد استعفا از شورای مرکزی سازمان دانشجویان و تمرکز بر سازماندهی انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی محصل در آمریکا را با او در میان گذاشت و موفق به قانع کردن مصطفی شد.
دکتر چمران چهار ماه قبل از بازداشت و تبعید اجباری آیت الله سید روحالله موسوی خمینی، رهبر نهضت مقاومت اسلامی ایران به شهر بورسای ترکیه، به همراه ابراهیم یزدی، محمد توسلی، ابوالفضل بازرگان، رضا رییس طوسی، علی نصر و حسین حریری، شهریار روحانی، راستین، امینیان و شریفیان برای برگزاری دورههای چریکی و سازماندهی مخفی در تیر 1343 به مصر رفت و سازمان مخصوص اتحاد و عمل مشهور به «سماع» را با 31 عضو تشکیل دادند.
شکلگیری هسته اولیه سماع در مصر در دوره جمال عبدالناصر، پادشاه وقت مصر اتفاق افتاد. سماع بعد از پشت سر گذاشتن دوره کامل جنگهای نامنظم و پارتیزانی به دو دسته تقسیم شد. بخشی از این گروه چریکی به ایران برگشتند و بعضی مثل مصطفی چمران به قاهره و ابراهیم یزدی به بیروت رفتند و مدیریت کلاسهای آموزشی و تدریس بعضی از دروس جنگهای پارتیزانی و چریکی را انجام دادند.
مرگ عبدالناصر و حوادثی که در مصر اتفاق افتاد از یک سو و قطع روابط سیاسی ایران و لبنان و ممنوعیت سفر ایرانیان به لبنان از دیگر سو موجب سخت شدن فضای سیاسی - امنیتی مصر و لبنان برای گروه سماع و خروج اعضای این گروه از این کشورها شد.
مصطفی چمران که کمی قبل از این حوادث، مصر را ترک کرده و به آمریکا رفته بود با دعوت امام موسی صدر برای تاسیس مدرسه مهندسی در شهر صور به لبنان برگشت و رییس این مدرسه شد. او در لبنان برنامههای گروه سماع و سایر برنامههای سازمانی را شکل داد و تا سفر امام موسی صدر به لیبی و ناپدید شدنش در این کشور، در لبنان ماند اما با ناپدید شدن او فضای سیاسی – امنیتی توسط گروههای چپ بر علیه چمران و گروه سماع شد و او چندین بار تهدید به مرگ شد.
اتفاقات لبنان بالاخره باعث برگشت دکتر چمران به ایران پس از دو دهه دوری شد. این برگشت مصادف بود با روی کار آمدن دولت موقت و انتقال ابراهیم یزدی از نخستوزیری به وزارت امور خارجه. مهندس مهدی بازرگان با اطلاع از حضور مصطفی چمران در ایران و به دلیل شناخت دیرینهای که به واسطه عضویت او در جبهه ملی و نهضت آزادی و شناختی که از دوستیش با ابراهیم یزدی داشت، ایشان را به کار دعوت کرد و به عنوان معاون نخستوزیر در امور انقلاب منصوب کرد و مدتی بعد به عنوان وزیر دفاع به مجلس فرستاد و با همین عنوان به پاوه رفت و غائله کردستان را در عرض ۱۵ روز با خارج کردن راهها و مواضع استراتژیک کردستان از تصرف کومله و ضد انقلاب پایان داد.
او بعد از این عملیات موفقیتآمیز به تهران برگشت و در زمستان سال 1358 در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت کرد و به نمایندگی از مردم تهران وارد مجلس شد.
دکتر چمران مدتی بعد به عنوان نماینده رهبر کبیر انقلاب اسلامی در شورای عالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا به طور مرتب از عملکرد ارتش گزارش کار تهیه و در جلسات این شورا ارائه کند. با آغاز جنگ تحمیلی بر علیه کشورمان در شهریور ۱۳۵۹ به رهبری گروهی از رزمندگان داوطلب جبهه نبرد درآمد و با تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داد.
این ستاد به تدریج قوت گرفت و با تاسیس واحد مهندسی در عملیات های مهمی شرکت کرد. این واحد فنی – مهندسی در ساخت جادهها و پلهای نظامی، نصب پمپهای آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود 20 کیلومتر و عرض یک متر در کمتر از یک ماه، آب کارون را به سوی تانکهای متجاوز بعثی تغییر مسیر داد به طوری که نیروی زمینی ارتش عراق مجبور شد چندین کیلومتر از میدان نبرد عقبنشینی کند و تسخیر اهواز را از سر بیرون کند.
از مهمترین و اساسی اقدامات دکتر چمران ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود. بازده این حرکت و شیوه جنگ مردمی و هماهنگی کامل بین نیروهای موجود، تاکتیک نسبتا جدید جنگی بود که موجب تعجب جبهه دشمن شد.
چمران تصمیم داشت به خرمشهر برود اما به علت فقدان فرماندهی واحد و منسجم در این شهر و خطر سقوط اهواز، موفق به انجام این کار نشد اما این موضوع مانعی برای او نبود. چمران چندین گروه 200 نفره و 1000 نفره را سازماندهی کرد و برای جلوگیری از سقوط خرمشهر به این شکل گسیل کرد.
پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، صدام سخت به فتح سوسنگرد دل بسته بود تا رویای قادسیه را تکمیل کند و برای دومین بار به آن شهر مظلوم حمله کرد و سه روز تانکهای او شهر را در محاصره گرفتند و روز سوم تعدادی از آنان توانستند به داخل شهر راه یابند. دکتر چمران که از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت برآشفته بود، با فشار و تلاش فراوان خود و آیت الله خامنه ای، ارتش را آماده ساخت که برای اولین بار دست به یک حمله خطرناک و حماسه آفرین نابرابر بزند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازماندهی کرد و با نظمی نو و شیوهای جدید از جانب جاده اهواز- سوسنگرد به دشمن یورش بردند.
