پیام‌ها و نمادهای نوروز چیست؟

علیرضا حسن‌زاده از اهمیت نوروز به‌مثابه پاسخ به فجایع طبیعی و انسانی در طی تاریخ، نمادشناسیِ فولکلوریک بخشی از مفاهیم آیینیِ بهار همچون «خاتون‌ چهارشنبه» و قرابت آن با «بابانوئل»، مواجهه زندگی در برابرِ مرگ در بهار و اهمیت گفتمان‌های نوین در آستانه ورود به قرنِ جدید خورشیدی گفت. او معتقد است که تأثیر فجایع طبیعی و انسانی چون جنگ، خشکسالی، همه‌گیری، زلزله، و غیره منجر به‌شکل‌گیری هویتی پسافاجعه و آستانه‌ای در نزد ایرانیان در طی تاریخ شده که بر نمادپردازی باززایی در آیین‌های ایرانی، ادبیات فارسی، قصه‌های ایرانی و... متمرکز بوده‌است.

این پژوهشگر در گفت‌وگو با ایسنا،‌ به پرسش درباره «نماد دانستنِ نوروز به‌عنوانِ زندگی در برابر نیستی که عامل تهدید موجودیت و هویت ایرانیان است»، این‌طور جواب داد: با این تاریخ طولانی که متأثر از فجایع طبیعی و انسانی بوده،‌ ایرانیان راهی جز برجسته ساختن مفهوم باززایی نداشتند. در زیبایی‌شناسی فولکلوریک، آیین نوروزِ امید جایگاهی مهم دارد. به «خاتون چهارشنبه» نگاه کنید، بدیل «بابا نوئل» در فرهنگ ایرانی‌ست. او در فرشته‌شناسیِ فولکلوریک فرهنگ ایرانی، نماد «امید» است. اگر قرار باشد ما شخصیتی را در برابر بابا نوئل قرار دهیم، نه بابا نوروز با گستره‌ای محدود از ادبیات، که بانوفرشته‌ای به نام «خاتون چهارشنبه» است. البته «بی‌بی سه‌شنبه» در فرهنگ بلوچی ما هم همین کارکرد را دارد. نمادپرداری باززایی و امید در قصه نوروزی و بهاری «بز زنگوله‌پا» هم وجود دارد.

او درباره نمادهای «بز» در آیین و ادبیات ایران و «خوک» در اروپا توضیح داد: «بز» با توجه به نمادپردازی تکم و... یک نماد بهاری و نوروزی و نماد برکت و زایش و باروری‌ست. او بدیل «خوک» به عنوان حیوان آیین‌های بهاری اروپایی‌هاست. «بز زنگوله‌پا» که نماد مادرانه نظم است در برابر «حیوان درنده» که نماد جنگ و نازایی‌ست،‌ قرار می‌گیرد. او کودکانِ بز را می‌خورد اما قصه به نوزایی بهاری کودکان ختم می‌شود و در عوض گرگ که نازاست، می‌میرد. یعنی نیروی امید و زندگی و بهار بر نیروی مرگ چیره می‌آید. در این‌جا بیش از قدرت مادیِ پیروزی معنوی (صلح و شهادت در برابر تجاوز و جنگ) و امید منجر به برتری گفتمان زندگی می‌شود. نمادپردازی موجود در فرهنگ ایرانی، بر اهمیت نوزایی بهاری تأکید دارد. «بهار» نماد تولد دوباره است و به‌این‌دلیل می‌توان گفت در جهان‌بینی ایرانی در برابر مرگ که نماد خفتن و خواب زمستانی‌ست، قرار گرفته و نیروی زندگی در آن تقدیس شده‌است.

