میرمهنا؛ قهرمانی غریب در سرزمین مادری

از خلیج فارس سخن زیاد به میان آمده. بررسی پیشینه اش، چرایی "پارسی" بودنش و چشم طمع بیگانگان به موهبت‌های خدادای این منطقه در هزاران صفحه کتاب و میلیون صفحه اینترنتی به وفور در دسترس است. وضعیت کنونی این آبراه هم مشخص است و کشورهای حاشیه آن در حال کوچ کردن از دلارهای نفتی به سمت فناوری‌های نوین و بازرگانی هستند.

چیزی که کمتر به آن پرداخته شده، آینده احتمالی توازن قدرت در خلیج فارس است. جایی که روزگاری بصره و بحرین قطب اقتصادیش بودند و روزی هم بوشهر نگین درخشان کل سواحل شمالی و جنوبی اش بود. امروز امارات و قطر کلید دار پایتخت اقتصاد منطقه هستند و قطعاً این موازنه در دهه‌های آتی مجدداً تغییر خواهد کرد.

اما برای داشتن چشم اندازی بهتر از آینده پیش رو، بهتر است سیر تاریخی وقایعی که بر این خلیج کهن گذشته را بررسی کنیم. یکی از مهم‌ترین این مقاطع تاریخی که کمتر به آن توجه شده است، حضور هلندی‌ها در منطقه خلیج فارس و مبارزات گسترده "میرمهنا بندرریگی" بر علیه آنان است.

تا کنون پژوهش‌های زیادی در خصوص این مبارز ایرانی منتشر شده است. شوربختانه عمده آثار را پژوهشگران خارجی به رشته تحریر در آورده اند. این آثار منبع تحقیق و پژوهش مورخان ایرانی نیز بوده است و به صورت ناخواسته و دومینووار دیدگاه هلندی را در روح پژوهش‌های ایرانی ملاحظه می‌کنیم.

اما در دو دهه اخیر موج جدیدی از پژوهش‌های تاریخی، زاویه دید جدیدی از روایات تاریخی در خصوص این مقطع مهم را به ما داده است. دیدگاه‌هایی با اسنادی جامع‌تر و کل نگرتر که باعث شده تا نقش پررنگ میرمهنا بندرریگی به عنوان یکی از میهن پرستان ایرانی و نقش آفرینی تاریخی او در حفظ یکپارچگی ایران، عیان شود.

روز خلیج فارس بهانه‌ای بود تا با دو تن از صاحبنظران این حوزه گفت‌وگو بنشینیم و اقدامات میرمهنا بندرریگی را از دو دیدگاه بررسی کنیم. "ویلم فلور" با بیش از ۳۰ عنوان کتاب و صدها عنوان مقاله جنبه‌های مختلفی از فرهنگ، اقتصاد و تاریخ ایران را مورد کند و کاو قرار داده است. "خلیج فارس" از جمله مهم‌ترین سوژه‌های پژوهش این مدیر سابق بخش انرژی بانک جهانی است. "خورشید فقیه" نیز یکی از تاریخ نگاران و روزنامه نگاران برجسته بوشهری است که در دو کتاب و چندین مقاله به بررسی نقش میرمهنا و اقدامات او در مبارزه با قوای هلندی پرداخته است.

در بخش اول، گفت‌وگوی اختصاصی ویلم فلور با خبرنگار ایسنا بوشهر را مطالعه می‌کنیم:

نخستین حضور هلندی‌ها در خلیج فارس

هلندی‌ها برای اولین بار در ژوئن ۱۶۲۳ به ایران آمدند و هدفشان این بود که بیشتر کالاهای آسیایی را به ایران بفروشند و ابریشم خام را از ایران به اروپا صادر کنند. خلاصه برای پول درآوردن به ایران و جاهای دیگر آمدند. بالاخره آن‌ها بازرگانان بودند.

