کیانا گودرزی در یادداشتی برای ایسنا نوشت:
سوال این است آیا با وضعیت رو به کاهش تنوع زیستی جانوری و گیاهی که تنها عاملش در سالهای اخیر ، انسانی می باشد ، بشر نیازی به شکار حیوانات دارد ؟
از سال ۱۹۷۰ تاکنون تقریباً ۷۰ درصدِ جمعیت حیات وحش جهان کاهش یافته است. در پانزدهمین اجلاس جهانی تنوع زیستی (بخش اول) معروف به کاپ ۱۵ که در شهر کونمینگِ چین با هدف تدوین چارچوب جهانی تنوع زیستی پسا ۲۰۲۰ در اکتبر ۲۰۲۱ برگزار شد در نامهای به سران کشورها هشدار داده شد : «طبیعت در آستانۀ رسیدن به نقطۀ بیبازگشت است و زمان به نفع ما نیست. باید تخریب طبیعت را بهعنوان یک بحران جدی بپذیریم. کاپ ۱۵، آخرین شانس برای معکوس کردن این روندِ رو به نابودی طبیعت است.»
با سرعتی که جوامع بشری درحال بهره برداری بی وقفه منابع طبیعی زمین و افزایش تهدیدات خطر انقراض بیش از یک میلیون گونه جانوری و گیاهی هستند، بزودی شاهد ششمین انقراض بزرگ تاریخ زمین خواهیم بود. ۵۴۰ میلیون سال تاریخ گذشته، زمین شاهد پنج دوره مرگبار انقراض دسته جمعی بوده است. دانشمندان بر این باورند که ما اکنون در میانه ششمین انقراض (انقراض آنتروپوسن) هستیم و فعالیت های انسانی باعث می شود که میزان تلفات گونه ها از ۱۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ برابر بیشتر از آنچه طبیعی است باشد. بررسی اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت (IUCN) ) حاکی است که حدود ۲۸ درصد از ۱۳۸ هزار گونه جانوری ارزیابی شده با خطر انقراض و ناپدید شدن همیشگی در طبیعت مواجه هستند زیرا تأثیر مخرب فعالیتهای انسان بر طبیعت، عمیقتر میشود.
در ایران، متاسفانه سرشماریهای دقیقی از گونه های جانوری توسط سازمان حفاظت محیط زیست به طور سالیانه ارایه نمی گردد. یک نمونه ساده را می توان در اختلاف نظرهای متعدد در ارایه آمار گونه شاخصی همچون یوزپلنگ آسیایی مثال زد که تعدادشان به قدری کاهش یافته است که شاید تا چند دهه دیگر شاهد حذف همیشگی آنها از سرزمین اجدادی شان باشیم.
وضعیت بیشتر گونه های جانوری در ایران به دلیل تخریب و تهدیدات زیستگاه ها، تلفات جاده ای، شکار و قاچاق بی رویه ، روز بروز بیشتر در معرض خطر انقراض قرار می گیرند. مساله ای که بسیار حائز اهمیت و قابل تامل است وجود میلیون ها شکارچی در برهه ای از تاریخ بحرانی محیط زیست ایران است که بشدت بخاطر دخالت ها و تهدیدات عوامل انسانی ، آسیب پذیرتر شده است.
شاید مساله ی شکار برای انسان های اولیه غارنشین (Neanderthal) که بطور یقین اثبات نشده و هنوز میان محققان مورد اختلاف نظر است، اهمیت داشته ولی اکنون هزاران سال از انقراض گونه های انسان های اولیه گذشته و ما در مقطعی از پیشرفته ترین دوران زندگی بشر به سر می بریم. کلیه مایحتاج انسانهای امروزی به واسطه صنایع پیشرفته کشاورزی، باغبانی و دامپروری تامین میشود. بنابراین وقتی تمامی نیازهای خوراک و پوشاک انسانها بدون شکار حیوانات، تامین میشود چه دلیلی برای شکار وجود دارد؟!
بنابراین با توجه به شدت کاهش جمعیت گونههای مختلف حیات وحش در ایران به دلایلی که در بالا اشاره شد، تدبیر و مدیریت صحیح و دلسوزانه ایجاب می کند به هیچ عنوان برای هیچ فردی چه خارجی چه داخلی پروانه شکار صادر نگردد. همچنین درصد بیشتر شهروندان که مخالف شکار هستند این حق را دارند که خواهان توقف همیشگی شکار باشند زیرا هم با ترویج خشونت مخالف هستند و هم حیات وحش را انفال و متعلق به عموم مردم میدانند که باید حفاظت شوند.