حسن‌زاده درباره پاسخ بودنِ نوروز به مسئله خشکسالی و اهمیت باززایی طبیعی، چنین بیان کرد: چرخه‌ای از فجایع چون خشکسالی، جنگ، زلزله، اپیدمی و... ما را در برابر نیرویی مخرب و قهّار در تاریخ ایران قرار می‌دهد که معطوف به نیستی و مرگ است. این نیروی مرگ‌آگین هربار شهرها، انسان‌ها و نهادهای مدنی را مورد حمله قرار می‌داد. در برابر، ایرانیان به‌یاری اسطوره‌ها، آیین‌ها، ادبیات، و... بر عنصر باززایی تأکید می‌ورزند و هویت ایرانی از دو منبع لایزالِ آستانه‌ای یعنی زبان میان‌قومیِ فارسی (ادبیات ایرانی) و آیین تأثیر می‌پذیرد. در این میان، بن‌مایه باززایی، بن‌مایه‌ای قدرتمند و اصلی‌ست. قهرمانانِ شهید، جایگاه مقدسی در گوشه‌گوشه سرزمین ما دارند. بنابراین نوروز بازتاب ایمان به باززایی فرهنگی و هویتی، مبارزه با مرگ و نیستی، اعتقاد به جاودانگی هویت ایرانی و... است. زیست‌آیین ایرانی، این واقعیت را در برابرِ ما قرار می‌دهد که نیروی جنگ (تجاوز بیگانگان به ایران)، خشکسالی، زلزله‌، بیماری و... نمی‌تواند ما را نابود کند.‌ ما در نوروز دوباره متولد می‌شویم. هویت ایرانی هر سال در نوزاییِ بهاری خود، با وجود همه رخدادهای تلخ در طی تاریخ طولانی متولد شده‌است. این منظر میراثی و اسطوره‌ای، هویت ایرانی را پایدار داشته‌است.

این عضو هیئت علمی پژوهشکده مردم‌شناسی افزود: تنوع فرهنگی و همبستگی ملی پیام دیگر نوروز است. یعنی رنگین‌کمان فرهنگ ایرانی، با پذیرش تفاوت‌های فرهنگی و تأکید بر همبستگی ملی، بر آسمان خواهد درخشید. در سوره الرّوم قرآن کریم، به روشنی تفاوت‌ها زمینه خودآگاهی معرفی شده(تفاوت زبان‌ها و سنت‌ها). نوروز مصداقی برای این آیه آسمانی‌ست. بنابراین از یک‌سو، نوروز بر صلح تأکید دارد و باززایی اخلاقی و تداوم حیات را در صلح و هم‌زیستی می‌داند و از سوی دیگر،‌ تنوع فرهنگی را در آیینه همبستگی ملی به ما نشان می‌دهد. بر خوانِ نوروزی، ابزارهای خشونت و جنگ نمی‌بینید و به‌جای آن، عناصری که نماد کلیدی هستی و حیات هستند دیده می‌شوند؛ سبزه، سیر،‌ سیب و... . انتخاب خوان یا همان سفره نیز به‌عنوان صورتی کلیدی از آیین نوروز روشن است. این خوانِ مقدس، نزدیکی و تعامل انسان‌ها را در برِ دورِ سفره‌ای هستی‌شناختی، مثالی و قدسی نشان می‌دهد.

حسن‌زاده درباره تفسیر جدیدی که از آیین نوروز و پویایی آن در طی تاریخ ارائه داده‌ و بر هویت آستانه‌ای ایرانیان و تأثیر آن از فجایع طبیعی و انسانی تأکید داشته، این‌طور توضیح داد: پویایی تاریخی فرهنگ ایرانی از دو گونه از فجایع طبیعی مثل خشکسالی، زلزله و...، و انسانی نظیر جنگ، همه‌گیری و... تأثیر گرفته‌است. زمانی‌که بازه‌های زمانی فاجعه کوتاه و تکرارپذیر باشد، ساختارها تضعیف‌شده و در برابر و مقابل آن موقعیت‌های برون/ضد/فراساختاری تقویت می‌شوند.