چرایی حضور هلندی‌ها در بوشهر

پس از سقوط صفویه در سال ۱۷۲۲، تجارت با ایران به طور ناگهانی کاهش یافت و در سال‌های پس از آن از اهمیت کمتری برخوردار شد. در اواسط دهه ۱۷۳۰، محمد لطیف خان، دریاسالار ناوگان ایرانی به هلندی‌ها در بندرعباس پیشنهاد داد که یک شعبه بازرگانی در بوشهر باز کنند.

 با توجه به فرصتی که شاید بتوان اجناس بیشتری را به فروش رساند، تصمیم گرفته شد که به آنجا برویم. همه این‌ها را می‌توان در کتابی به نام " تاریخ بوشهر از صفویه تا زندیه" که من نوشتم و حسن زنگنه ترجمه کرده است، به تفصیل خواند. 

منتفع نشدن هلندی‌ها و خروج از خلیج فارس

شما فقط از افراد ثروتمند سود نمی‌برید، بلکه از افراد ثروتمند و فقیر سود می‌برید. تا زمانی که خریداران کافی در ایران وجود داشت، شرکت هلندی سود می‌برد. این بدان معنا نیست که ایران کشور خیلی فقیری نیست. فقیر بود و برای مدت طولانی تا قرن بیستم فقیر باقی ماند.

در دهه ۱۷۴۰ صدای خروج از خلیج فارس و تجارت با ایران بلند شد. شرکت هلندی هر سال ضرر می‌کرد، اما منافع خصوصی در داخل شرکت وجود داشت که هنوز هم پول درآوردند و نمی‌خواستند از سود قبلی خود دست بکشند.

استقرار هلندی‌ها در خارگ در سال ۱۷۵۳ تلاشی برای احیای تجارت سودآور بود، اگرچه در ابتدا مدیران شرکت مخالف بودند، لکن در ادامه تسلیم شدند. اما ۱۰ سال بعد دستور خروج از خلیج فارس را صادر کردند، ولی کارکنان کند کار کردند. در حین اجرای دستور، درگیری با میر مهنا رخ داد که منجر به پایان حضور هلندی‌ها در خلیج فارس شد. (بندر عباس در سال ۱۷۵۸، بوشهر و بصره در سال ۱۷۵۳ متروک شده بودند)

میرمهنا میهن پرست نبود، قاتل بود!

در زمان میر مهنا، میهن ایران وجود نداشت. ایالتی به نام ممالک محروسه ایران وجود داشت و حتی هر مملکتی برای ساکنانش میهن نبود. در عربستان عرب‌ها و لرها زندگی می‌کردند و هیچ یک از این گروه‌ها احساس نمی‌کردند که ایرانی هستند. ساحل نشینان عرب هم ایرانی نبودند. آن‌ها تا دهه ۵۰ با رژیم تهران مبارزه کردند! مردم نسبت به منطقه محلی خود احساس وفاداری داشتند نه به ایران.

میر مهنا میهن پرست نبود. در واقع کریم خان زند او را برعکس دانسته و لشکری برای جنگ با او فرستاد. چرا؟ چون میرمهنا یک قاتل بود که پدر، برادر، خواهر، خانواده و بسیاری دیگر را کشت و منطقه اطراف ریگ را ناامن کرد. 

او به عنوان یک دزد دریایی چنان ترسیده بود که کشتی‌هایی که از مسقط به بصره می‌رفتند برای محافظت بهتر در کاروانی حرکت می‌کردند. 

جای تعجب نیست که میر مهنا بالاخره مجبور به فرار شد، زیرا مردم خودش می‌خواستند او را به خاطر رفتار ظالمانه‌اش بکشند. او به مجازات کارهای جنایتکارانه بسیارش در بصره اعدام شد.

یک حضور بدون منفعت برای ساکنین حاشیه خلیج فارس

من فکر نمی‌کنم که حضور هلندی‌ها در بندرعباس یا بوشهر برای مردم ساحلی سود فراوانی داشت. همه تجارت با شهرها در داخل بود، نه با روستاهای ساحلی. صدها سال نیز چنین بوده و تا زمان‌های اخیر نیز همینطور بوده است. به هر حال، بیشتر خریداران در سواحل خلیج فارس زندگی نمی‌کنند.