چند سالی هست که موافقان شکار با وجود وضعیت بحرانی تنوع زیستی در کشور، برای توجیه شکار، از اصطلاح تروفه بیشتر سو استفاده میکنند. در حال حاضر در بسیاری از کشورهای دنیا، تلاشهای جدی و مضاعفی برای حذف شکار تروفه از لیست تورگردانهای حیات وحش صورت می گیرد.
شکار تروفه TROPHY ) ) یعنی رکورد در به دست آوردن شاخ بلند، پوست، دندان، گوش، دم و یا سر حیوانی به عنوان نماد پیروزی در یک رقابت بین افرادی که کشتار حیوانات را صرفا برای سرگرمی و لذت بردن انتخاب می کنند. شکار تروفه یک تجارت بزرگ است که توسط افراد ثروتمند که حاضرند مبالغ هنگفتی برای شکار یک حیوان بپردازند انجام میشود. هر چه حیوان، کمیاب تر و چشمگیرتر باشد، مبلغ آن بیشتر میشود. ما در ایران شاهد شکارچیان آمریکایی، روسی، گرجستانی، اماراتی، چینی، اروپایی و غیره هستیم که برای رکورد غنائم شکارهایشان حاضرند مبالغ هنگفتی برای شکار کل، بز، آهو، قوچ اوریال و حتی مرال بپردازند. در این میان شکارچیان داخلی هم صدای اعتراض هایشان بلند میشود و به دنبال سهم خواهی میگویند چرا از این اندک جمعیت حیات وحش ایران، سهمی هم شامل ما نگردد !
طرفداران شکار تروفه یا غنائم ادعا میکنند: «فعالیتهای آنها به نوعی حفاظت از حیات وحش را ترویج می دهد. یعنی شکارچیان ثروتمند با شکار حیوانات در کشورهای دارای اقتصاد ضعیف میتوانند هم باعث اشتغال زایی جوامع محلی و کمک مالی به اقتصاد آنها شوند و هم از هزینه های دریافتی از شکارچیان، برای برنامههای حفاظتی در آن مناطق بهره جست !» اما شواهد نشان میدهد که تقریباً هیچ یک از درآمدهای حاصل از شکار تروفه نه صرف کمک به مردم محلی و نه برای حفاظت حیات وحش استفاده نمیشود. زیرا در تشکیلات این باندها و تورگردان های شکار تروفه (اغلب در خارج از کشوری که شکار در آن انجام میشود) فساد اقتصادی وجود دارد و بیشتر سود حاصل از این تجارت خونین، سهمیه مدیران موسسه های تبلیغ شکار تروفه می شود.
ادعای غیر علمی موافقان شکار تروفه این است که می گویند «حیوان نر که به سن پیری می رسد، بهتر است به نفع بقیه گروه، حذف گردد !»
چرا که حضورش در گله یا گروه بی ارزش است. در طبیعت، اگر دخالت های انسانی صورت نگیرد، جمعیت گونه های مختلف به روش های گوناگون، روش خودتنظیمی را اجرا می کند و ادعای طرفداران شکار تروفه که یکی از دلایل شان تعدیل جمعیت گله ها است کاملا از نظر علم اکولوژی رد می گردد. نکته ی بسیار مهم دیگر وجود با ارزش حیوانات مسن در گروه یا گله است، زیرا حیوانی که با وجود شرایط سخت زیستگاه ها و تغییرات آب و هوایی و منابع غذایی خود را وفق داده و سالیان سال توانسته زندگی و گله را هدایت کند دارای قوی ترین و سالم ترین ژن ها است که باید به شدت مورد حفاظت قرار گیرد تا ژن های قوی و سالم خود را به نسل های آینده منتقل کند. اما چرا طرفداران شکار تروفه خواهان شکار حیوانات مسن هستند؛ به دلیل اینکه این حیوانات دارای شاخ ها یا عاج های بلندتر ، یال های پر پشت تر و خاص تر و به طور کل مواردی که باعث می شود شکارچیان برای به دست آوردن آنها با یکدیگر بشدت رقابت کنند، هستند.
حذف کردن گونه های مسن باعث اختلال در جوامع حیوانات می شود و تأثیرات بسیار ناگواری بر جمعیت ها و اکوسیستم ها می گذارد.
سخن آخر، ما در کشورمان به شدت نیازمند تصویب قانون حمایت از حقوق حیوانات هستیم، قوانین قدیمی و ناکافی مجازات برای متخلفان و شکارچیان باید طوری اصلاح گردد که هیچ فردی حتی در ذهن اش تصور شکار حیوانات را نکند. بهتر است پیش از اینکه گونه های با ارزش جانوری دیگر دچار سرنوشت تلخی چون شیر ایرانی و ببر مازندران نشده اند، به فکر حفاظت بیشتر آنها باشیم که یقینا ممنوعیت شکار از عوامل اصلی حفاظت آنها محسوب می گردد.
انتهای پیام