سیده منیرهالسادات حسینی که خانواده و دوستانش او را به نام دریا میشناسند، با مشکل کم بینایی متولد شده، اما از همان دوران کودکی عاشق یادگیری زبانهای خارجی بوده و اکنون که وارد ۲۲ سالگی شده، ۱۱ زبان زنده دنیا را در سطوح مختلف میداند.
هدف دریا از یادگیری زبانهای مختلف، سفر به نقاط مختلف و گفتوگو با مردم دنیا با زبان خودشان بود و در راه رسیدن به این هدف، مشکل جسمی و مالی هم نتوانست سد راه او شود.
سرانجام از ۱۲ آذر ۱۴۰۰، مصادف با روز جهانی معلولان، سفر ماجراجویانه خودش را آغاز کرد و به ارمنستان رفت و اکنون نیز در کشور ترکیه است.
چند سال قبل که به مناسبت روز جهانی نابینایان گفتوگویی با دریا داشتم از رویایش برای جهانگردی و دیدن کشورهای مختلف دنیا گفت و حالا آغاز سفرهای جهانگردی او بهانه خوبی بود تا درباره واقعی شدن این رویا گپ وگفتی داشته باشیم.
دریا این روزها آنقدر خوشحال است که نمیداند چطور این خوشحالی را ابراز کند، با شور و شوق فراوان از سفرها و تجربیات سخت و شیرینی که در این مدت داشته برایم میگوید و امیدوار است روزی بتواند روای این سفرها برای دختران ایرانی و به ویژه توانخواهان باشد.
دریا پیش از هر چیز به علاقهاش برای یادگیری زبانهای مختلف اشاره و تاکید میکند: وقتی زبانهای کشورهای مختلف را یاد میگرفتم با خودم میگفتم باید حداقل یک بار به کشورهایی که به این زبان صحبت میکنند سفر کنم، فضای آن کشور را درک کنم، فرهنگشان را بشناسم و با مردمشان صحبت کنم.
او با اشاره به اینکه همیشه به سفر و ماجراجویی علاقه داشته، اما ترس مانع اصلی بر سر راهش بوده است، میگوید: در کنار کار و یادگیری زبان، همیشه به جهانگردی علاقه زیادی داشتم، سفرنامه میخواندم، پادکست گوش میدادم، سفرهای جهانگردان را دنبال میکردم و با برخی از جهانگردان ارتباط برقرار میکردم تا از سفرهایشان برایم بگویند. همیشه منتظر بودم روزی با یک کوله پشتی، من هم جهانگردی را آغاز کنم و در سفرهایم، کار نیمه وقت و یا کار داوطلبانهای انجام دهم که در ازای آن هزینههای سفرم تامین شود.
دریا درباره اینکه چه شد که بالاخره دل به دریا زد و جهانگردی را آغاز کرد، توضیح میدهد: یک روز به خودم گفتم تا کی میخواهی سفرنامه بخوانی و جهانگردان را دنبال کنی و بگویی خوش به حالشان، کاش من هم آنجا بودم! من عاشق سفر هستم، البته هیچ وقت دنبال سفر برای آرامش و آسایش نبودم و حتی عاشق سختیهای سفر هستم. بالاخره به خودم گفتم غبطه خوردن کافی است، باید از یک جا شروع کنم.
او ادامه میدهد: زمانی که سفرم را به ارمنستان شروع کردم با خودم گفتم تا وقتی یک جهانگرد نشدم و مسیری که میخواهم طی نکردم به راهم ادامه میدهم. میخواهم زبانهایی که یاد گرفتهام را کامل کنم و زبانهای جدید یاد بگیرم، در کنار آن با فرهنگ کشورهای دیگر آشنا شوم و فرهنگ ایران را به دنیا معرفی کنم.
دریا با اشاره به اینکه سفرهایش را تقریبا با دست خالی آغاز کرده، میگوید: برای سفر ارمنستان حدود ۳۳۷ دلار داشتم، البته از اول به فکر این نبودم که با پول به سفر بیایم، بلکه همانطور که گفتم میخواستم در طول سفر هزینههایم را با کار نیمه وقت، تولید محتوا، تدریس آنلاین و یا کار داوطلبانه تامین کنم. کار داوطلبانه یعنی از طریق برنامههای جهانگردان، بفهمم که مثلا جایی در جنگلهای آمازون_که آرزو دارم هرچه زودتر آنجا را ببینم_ یک خانواده روستایی مزرعهای دارند که من میتوانم در ازای کار در آن مزرعه یا مثلا نگهداری فرزندان و آموزش زبان به آنها، بتوانم مدتی در مزرعه اقامت داشته باشم و از نزدیک با زندگی آنها، آداب و رسوم و فرهنگشان آشنا شوم. البته هنوز موفق به پیدا کردن کار داوطلبانه نشدهام اما نا امید نیستم و به تلاش و جست و جویم ادامه میدهم.