آینده خلیج فارس

در طول قرن‌ها شاهد تغییرات زیادی در موازنه قوا بوده‌ایم. هیچ چیز برای همیشه دوام نمی‌آورد. بصره و بوشهر در اواخر دوره ساسانیان نقش تجاری مهمی داشت. آن نقش را سیراف، بعدها کیش و سپس هرمز بر عهده گرفت، پس از آن بندرعباس تا سال ۱۷۲۲ به مهم‌ترین بندر خلیج فارس تبدیل شد. سپس تجارت در خلیج فارس سقوط کرد و دیگر بندر واقعا مهمی وجود نداشت. اگرچه بصره و مسقط همچنان نقش مهمی ایفا می‌کردند.

با توجه به این واقعیت که هیدروکربن‌ها (نفت و گاز) پس از سال ۲۰۵۰ نقش بسیار کمتری خواهند داشت، احتمالاً با درآمد کمتر و اهمیت کمتر، دوبی و قطر عملکرد تجاری خود را از دست خواهند داد. 

پیش بینی اینکه چه کسی یا چه چیزی جایگزین آن‌ها خواهد شد دشوار است. همه این‌ها به توسعه اجتماعی-اقتصادی و سیاسی در کشورهای همجوار خلیج فارس بستگی دارد. اگر آن‌ها نتوانند قدرت آموزشی، فنی و اقتصادی خود را توسعه دهند، حتی ممکن است این منطقه اهمیتی نداشته باشد.

در بخش دوم، گفت‌وگوی اختصاصی خورشید فقیه با خبرنگار ایسنا بوشهر را مطالعه می‌کنیم:

خلیج فارس از دیدگاه ایرانی

خلیج فارس نه تنها در یک قرن یا دو قرن اخیر، بلکه هرچه تاریخ را بخوانید می‌بینید این دریا دارای اهمیتی ویژه بوده است. یک شاهراه به نام خلیج فارس وجود داشته که سرزمین‌های متعددی از آن نفع می‌بردند و با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کردند و می‌توان گفت که دروازه ارتباط شرق، غرب، جنوب، شمال و عالم است. به همین دلیل دارای اهمیت و یکی از مناطق شکل گیری تمدن بشیریت است به لحاظ اهمیتی که دریا به لحاظ اقتصادی، نظامی و ارتباطی داشته، خلیج فارس در طول تاریخ دارای اهمیت بوده است.

گسیل اروپایی‌ها به بازار آسیا

اهمیت خلیج فارس تنها به خاطر نفت خیز بودن نیست، اهمیت خلیج فارس به خاطر خلیج فارس بودنش است و به دلیل شاهراه دریایی و ارتباط‌هایی که بین نقاط مختلف ایجاد کرده است. همانطور که می‌دانید اروپا بعد از انقلاب صنعتی و رنسانس و تحولی که از لحاظ علمی پیدا کردند از فاز اولیه نظام فئودالی خارج شد و وارد جریان سرمایه داری شدند. 

ارتباط آن‌ها با ایران بیشتر در دوره صفویه است که هلندی‌ها نیز در این دوره ارتباط بیشتری با ایران پیدا می‌کنند. اروپا وقتی وارد فاز دوم حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خودش می‌شود و تولید صنعتی آن افزایش پیدا می‌کند به بازار مختلف نیاز پیدا می‌کند و شروع می‌کند به جستجوی بازارها و بسترهای مهم اقتصادی میکند.

این گسیل نه تنها به سمت ایران و خلیج فارس بلکه تمام نقاط دنیا شکل می‌گیرد. خیلی از قاره‌ها فقط به خاطر این کشف شدند که اروپایی که وارد فاز صنعتی شده، بتواند بازارهای بیشتری برای محصولاتش پیدا کند. یکی از از مهمترین راه‌هایی که اروپا را به تمام دنیا وصل می‌کرد دریاها بودند به همین خاطر است که در اروپا بیشتر سفرها و مراوادات از طریق دریا بوده و کشفیاتشان دریایی بوده است. 

