به گزارش ایسنا، شعیب بهمن مدرس دانشگاه و تحلیلگر مسائل اوراسیا پیش از ظهر دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ در نشستی که با عنوان «بحران اوکراین و تاثیر آن معادلات خاورمیانه» در جمعیت دفاع از ملت فلسطین برگزار شد، با بیان اینکه «در مورد بحران اوکراین دلایل مختلفی قابل ذکر است که چرا روسها از شرایط نزاع و بحرانی وارد جنگ شدند»، خاطر نشان کرد: باید توجه داشته باشیم که این درگیری یک درگیری بین روسیه و اوکراین نیست و نباید سطح تحلیل را به یک چالش بین دو کشور همسایه با پیوندهای گسترده کاهش دهیم بلکه اساساً بحران و جنگ به وجود آمده در اوکراین حاصل شرایط و اقداماتی پی در پی است که آمریکاییها از زمان روی کار آمدن جو بایدن آغاز کردند.
وی با تاکید بر اینکه نمیتوان گفت که جنگ روسیه و اوکراین دام و تله آمریکای برای روسیه بوده بلکه روسها نیز مناسبات ژئوپلیتیکی خود را برای ورود به این جنگ داشتند، اظهار کرد: یکی از دلایل این جنگ به مسائل غرب آسیا باز میگردد؛ در دوران جنگ سرد یک تقابل ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک میان شوروی و آمریکا وجود داشت که ما مصادیق این جنگ را در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه نیز مشاهده میکردیم؛ برخی از کشورهای منطقه در آن زمان در اردوگاه غرب و برخی دیگر در اردوگاه شرق حضور داشتند؛ بر همین اساس میتوان گفت که تحولات اخیر ریشه در جنگ سرد دارد.
این تحلیلگر مسائل اوراسیا گفت: پس از فروپاشی شوروی، در دهه ۹۰ میلادی روسها دیگر بازیگر فعالی در منطقه غرب آسیا نیستند، این درحالی است که در همان دوران آمریکاییها سیاست مبتنی بر توسعه نفوذ سیاسی و نظامی خود را در مناطق استقلال یافته از شوروی و همچنین منطقه غرب آسیا دنبال میکرد. با آغاز دهه اول سال ۲۰۰۰ که روسیه با روی کار آمدن پوتین روسیه به سمت سامان دادن اوضاع از داخل حرکت و به تدریج اتخاذ سیاستهایی مستقل در حوزه سیاست خارجی را آغاز کرد، شاهد افزایش فاصله بین روسیه و آمریکا هستیم؛ این استقلال در سیاست خارجی را از مخالفت روسیه با حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق مشاهده میکنیم.
بهمن با بیان اینکه «سیاست خارجی آمریکا در دهه اول سال ۲۰۰۰ میلادی اجرای برنامه انقلابهای رنگی» بود، ادامه داد: دیدیم در ۳ کشور قرقیزستان، گرجستان و اوکراین انتخاب شدند تا مدل انقلاب های رنگی در آنها پیاده شود؛ آمریکاییها خواستند که این مدل که به ظاهر موفق بود را در منطقه غرب آسیا تکرار کنند؛ ما در این زمینه شاهد تحولات سال ۲۰۰۵ لبنان هستیم که با حضور به موقع حزبالله عملاً این الگو در منطقه غرب آسیا با شکست مواجه شد اما اگر آمریکاییها موفق میشدند این پروژه را در لبنان پیش ببرند، احتمالاً این روند بصورت دومینووار در سایر کشورها رخ میداد؛ شکست آمریکا در اجرای سیاست انقلاب رنگی در منطقه غرب آسیا و همچنین شکست پروژه انقلاب رنگی در اوکراین موجب اعمال تغییر در سیاستهای آمریکا در حوزه سیاست خارجی از سال ۲۰۱۰ شد.
