رهاشدن و سرگشتگی بین سنت و مدرنیته، پیدایی تضاد و تقابل بین آنها و فقدان کسی و چیزی برای مهار این احساس رهاشدگی و گمگشتگی، به ویژگی بارز این استان تبدیل شده است. این احساس رهاشدگی و معلق بودن، به همراه ضعف بنیان های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و افزایش نابرابری های اجتماعی که مسائلی چون خویشاوندسالاری و طایفهگرایی بدان میافزاید، سبب میشود از یک سو، «حلقۀ محرومیت» شکل گیرد و از سوی دیگر، «ناهمسازی منزلتی» باعث شود تا فقر فرهنگی- اقتصادی چهرۀ کدر خود را در ایلام به نمایش بگذارد و حاصل آن خشونت باشد.
تحلیل نتایج یافتههای حاصل از پژوهشی که توسط نگارنده انجام شده، بیانگر آن است که مقولات و متغیرهای عدم رعایت قانون و حقوق شهروندی - ضعف ساز و کار کنترل خشم، اختلافات خانوادگی، سطح پایین اعتماد اجتماعی، تعصّب خویشاوندی و ساختار سنّتی، اعتیاد، بیکاری و محرومیت اقتصادی، احساسهای آنومی، آشفتگی، طرد اجتماعی و ناکامی منزلتی، گسیختگی و آشفتگی در خانواده، ضعف اقتدار کافی پلیس در خاتمه دادن به نزاع و خشونت، تماشای صحنههای خشونت آمیز و ... از عوامل اساسی شکل دهی به پدیدۀ نزاع و خشونت در استان ایلام به شمار میروند.
در خصوص واقعه گروگانگیری اخیر در ایلام، هنوز ابعاد و زوایای آنها کاملاً روشن نشده و برای تحلیلی جامع از آن بایستی زوایای تاریک و نامکشوف این واقعه آشکار شود. اما نشانهها و شواهد منتشر شده از این واقعه، بیانگر آن است که برخی از متغیرهای که در پدیدآیی این خشونت موثر بوده، در به وجود آوردن سایر گونه های خشونت نیز اثرگذار بوده اند.
برخی از صاحبنظران معتقدند که وابستگی و تعهد به نهادها، اشخاص و فرآیندها، اعمال مجرمانه افراد را کنترل میکند. اگر تعهد نباشد، آنها برای تخطی کردن از قانون و ارتکاب رفتار بزهکارانه آزاد هستند. لذا کاهش پیوندهای اجتماعی بین همکاران و خویشاوندان در یک سازمان یا خانواده به گسترش خشونت بین آنها دامن میزند. در این واقعه، اگر فرد گروگانگیر پیوند قوی با سازمان و همکاران خود داشت از شکستن قواعد و معیارها، خودداری می کرد و دست به چنین خشونت هولناکی نمیزد.
علاوه بر فقدان کنترل اجتماعی و وجود احساس طردشدگی، ناکامی در دستیابی به اهداف نیز خشونت را به وجود میآورد. کسانی که در زندگی خود دچار ناکامی می شوند و مورد بی اعتنایی قرار می گیرند، ممکن است رفتاری پرخاشگرانه از خود نشان دهند. در واقعه اخیر نیز، مطابق شواهد برآمده از حادثه، با نوعی سرخوردگی و ناکامی منزلتی مواجه هستیم. این احساس ناکامی در دستیابی به اهداف و جایگاه مناسب و فقدان فرد یا نهادی برای پرورش مهارت حل مساله یا کاهش این احساس ناکامی، ضارب را به سوی خشونت سوق داده است.
یکی دیگر از موارد مرتبط با این واقعه بحث اعتماد در شکل بین فردی و نهادی آن است. اگر در نهاد یا موسسهای افراد به قوانین و مقررات و همچنین به مدیر و همکاران خود، اعتماد لازم داشته باشد، دست به خشونت نخواهند زد. سطح اعتماد پایین هم به قوانین و مقررات و هم به مدیر و همکاران از سوی ضارب، از عوامل زمینهساز این حادثه است.
جرم شناسان معتقدند که نابرابری درآمدی، هم تولید فشار مینماید و هم باعث افزایش میزان جرم میشود. به خاطر اینکه شکاف عمده بین فقیر و غنی، کینه توزی و عدم اعتماد را به وجود می آورد و چنین وضعیتی سرانجام منجر به خشونت و جرم می شود. وقتی فردی نسبت به جایگاه خود نگران است، به کسانی که از وضعیت مطلوبی برخوردار هستند غبطه، می خورد. اگر این افراد احساس کنند که شانس کمتری در آینده برای دستیابی به آن جایگاه مطلوب خواهند داشت، احساس محرومیت کرده و ممکن است دست به رفتارهای پرخاشگرانه و مخاطره آمیز بزنند.
یکی از نتایج پژوهش نگارنده در خصوص نزاع و درگیری در ایلام، بحث انتظار برای مهارت کافی پلیس در مواقع درگیری و نزاع است. به باور بنده در این واقعه نیز، پلیس باید مهارت کافی به خرج میداد، در این زمینه پیشنهاد میشود که با توجه به حجم جرایم، بزهکاریها و آسیبها در استان ایلام، خصوصاً در مرکز استان، تعداد نیروها در کلانتریها افزایش یافته و زمینههای حضور نیروهای خبره و مجرب در کلانتریها و سایر واحدهای مرتبط فراهم شود.
سالهاست که کارشناسان اجتماعی در استان معتقدند که برای این همه سلاح نظامی با مجوز و بی مجوز چاره اندیشی شوند. عامل بسیاری از خودکشی ها و دگرکشی ها در این استان، در دسترس بودن سلاح نظامی است، اما تاکنون برای آن چاره اندیشی لازم نشده است. با وجود این همه شورای تامین در استان و شهرستانها، تعجب آور است که هنوز برای این مساله راه حل موثری پیدا نشده است.
یادداشت : خلیل کمربیگی، دانش آموخته جامعه شناسی و پژوهشگر اجتماعی و فرهنگی
انتهای پیام