این بازاریابی‌ها و فعالیت‌های اقتصادی پای آن‌ها را به همه جا از جمله خلیج فارس و ایران و امپراطوری عثمانی باز می‌کند. بصره درمحدوده امپراطوری عثمانی و جزو قدرت‌های آن زمان بوده در نتیجه اقتصادش برای دنیا مهم بوده است. خب این یکی از اهمیت‌های خلیج فارس است و موجب ورود نه تنها هلندی‌ها بلکه انگلیسی‌ها و کشورهایی که در آن زمان از لحاظ اقتصادی به برتری دست پیدا کرده بودند می‌شود.

استعمار در قالب تجارت

حضور هلندی‌ها از دوره صفویه در ایران شروع می‌شود و روابطی اقتصادی بین ایران و هلند به وجود می‌آید و حتی در آن زمان یک دفتر در بندرعباس و بعد در بوشهر راه اندازی می‌کنند. هلندی‌ها (و به طور کلی اروپایی‌ها) تحت عنوان شرکت‌های اقتصادی، تور استعماری خود را گسترده می‌کردند. این شرکت برای هلندی‌ها تحت عنوان "واک" که مخفف شرکت هند شرقی هلند است کار خود را در ایران شروع کرد. 

هلندی‌ها قبل از ورود به ایران، در منطقه تحت نفوذ عثمانی‌ها از جمله در بغداد و بصره بودند. اختلاف اقتصادی (رشوه و حق حساب) بین حاکم بغداد و شرکت هند شرقی هلند به وجود می‌آید موجب آن می‌شود که به عنوان تهمت واقعیت اعلام کنند "کنیپ هاوزن" رئیس شرکت هلندی با زنان مسلمان ارتباط دارد و حکم قتل آن صادر می‌شود.

 او از دست عثمانی‌ها فرار می‌کند و تصمیم می‌گیرند که از بغداد به بندر عباس که پایگاه اصلی هلند در آن زمان بوده، حرکت کنند. در طول مسیر بصره به بندرعباس به دلیل طوفان یا برنامه قبلی، در جزیره خارگ توقف می‌کنند و متوجه می‌شوند که خارگ بهترین مکان برای ایجاد یک پایگاه مهم اقتصادی است.

قرارداد هلند و خارگ

با توجه به اشراف جزیره خارگ به بحرین و پوشش دادن مناطق شرقی و غربی خلیج فارس، همچنین اتصال به شاهراهی که می‌تواند آن‌ها را به همه مناطق دنیا وصل کند، این جزیره بسیار مهم جلوه می‌کند. کنیپ هاوزن با اعلام این موضوع به دفتر مرکزی شرمت در هلند و کسب اجازه از آن ها، با حاکم خارگ و بندرریگ "میرناصر وغایی" پدر میرمهنا و وارد مذاکره می‌شود و قرارداد می‌بندند که دفتری در خارگ راه اندازی کنند.

با توجه به اینکه "واک" در آن دوران شرکت معتبری بوده، پیشنهاد آن‌ها بدون فکر کردن به تبعات و نیت آن‌ها مورد پذیرش حاکمان قرار می‌گرفته است. اما پای آن‌ها هرجا باز می‌شده، به بهانه تامین امنیت قبل از راه اندازی دفتر تجاری، پایگاه نظامی راه می‌انداختند و در خارگ هم همین اقدام را میکنند. یعنی بعد از توافق با میرناصر شروع به ساخت تاسیسات نظامی خود در خارگ می‌کنند.