دریا ادامه میدهد: من دو هدف بزرگ از جهانگردی دارم؛ یکی اینکه در سفرهایم سفیر فرهنگی مردم ایران باشم و دیگر اینکه سفیر افراد توانخواه و به ویژه نابینایان باشم. به همین خاطر قطعا در هر کشوری با جامعه نابینایان و سازمان های مربوط به توانخواهان ارتباط خواهم داشت.
وی با بیان اینکه قصد ندارد در هیچ کشوری بماند و میخواهد دنیا را ببیند، میگوید: شاید قبلا که جهانگردی را یک رویای دست نیافتنی میدیدم، به یک جا ماندن فکر میکردم، اما الان میخواهم به همه ثابت کنم با شرایط جسمی خاص و با بودجه اولیه محدود هم میتوان جهانگردی را شروع کرد و از زندگی در سفر لذت برد. قبل از ارمنستان هم تنهایی به یکسری شهرهای ایران و کشور عراق سفر کرده بودم، اما میتوانم بگویم ارمنستان اولین مقصد من در راه رسیدن به رویاهایم بود و حالا هم مدتی است در ترکیه هستم.
او یادآور میشود: زمانی که میخواستم سفرم را شروع کنم زنان و دختران جهانگردان زیادی گفتند در آغاز سفرهایشان به آنها هم گفته شده بود این کار را انجام ندهند، همانطور که به من گفتند تو پول نداری، شرایط جسمی خاصی داری، دختر هستی، چطور میخواهی تنهایی به سفر بروی!؟
با این وجود دریا سفرهایش را بدون لحظهای شک و تردید آغاز کرده و میگوید: ما نباید منتظر باشیم شرایط درست شود و بعد به سمت اهدافمان برویم. من به خودم گفتم تا کی پشت دیوارهای کلاسها، زبانهای مختلف را یاد بگیرم؟ چرا نباید به عشق و علاقه یادگیری زبان و جهانگردی جامه عمل بپوشانم؟
وی به برخی از حرف های دلسردکنندهای که شنیده اشاره و اظهار میکند: وقتی داشتم زبانهای مختلف را یاد میگرفتم برخی به من میگفتند این زبان را تمام کن و برو سراغ زبانهای دیگر، اصلا لازم نیست با این شرایط جسمی و مالی که داری اینهمه زبان یاد بگیری و یا میگفتند امکان ندارد همه این زبانها را بدانی! درحالی که من حاضرم در هر زبانی تست بدهم، اساتیدی که داشتم و روشهایی که برای یادگیری استفاده کردم را معرفی کنم و میتوانم از این زبان ها برای مطالعه و ارتباطاتم استفاده کنم، با این وجود زبان یک دانش بی انتهاست و در هیچ زبانی حتی فارسی که زبان مادریام است ادعایی ندارم.
دریا زبانهای انگلیسی، فرانسوی، ترکی استانبولی و آذری و قشقایی، هندی، کرهای، ایتالیایی، اسپانیایی، ژاپنی، چینی، یونانی، آلمانی، عبری و ارمنی را میداند و میگوید: آغاز سفرهایم از ارمنستان بود، به دلایلی ازجمله اینکه زبان ارمنی را بهعنوان قدیمیترین زبان دنیا خیلی دوست دارم، این کشور فرهنگ و تمدن قدیمی و اشتراکات زیادی با ایران دارد.
وی که در سفرهایش با واکنشهای دلگرم کنندهای روبرو شده، میگوید: از وقتی سفرم را شروع کردم خیلی تشویق شدم و مردم خیلی با این موضوع خوب برخورد کردند، البته هنوز هم کسانی هستند که از این کارم تعجب میکنند، اما در ایران این موضوع خیلی بیشتر بود.
حالا هدف جدید دریا این است که بتواند با سفر به نقاط مختلف با مردم دنیا درباره ایران و اصفهان صحبت کنند و میگوید: گاهی به خط بریل به زبان فارسی شعری مینویسم و برای خارجی زبان ها ترجمه میکنم. به کسانی که علاقهمند هستند پیشنهاد میکنم به آنها زبان فارسی یاد بدهم تا بتوانند متون و اشعار فارسی را بخوانند، اتفاقا خیلیها به یادگیری زبان شیرین فارسی علاقهمند هستند.
دریا در پایان از اینکه رسیدن به رویاهایم را شروع کردم خیلی خوشحالم و از خدا میخواهم کمک کند آنطور که دوست دارم زندگی کنم.
انتهای پیام