وی افزود: از سال ۲۰۱۰ به بعد آمریکاییها به سمت بحرانسازیهای مصنوعی و کنترل شده رفتند تا شرایط را یه سمت ایجاد آشوب و بحران و مدیریت آن به نفع منافع خود رفتند؛ ما مدل این بحران سازی را در سوریه و اوکراین دیدیم. روسها در سال ۲۰۱۴ با انضمام شبه جزیره کریمه به خاک خود و به اعلام خودمختاری مناطق لوهانسک و دونستک عملا اوکراین را به کشوری زخمی تبدیل کردند چراکه ناتو کشورهای زخمی و درگیر بحران و منازعه رابه عضویت نمیپذیرد. روس ها این کار را در سال ۲۰۰۸ در گرجستان انجام دادن و با اعلام خودمختاری مناطق اوستیای جنوبی و آبخازیا مانع از به عضویت درآمدن این کشور در ناتو شدند.
این تحلیلگر مسائل بینالملل گفت: اتفاق مهمتر دیگری که بحران اوکراین را به غرب آسیا مرتبط میکند احیای بازیگری روسها از ۲۰۱۵ در این منطقه و با حضور مستقیم نظامی در سوریه است؛ در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ روسها عملاً وارد بحرانهایی شدند که آمریکاییها آنها را ایجاد کردند ولی نتیجه بحرانها بر خلاف خواسته آمریکاییهای به نفع روسیه رقم خورد. در سوریه دیدیم که با ورود روسیه، برای اولین بار در تاریخ خاورمیانه ابتکار عمل حل بحرانها در منطقه غرب آسیا از دست آمریکا و غربیها خارج شد و این ابتکار عمل به دست ایران، روسیه و ترکیه افتاد.
بهمن ادامه داد: در این شرایط آمریکاییها احساس کردند که در بحرانهایی که در یک دهه قبل ایجاد کردند، شکست خوردند و این احساس به این نقطه رسیدند که اگر نتوانند روسیه را محدود و محصور کنند، این احتمال وجود دارد که اگر فردا در آمریکای لاتین بحرانی رخ داد، روسها نقشی را که در بحران اوکراین و سوریه ایفا کردند، تکرار کنند. یکی از اهداف آمریکاست است که روسها را به محدوده اوراسیا و محدوده کشورهای استقلال یافته از شوروی باز گردانند.
برای آمریکایی مطلوبتر این است که بجای اینکه روسها در هر حوزه جغرافیایی دیگری بازیگری کند، روسها در مرزهای خود محصور شوند و در منطقه اوراسیا بازیگری کند؛ در همین زمینه نیز شاهد ایجاد بحرانهایی در قزاقستان و به اوج رساندن بحران اوکراین طی ماههای گذشته بودیم.
وی در ادامه با اشاره به فرصتهای ایجاد شده در پی منازعه روسیه و اوکراین اظهار کرد: این رویداد برای ما و جبهه مقاومت یک فرصت به شمار میآید به این دلیل که به تضعیف موقعیت متحدان آمریکا در منطقه منتهی میشود؛ کشورهایی که تا امروز امنیت خود را زیر چتر آمریکا تصور و فکر میکردند که روابط نزدیک با آمریکا میتواند از آنها حفاظت و حراست کند، الان اوکراین نمونهای است برای آنها تا بدانند آمریکاییها هیچ گاه در بزنگاههای تاریخی از آنها حمایت میکند؛ الان هم برخی کشورهای منطقه که امنیت خود را در رابطه با آمریکا جستو جو و تصور میکنند پناه گرفتن در آغوش آمریکا میتواند امنیت آنها را تامین کند و به سمت امنیت بومی و منطقهای حرکت نمیکنند، قاعدتاً باید متوجه تغییر شرایط د عدم پشتیبانی آمریکا شده باشند. در نتیجه می توان گفت که متحدان آمریکا و جبهه غربی منطقه الان در موضع ضعف قرار دارند.