هلندی‌ها در خارگ

از بدو شروع فعالیت، هلندی‌ها به بهانه ناامنی منطقه تاسیسات نظامی و سلاح‌های مورد نیاز خود را در این جزیره برپا می‌کنند. به گواه یکی از جهانگردان، چیزی نزدیک به ۳۰-۴۰ توپ جنگی در جزیره خارگ مستقر می‌شود و این، جدای از پایگاه عظیمی است که با نام موسلستاین ایجاد کرده اند.

این موضوع برای میرناصر هم بد نبوده چرا که فکر می‌کرده دارای یک قرارداد مشخص در یک محدوده مشخص است و از سوی دیگر سلاح‌های جنگی و امکانات هلندی ها، می‌تواند در برابر اختلافات با حکمران بوشهر کمک حال آن‌ها باشد. 

نکته‌ای جالب توجه این است که یکی از افرادی که میرناصر برای خوش آمد گویی به هلندی‌ها اعزام می‌کند، میرمهنای ۱۸ ساله است. در برخی منابع گفته شده که خود میرمهنا حامل قراردادی بوده که به هلندی‌ها برای امضا داده شده است. 

شروع اختلافات میرمهنا با هلندی‌ها

میرمهنا در ابتدا با آن‌ها مشکلی نداشته تا اینکه بعدها مشخص می‌شود که قراردادی که پدر او بسته به گونه‌ای است که آن‌ها در آینده می‌توانند ادعای مالکیت خارگ را داشته باشند. 

از سوی دیگر طبق ادعای هلندی ها، علاوه بر این اختلاف خانوادگی بر سر قرارداد، مساله دیگری نیز پیش آمده که منشأ اختلاف بوده. البته این موضوع در منابع ایرانی من دیده نشده، اما منابع خارجی‌ها مثل فلور و امثال او گفته اند که میرناصر علاوه بر هدایایی که به هلندی‌ها اهدا کرده، یک زن (معشوقه میرمهنا) ا را نیز به آن‌ها می‌دهد.

بعضی‌ها بذر اختلاف میرمهنا با پدرش میرناصر را مسئله آن زن دانسته اند و بعضی‌ها می‌گویند صرفا مسائل اقتصادی بوده و برخی دیگر توام با هم گفته اند. به هر جهت اختلافاتی بین خانواده میرمهنا ایجاد می‌شود. 

مرگ میرناصر و حکمرانی میرمهنا

در هیچ کدام از منابع به صراحت ذکر نشده که درگیری که بین پدر و پسر درگرفته باعث فوت میرناصر شده و یا او به علت کهولت سن می‌میرد. مشخص نیست که مرگ میرناصر به چه شکل می‌افتد.

اگر مساله قتل باشد، به هر حال کدخدا در خانه خود خدم و حشم دارد و اجازه نمی‌دهند که میرمهنا چنین کاری کند. این بخش از تاریخ مشخص نیست و هر کسی بر اساس منافع خود سعی در بیان آن را دارد. پس از مورخین هلندی هم بعید نیست که با قاتل جلوه دادن میرمهنا از اجداد خود حمایت کنند.

بعد از ماجرای میرناصر این اختلاف خانوادگی شدت پیدا می‌کنند و بعد تازه‌ای به خود می‌گیرد و به گونه‌ای میرمهنا از طرف خانواده ترد می‌شود. 

زمانی میرمهنا وارد معرکه رقابت برای حکمرانی می‌شود که سیاست کریم خان زند ایجاد رابطه اقتصادی با دنیا است. او تنها پادشاهی است که شدیدا روی این قضیه حساس بود. هلندی‌ها قرارداد با میرناصر را به تایید کریم خان هم می‌رسانند. وقتی میرمهنا برعلیه این قضیه اقدام میکند، کریم خان نیز تحریکاتی بر علیه میرمهنا به وجود می‌آورند و "میرحسین" یکی دیگر از پسران میرناصر را به جای میرمهنا به جانشینی می‌گذارند. این موضوع اختلافات خانوادگی را بیشتر می‌کند. میرحسین متمایل به سیاست کریم خان بوده و معتقد به ارتباط با هلندی‌ها بود. میرمهنا هم به مرحله‌ای رسیده بوده که برادرش را در درگیری‌ها می‌کشد. 