او گفت: در ایران مجموعه شواهد تاریخ کهن و نیز شواهد جدید چون زلزله‌ها و خشکسالی‌ها نشان می‌دهد که ما با جامعه‌ای پساآستانه‌ای در باززایی و پایداری هویت ایرانی روبه‌رو هستیم. حلقه فجایع مرتبط یعنی خشکسالی، زلزله،‌ جنگ و حتی همه‌گیری، دست به دست هم می‌دهند تا از یک‌سو ساختارها در طی تاریخ ایران همواره در معرض خطر و فروپاشی قرار گیرند و از سوی دیگر موضوع و ارزش باززایی به مهم‌ترین موضوع آیین‌ها و ادبیات ایران(ادبیات فارسی) تبدیل می‌شود. آنچه فجایع می‌آفرینند مرگ و نیستی به‌عنوان واقعیتی عینی‌ست. به‌این‌دلیل، فرهنگ ایرانی در طی تاریخ طولانی خود بر عنصر باززایی به‌ویژه در چشم‌انداز اسطوره، آیین و ادبیات تأکید دارد. در منظر اسطوره‌ای و روایی فرهنگ ایرانی هم تقابل «خیر و شر» از نمادپردازی یادشده حکایت دارد؛ «افراسیاب» هم نماد دشمنی با ایران و هم نماد «خشکسالی‌»ست. در برابر «سیاوش» نماد «آبسالی»، «بهار»، «مرگ مقدس» و «شهادت» است. این در مورد «ضحّاک» هم صدق می‌کند؛ او نماد توامان «خشکسالی» و «دشمنی»ست. البته در دوره پس از اسلام نیز «امام ‌حسین(ع)» نماد «شهادت»، «جاودانگی» و «باززایی» و «یزید» در برابر ایشان، نماد «خشکسالی»، «تشنگی» و «درنده‌خویی» و «جنگ» است. شما می‌توانید در تمام آیین‌های اصلی و تقویمی ما چون مهرگان، سده، نوروز، تیرگان و غیره نمادپردازی «تولد دوباره» را مشاهده ‌کنید. در این قصه‌ها و اسطوره‌ها و آیین‌ها، نماد اصلی و کلیدی باززایی‌ست و مجموعه‌ای از نمادهای گوناگون وسیله‌ای برای نمایش مفهوم و نماد تولد دوباره‌اند. این فقط محدود به آیین‌های تقویمی و گاه‌شماری‌های ما نیست،‌ در کتاب «کودکان و جهان افسانه» توضیح داده‌ام که آیین گذار در ایران با نماد جنگ و خشکسالی پیوند می‌خورد و یکی از چند مضمون اصلی قصه‌های عامیانه ایران بلوغ و آگاهی در جنگ با اژدهاست.

این پژوهشگر حضور و وضوحِ معانی و مفاهیم اجتماعی و طبیعی را، در قالب «آیین‌ها» و تمثیل در «ادبیات فارسی» تأیید کرد و با ذکر مثالی شرح داد: برای نمونه، «عشق» در ادبیات فارسی در سطوح مختلف از جمله منظر عرفانی آن با باززایی پیوند می‌خورد. به‌واقع ادبیات فارسی به‌شکلی گسترده از آیین‌های ایرانی تأثیر می‌پذیرد. بُعد آستانه‌ای و منظر پسافاجعه چون منظر پساخشکسالی، جایگاه مهمی در ادبیات فارسی دارد. به‌همین دلیل،‌ شما در آیین‌های باززایی و تولد دوباره جایگاه شعر و ادبیات فارسی را مشاهده می‌کنید؛ از «دیوان حافظ» بر سفره هفت‌سین که یک خوانِ قدسی و نماد باززاییِ کیهانی هستی‌ست، تا خوانِ یلدا که باز شعرهای حافظ و... در آن خوانده می‌شود. در کتاب «فرهنگ در سایه کرونا»، یکی از منابع شکل‌گیریِ «غزل» در ایران‌، شرایط تاریخی،‌ یعنی موقعیت پسافاجعه و آستانه‌ای خاطرنشان شده‌است. قالب غزل بیش از آن‌که به قطب هنجاری نزدیک باشد، به قطب هیجانی نزدیک است.

حسن‌زاده نکته‌ای را اضافه کرد و درباره آن چنین گفت: «شکاف طبقاتی» شائبه نادرست «قومی شدن فقر» را به‌وجود می‌آورد و این به همبستگی تاریخی، ریشه‌دار و کهن ما آسیب وارد می‌کند. بنابراین مفهوم «برابری» در آیین‌های نوروزی مفهوم مهم دیگری‌ست. البته این موضوع به‌نوعی برای همه جهان در قرن خورشیدی پیش ‌رو صادق است. بحران‌های ابتدای قرن بیست‌ویکم نشان می‌دهد که نمی‌توان در جهانی بر پایه دوقطبیِ فقیر-ثروتمند زندگی سعادتمند داشت و بلایایی نامرئی چون همه‌گیری از مرزهای سیاسی جهانی که در آن برخی ثروتمند و برخی فقیر هستند، عبور می‌کند.