این مدرس دانشگاه در بیان فرصتهای ایجاد شده در پی منازعه روسیه و اوکراین خاطر نشان کرد: از دیگر اتفاقاتی که در شرایط ایجاد شده رخ داد، روشن شدن مواضع کشورهایی نظیر ترکیه بود که ناچار شدند موضع خود را به طور شفاف بیان کنند و به سمت غرب حرکت کنند. البته روسها هیچ گاه به ترکیه به چشم متحد نگاه نمیکردند و عملاً در تلاش بودند تا ترکیه را مدیریت و از آمریکا، اروپا و ناتو دور کنند و میتوان گفت که در این زمینه نیز موفق بودند. از دیگر فرصتهای ایجاد شده در پی منازعه روسیه و اوکراین مسأله اسرائیل است؛ آنها در گذشته تلاش میکردند تا نشان دهند رابطه خوبی را روسها دارند اما موضع گیری اخیرشان که وامنش سریع روسها را نیز در پی داشت میتواند شرایط جذابتری را در منطقه ایجاد کند؛ حمایت اسرائیلی ها از اوکراین به سرعت با واکنش روسها و درخواست آنها درباره عقبنشینی اسرائیل از بلندیهای جولان مواجه شد. به نظر میرسد که هم اظهارات اخیر زلنسکی رئیس جمهوری اوکراین مبنی بر اینکه یهودی است و از یهودیها و اسرائیلیها خواسته که در حمایت از اوکراین بجنگند و از آنها حمایت کنند و هم حضور عناصری نظیر بنی گانتس در دولت ائتلافی اسرائیل که دارای روحیهای ضد روسی است، فرصت خوبی برای ما است تا بتوانیم در مواقع مقتضی از آنها بهرهمند شویم.
بهمن سومین فرصت ایجاد شده در پی منازعه روسیه و اوکراین برای منطقه غرب آسیا را همکاری روسیه با کشورهای تحت تحریم عنوان کرد و گفت: به جز ایران، کشورهای مقاومت نیز به شدت تحت تخریم قرار دارند؛ در این شرایط اگر روسها تا کنون ملاحظهای برای همکاری گسترده با این کشورها داشتند، امروز به دلیل آنکه خود نیز تحت تحریم قرار هستند، دیگر ملاحظات قبلی را ندارند. این میتواند موجب گسترده شدن روابط اقتصادی بین روسیه و کشورهای منطقه شود. ایجاد بلوکی از کشورهاس تحریم شده میتواند اتفاقی باشد که با حضور کشور قدرتمند مثل روسیه رخ دهد و کشورهایی مثل ایران میتوانند به ویژه در حوزه توسعه صادرات، نگاه جدیتری به روسیه داشته باشند.
وی با بیان اینکه «تا امروز ایران و جبهه مقاومت نوک پیکان تقابل با آمریکا بود»،خاطر نشان کرد: الان شرایط در روابط روسیه با غرب به نحوی پیش میرود که روسها نیز در نوک این پیکان هستند و دیگر ایران به تنهایی در این نوک پیکان قرار ندارد و این میتواند برای ما هم فضای تنفس خوبی ایجاد کند و هم قدرت چانه زنی ما با غرب را افزایش دهد.
این تحلیلگر مسائل بینالملل در پایان با تاکید بر اینکه نباید از فضای ایجاد شده استفاده ابزاری کنیم، گفت: باید نگاه بلند مدتی به شرایط جدید ایجاد شده داشته باشیم؛ این شرایط گرچه کل نظام بینالملل را تغییر نمیدهد و احتمالاً نیز باعث ایجاد یک جنگ جهانی نخواهد شد ولی فرصتهایی پیش روی ما میگذارد که نباید نگاه ابزاری به آن داشت بلکه باید با نگاه کلان و راهبردی، منافع ملی و منافع جریانات مقاومت جریانات همسو با خودمان را تامین کنیم.
انتهای پیام