نیروهای کریمخان زند برای مدتی خارگ و محدوده آن در خشکی را برای دستگیری میرمهنا مورد محاصره قرار دادند. میرمهنا در یک برهه زمانی دستگیر شد، اما به دلیل حضور شوهر خواهرش در دربار کریمخان و شفاعت وی، میرمهنا آزاد شد.

تحریم اقتصادی میرمهنا بر علیه هلند

وقتی کشورها با هم اختلاف داشته باشند و با هم درگیر شوند علاوه بر استفاده از قدرت نظامی از قدرت اقتصادی هم استفاده می‌کنند، کما اینکه همین الان هم همینطور است. مثلا آمریکا وقتی ایران را تحریم می‌کند، نوعی راهزنی است و نوعی استفاده از سلاح اقتصادی در جنگ است.

در آن دوره به این صورت نبوده که قانونی وضع شود و از همه دنیا خواسته شود که ارتباطشان را با کشوری دیگر قطع کنند و روش آن برخورد مستقیم بوده. یکی از اقداماتی که میرمهنا در جهت شکست دادن هلندی‌ها باید انجام می‌داده علاوه بر فشار نظامی، فشار اقتصادی بوده آن زمان به صورت راهزنی و گرفتن با کشتی‌ها بوده.

میرمهنا؛ یک شخصت محبوب

میرمهنا در منطقه خود کاملاً محبوب بوده است. در مقابل ادعای مورخین غربی مبنی بر عدم محبوبیت میرمهنا باید پرسید که شخصی که ۱۵ سال با حداقل امکانات و ادوات نظامی با هلندی‌ها که مجهزترین تجهیزات و ناوگان نظامی را داشته اند و آن‌ها را شکست می‌دهد با چه پشتوانه‌ای بوده؟ قطعاً این موضوع به تنهایی صورت نگرفته و با حمایت و پشتوانه مردم انجام شده است. 

مردم منطقه با او و نظریات او همراه و پشتیبان وی بوده اند. میرمهنا نیز مانند همه‌ی فرماندهان بزرگ تاریخ به عنوان یک فرمانده در رفتار خود با بیگانه خشونت داشته و برای حفظ نظم سپاهش متوسل به جدیت می‌شده است. او فردی بسیار جدی بوده و به اهدافش اعتقاد داشته و برای رسیدن به آن تلاش زیادی کرده است. در غیر این صورت، این پیروزی و افتخار تاریخی برای خود و مردم منطقه اش به دست نمی‌آمد.

فرجام یک مبارز

وقتی کریمخان زند تصمیم می‌گیرد خود را از شر میرمهنا نجات دهد، به تمامی حکمرانان منطقه به ویژه بنادر خلیج فارس از بندرعباس تا خوزستان دستور می‌دهد تا با همه افراد و کشتی‌ها به فرماندهی زکی خان برای دستگیری میرمهنا به سمت خارگ حرکت کنند. آن‌ها با محاصره خارگ و بمباران خارگ به وسیله ادوات خود و توپ‌های اهدایی هلند و انگلیس، شروع به بمباران خارگ می‌کنند. 

در این شرایط عرصه بر مردم تنگ می‌شود و برخی از افراد نزدیک به میرمهنا که شکست خود را قطعی می‌دانستند، پیشنهاد تسلیم شدن را به وی می‌دهند که میرمهنا این موضوع را نمی‌پذیرد. همین افراد در مرحله بعد سعی در دستگیری میرمهنا و تحویل دادن او به حکومت زند می‌کنند که مردم محلی به حمایت از میرمهنا برخاسته و او را از جزیره خارگ فراری می‌دهند.