حسن‌زاده درباره مفهوم و نمادهای نوروز بیان کرد: «نوروز» یادآور دو نام است که هر دو آن‌ها در برابر نیرو و نماد «مرگ» قرار دارند؛ مانند ضحّاک و افراسیاب. این‌دو دشمنان شهیر در اساطیر و افسانه‌های ایرانی، و نماد «خشکسالی» و «درنده‌خویی» هستند که نظم الهی را نیز با یورش به مردم و انسان‌های مظلوم و بی‌پناه به‌هم می‌ریزند. «جمشید» یا همان «یمه» که در اساطیر هندی خدای زیرِ زمین یا مرگ است، به‌دست ضحّاک کشته می‌شود و «سیاوش» نیز به دست افراسیاب و برادرش گرسیوز. در ریشه‌یابی اسطوره‌ایِ‌ برپاییِ‌ آیین‌های نوروزی، می‌توان نمادهای نبرد با نمادهای شرّ و تباهی و آبادانی را یافت. به‌واقع در این‌جا با رجوع به کتیبه معروف داریوش، باز می‌توان به‌ نقش فجایع طبیعی و انسانی در خلق هویت پساآستانه‌ای و آستانه‌ای ایرانیان پی برد و منظر پسافاجعه را در نظام اساطیری، آیین‌ها و ادبیات فارسی بسیار مهم شمرد. منظر پساخشکسالی دریاچه‌هایی چون ارومیه و هامون ما را با اهمیت نوزایی مواجه می‌کند. داریوش می‌گوید: «خداوندا! این سرزمین را از دشمن(جنگ یا همان فاجعه انسانی)، خشکسالی(فاجعه طبیعی) و دروغ حفظ کن».

این انسان‌شناس که فارغ‌التحصیل از دانشگاه گوته است،‌ ادامه داد: «دروغ» خالق نظم مرگ‌بنیاد است و در برابر «اشه» یعنی نظم ‌زندگی‌بنیاد در جهان‌بینی ایرانی قرار دارد. روشن است که اگر جنگ،‌ خشکسالی، زلزله و... رخ دهد، نظم و نظام یک جامعه از هم می‌پاشد. در علت‌شناسی فولکلوریک، بنیان‌گذاران نوروز چون جمشید، خود بانیان مدنیت و زندگی مدنی هستند. در این‌جاست که معنای این سخن با توجه به پویایی منظر اسطوره‌ای فرهنگ و هویت ایرانی برای ما آشکارتر می‌شود. به‌قول انسان‌شناس انگلیسی، «اوانس پریچارد» جامعه‌ای که در اثر فجایع طبیعی و انسانی نابود می‌شود، به‌شدت به اسطوره و به‌ویژه به اسطوره باززایی نیاز دارد. این تاریخ فاجعه‌بار،‌ دو مدلِ اخوت بر پایه همدردی در آیین‌های سوگ و امید به تولد و باززایی را در آیین‌های شادی و سور شکل بخشیده‌است.‌ در هر دو این آیین‌ها، تولد دوباره، باززایی و ققنوس‌وار از خاکستر فجایع طبیعی و انسانی چون جنگ‌، خشکسالی، زلزله و... برآمدن و تولد دوباره از پسِ مرگی که جنگ، خشکسالی، زلزله و اپیدمی به انسان ایرانی هدیه کرده‌، مضمون و نمادی کلیدی‌ست. «نوروز» امید به زندگی و باززایی را در نزد ایرانیان در طی تاریخ به وجود فجایع انسانی چون جنگ، و فجایع طبیعی چون خشکسالی و زلزله، زنده نگه داشته‌است. در این بافت تاریخی،‌ همگرایی هم به‌همان میزان تبدیل به یک مفهوم هستی‌شناختی و نماد کلیدی می‌شود؛ سیمرغی که به قول عطّار، حاصل سی مرغ است. «نوروز» امید را در رابطه گفت‌وگویی و صلح‌آمیزِ همه عناصر کلیدی هستی می‌بیند. اصولاً خوان‌های آیینی در ایران، از جمله خوانِ نوروز و یلدا، خوان و سفره‌ای مثالی هستند که از وحدت اجزای هستی و بن‌مایه مهم باززایی سخن می‌گویند.

این عضو هیئت علمی پژوهشکده مردم‌شناسی، ضمن ابرازِ امیدواری از پیشِ رو داشتنِ سالی خوش، اهمیت نوروز ۱۴۰۱ برای ایرانیان و ورود به قرنِ جدید شمسی را در شش گفتمان تبیین کرد: «نوروز» گفتمان زندگی در برابر فاجعه و مرگ بوده، گفتمان‌ امید در برابر ناامیدی، گفتمان‌ وحدت در برابر واگرایی، گفتمان عشق در برابر خشونت و جنگ. به‌قول مرحوم انجوی شیرازی، نوروز مردمی در تمام قرن‌های طولانی گذشته به ما درس‌های فراوانی داده، این درس‌ها فراتر از درس برای ایران و کشورهایی که میراث فرهنگی مشترک با آن دارند، درسی برای همه ملت‌ها در ورود به قرن جدید خورشیدی‌ست:

اول؛ گفتمان زیست‌محیطی توسعه و احترام به طبیعت: نوروز به ما ارزش حیات و زندگی را در سیمای طبیعت و احترام به طبیعت در طی تاریخ نشان داده‌است. این عید به‌مثابه یکی از مهم‌ترین زیست‌آیین‌های ایرانی در تمام اجزا و خرده‌آیین‌های خود جایگاه مهم طبیعت و محیط‌زیست را یادآور می‌شود. راهی برای توسعه ایران و کشورهای دیگر جهان، جز همزیستی با طبیعت در آینده وجود ندارد. این اولین درس است. یعنی توسعه ایران و البته همه‌جای جهان، راهی جز احترام و همزیستی نسبت به طبیعت ندارد. زیست‌محیطی شدنِ فقر، مسئله‌ای مهم در جهان امروز است که باید در رفع آن به‌عنوان یک اولویت کوشید.

دوم؛ آیین‌های نوروزی در سیمای مردمی آن نماد برابری و عدالت هستند یعنی egalitarian هستند. این به‌دلیل بعد آستانه‌ای آن‌هاست. نوروز در اعماق فرهنگ و تاریخ ایران آیینه وحدت و همبستگی ایرانیان است اما در قرن پیش‌ رو آنچه وحدت ایرانیان را تهدید می‌کند، فاصله و شکاف طبقاتی‌ست. بنابراین نوروز به ما این پیام را می‌دهد که مهم‌ترین راه توسعه و حفظ همبستگی آنان، برابری و عدالت است و باید به کاهش فاصله طبقاتی به‌عنوان اصلی‌ترین منبع تهدید هویت و همبستگی ایرانیان اندیشید.

سوم؛ نوروز و گفتمان زندگی و صلح: نوروز مبتنی بر گفتمان صلح، دوستی، همگرایی، تحمل و مداراست که به‌واقع در همه آن‌ها نیروی زندگی ستایش می‌شود. این عید مبتنی بر گفتمان امید است، همان‌طور که یلدا و سده. در روایت‌های آیینی نوروز بر پیروزی اخلاقی انسان تأکید می‌شود.

چهارم؛ کثرت در وحدت و وحدت در کثرت: نوروز با وجود انواع فرهنگی خود چون نوروز کردی، نوروز چوپانی، نوروز بلوچی، نوروز خلیج فارس، نوروز صیادی، نوروز دریایی، نشان‌دهنده درک وحدت در عین کثرت، مدارا نسبت به تفاوت‌های فرهنگی و... به‌عنوان راهی برای حفظ یکپارچگی اقوام ایرانی در قرن پیش روی ماست.

پنجم؛ خودآگاهی میراثی و هویتی: نوروز حکایت از ریشه‌های کهن ما دارد و ما باید به آن‌ها آگاهی پیدا کنیم. بنابراین خودآگاهیِ میراثی،‌ پل همزیستی اقوام ایرانی با همدیگر است. در قرن پیش ‌رو، باید علوم میراثی و هویتی چون مردم‌شناسی، زبان‌شناسی، باستان‌شناسی و... تقویت شوند و بهای بیشتری به این علوم در سیاست‌گذاری فرهنگی و توسعه داد.

ششم؛ نوروز و دیپلماسی میراثی: نوروز عنصر مشترک کشورهای فراوانی‌ست. توسعه کشور ما از طریق دیپلماسی میراثی شکل خواهد گرفت و این موضوعی‌ست که در صد سال گذشته‌، کمتر به آن توجه شده‌است. پس در صد سال پیش ‌رو باید به آن توجه کرد.

کتاب وضع آیینی و وضع هنجاری (انتشارات دانشگاه آمستردام، ۲۰۱۳)، فرهنگ در سایه کرونا (به‌کوشش علیرضا حسن‌زاده و مصطفی اسدزاده، ۲۰۲۲: پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات)، کودکان و جهان افسانه(افکار، ۱۳۹۵)‌،‌ از جمله کتاب‌ها و مقالات مختلف علیرضا حسن‌زاده است.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۶ فروردین ۱۴۰۱ / ۰۱:۰۸
  • دسته‌بندی: فرهنگ عمومی
  • کد خبر: 1401010602062
  • خبرنگار : 71653