شهید چمران پیشاپیش یارانش، به شوق کمک و دیدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوی این شهر می شتافت که در محاصره تانکهای دشمن قرار گرفت. او سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستاد تا نجات یابند و خود را به حلقه محاصره دشمن انداخت. در این هنگام بود که نبرد سختی درگرفت. نیروهای کماندوی دشمن از پشت تانکها به او حمله کردند و او در مصاف با دشمن متجاوز از نقطهای به نقطه دیگر رفت.
کماندوهای دشمن او را زیر رگبار گلوله خود گرفتند، تانکها به سوی او شلیک کردند اما او شجاعانه به آتش بیامان دشمن پاسخ داد. در این اثناء همرزم با وفایش به شهادت رسید و او یک تنه به نبرد ادامه داد و پای چپش از دو قسمت مجروح شد. با پای زخمی بر یک کامیون عراقی حمله کرد و در کامیون نشست و به سوسنگرد رفت و از آنجا به بیمارستانی در اهواز منتقل و یک شب بستری شد.
در شبِ بستری در بیمارستان، جلسه مشورتی فرماندهان نظامی با حضور تیمسار فلاحی، فرمانده لشگر ۹۲، کلاهدوز، جمعی از فرماندهان سپاه و سرهنگ محمد سلیمی رییس ستاد جنگهای نامنظم، استاندار خوزستان و حجتالاسلام محلاتی نماینده امام در سپاه پاسداران در محل بستری چمران تشکیل شد و او در همان حال مجروحیت پیشنهاد حمله به ارتفاعات اللهاکبر را در جلسه مطرح کرد.
به رغم اصرار و پیشنهاد مسؤولین و دوستانش، حاضر به ترک اهواز و ستاد جنگهای نامنظم و انتقال به تهران برای معالجه نشد و تمام مدت را در اهواز ماند
شهادت
یک روز قبل از شهادت برای آخرین بار در جلسه شورای عالی دفاع در شهر اهواز شرکت کرد. او در سحرگاه ۳۱ خرداد پس از آنکه خبر شهادت ایرج رستمی، فرمانده نیروهای سپاه دهلاویه را دریافت کرد به سرعت فرمانده دیگری را انتخاب کرد و با خود به دهلاویه برد.
او به سمت سوسنگرد راه افتاد و در پشت نزدیکترین خاکریزِ نزدیک به اشغالگران بعثی قرار گرفت. نیروهای عراقی منطقه را زیر بارانی از خمپاره گرفتند و همین اتفاق موجب اصابت ترکش یکی از خمپارهها به پشت سر دکتر چمران و مجروحیت شدید او شد.
آمبولانس او را به سرعت به بیمارستان سوسنگرد برد. امکانات محدود بیمارستان موجب انتقال او به بیمارستان اهواز شد اما ترکش خمپاره شکاف عمیقی را در پشت سر و جمجمه دکتر به وجود آورده بود. عمق جراحت ترکش به حدی عمیق بود که نتوانست تحمل کند و دعوت حق را در آمبولانس لبیک گفت و جان به جانآفرین تسلیم کرد.
پیام امام
وقتی خبر شهادت دکتر مصطفی چمران به امام امت رسید، ایشان با اندوهی عمیق گفتند: «شهید چمران چنان با عظمت و با تعهد به اسلام جان خود را فدا کرد که خود را در هر دو جهان بیمه کرد».
امام خمینی یک روز بعد از شهادت ایشان با نوشتن پیامی مکتوب در وصف شهید چمران، گفت: «شهادت انسان ساز سردار پر افتخار اسلام و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به ملأ اعلی، دکتر مصطفی چمران را به پیشگاه ولی عصر- ارواحنا فداه- تسلیت و تبریک عرض میکنم. تسلیت از آن رو که ملت شهیدپرور ما سربازی را از دست داد که در جبهههای نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران حماسه میآفرید و سرلوحه مرام او اسلام عزیز و پیروزی حق بر باطل بود.
او جنگجویی پرهیزکار و معلمی متعهد بود که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت و تبریک از آن رو که اسلام بزرگ چنین فرزندانی تقدیم ملتها و توده های مستضعف میکند و سردارانی همچون او در دامن تربیت خود پرورش می دهد. مگر چنین نیست که زندگی عقیده و جهاد در راه آن است.
چمران عزیز با عقیده پاک خالص غیر وابسته به دستجات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و با آن ختم کرد. او در حیات با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید.
هنر آن است که بیهیاهوهای سیاسی و خودنماییهای شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر.
و اما، ما می توانیم چنین هنری داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند. من این ضایعه را به ملت شریف ایران و لبنان، بلکه به ملتهای مسلمان و قوای مسلح و رزمندگان در راه حق و به خاندان این مجاهد عزیز تسلیت عرض میکنم.»
منابع:
صحیفه امام، ج 14، ص 478 و 479
توحیدی، مرجان ۳۱ خرداد ۱۳۹۵- کدام چمران- سال سیزدهم
نعمتی، احمد-۱۳۸۳- ساوه، شهر باستانی. انشارات اعلاء. ص۱۶۶–۱۶۱
کتاب جنبش دانشجویی در دو دهه 1320 و 1330، انتشارات قلم، دکتر ابراهیم یزدی
صدری افشار، غلامحسین، حکمی، نسرین؛ ۱۳۸۳، فرهنگ فارسی اعلام، تهران: فرهنگ معاصر، ص ۲۹۲
انتهای پیام