میرمهنا به صورت شبانه با یک کشتی کوچک فرار می‌کند و پس از چند روز تحمل گرسنگی و تشنگی به سواحل بصره می‌رسد. احتمالاً رسیدن او به بصره بر اثر توفان یا وزش باد بوده است؛ چرا که او در بصره و حکومت عثمانی دشمنانی داشته و بسیار دور از ذهن است که او به سمت بصره رفته باشد. حاکم بصره نیز به سرعت میرمهنا را دستگیر کرده و به حاکم بغداد این خبر را اعلام می‌کند.

قهرمانی غریب در سرزمین مادری

تمام شناخت ما از میرمهنا تا پیش از این، بر مبنای آثار مورخین غربی و مورخین داخلی تحت تأثیر از آن‌ها بوده است. این اقدامات باعث شد تا میرمهنا برای مردم ایران کمتر شناخته شود.

جالب است بدانید در محله امامزاده بوشهر، چند قطعه زمین به نام میرمهنا، میرناصر و میرحسین وجود دارد و به گواه سادات این محل، میرمهنا سید بوده و برخی از سادات امامزاده خود را منتسب به میرمهنا می‌دانند. فاصله بوشهر تا بندرریگ در آن عصر فاصله زیادی محسوب می‌شده، اما شاهد آن هستیم که یک درخت کُنار (سدر) در آن دوره به نام میرمهنا در شهر بوشهر وجود داشته است.

این درخت به گونه‌ای مقدس محسوب می‌شده که مردم محلی نذورات خود نزد این درخت انجام داده و در ایام هفته به زیارت آن می‌رفتند. این درخت تا دهه ۱۳۴۰ خورشیدی نیز وجود داشته و در زمان توسعه خیابان سنگی برچیده می‌شود.

علاوه بر بوشهر، این موارد در دیگر نقاط استان بوشهر نیز برقرار بوده و نشانگر وجهه کاملاً مردمی میرمهنا دارد. در واقع عامل اصلی شناخته نشدن میرمهنا نزد مردم و حتی حکومت ها، مورخین تحت تاثیر بیگانگان و یا تاریخ نگاران تحت فرمان کریمخان بوده اند.

نشان میهن پرستی بر سینه میرمهنا

اختلاف بین انگلیس و روسیه در دوران قاجار منجر به بروز فشارهای زیادی بر مردم ایران شد. این دو کشور علیرغم اختلافات خود، در خصوص ایران سازش کرده و کشور را میان خود در دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کردند. اگر این اقدامات میرمهنا نبود، اختلاف انگلیس و هلند بر سر منطقه خلیج فارس نیز نتیجه مشابهی داشت.

چرا باید یک بیگانه از یک نقطه دیگر دنیا دست به تقسیم و یا جداسازی بخشی از خاک کشوری دیگر بزند؟ اگر اقدامات میرمهنا در اخراج همیشگی هلندی‌ها از خارگ و خلیج فارس وجود نداشت، اختلاف هلند و انگلیس موجب جدا شدن خارگ، بوشهر و دیگر مناطق جنوبی کشور می‌شد. اخراج هلندی‌ها از خلیج فارس به عنوان یک قطب اختلاف و تنش (در مقابل انگلیسی ها) یک حسن بزرگ و عامل جلوگیری وقوع جدایی این بخش‌ها تحت عنوان سازش حکومت‌های بیگانه در قبال کشور ما بود.

هلندی‌ها سه قرن تمام بر اندونزی حاکم بودند و تا زمان قیام مردم آن کشور به رهبری دکتر سکارنو به مدت سیصد سال در حال بهره برداری از این کشور بودند. آن‌ها حتی اسم جاکارتا را به باتاویا و اسم اندونزی را به هند جنوبی هلند تغییر دادند. اگر فردی به نام میرمهنا و مردم آن منطقه چنین اقدام بزرگی نمی‌کردند، بدون شک همان اتفاقات اندونزی در خارگ و بسیار دیگری از مناطق خلیج فارس رقم می‌خورد و این بزرگترین افتخار برای میرمهنا است.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ / ۱۵:۴۴
  • دسته‌بندی: بوشهر
  • کد خبر: 1401021006705
  • خبرنگار : 50271