دلنوشته‌هایی برای درگذشت رضا پرهیزگار

در پی درگذشت محمدرضا پرهیزگار، برخی چهره‌های فرهنگی در نوشته‌هایی یاد او را گرامی داشته‌اند.

به گزارش ایسنا، محمدرضا پرهیزگار، مترجم، نویسنده و استاد دانشگاه روز سه‌شنبه (۱۰ اسفندماه) در ۷۹ سالگی بر اثر عوارض ناشی از شکستگی استخوان در شیراز از دنیا رفت. در پی درگذشت او برخی چهره‌های فرهنگی دلنوشته‌ای را در سوگ او منتشر کرده‌اند.

احمد اکبرپور، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان با به اشتراک گذاشتن عکسی از دیدارشان با محمد بهمن‌بیگی نوشته است: «مژه بستیم قیامت رسید
مرگ چه خواب سبکی بوده است.
به اتفاق زنده‌یاد دکتر رضا پرهیزگار و دوستان رفته بودیم خدمت بهمن‌بیگی بزرگ... توی راه دکتر شوخی می‌کرد با سن و سال با ناتوانی و کهولت و نهایتا مرگ... به قول قدیمی‌ها انگار مرغ دلش زده بود که بعد از بهمن‌بیگی نوبت به خودش می‌رسد. یادش مانا.
بی‌اغراق از بیشتر همسن و سال‌هایش امروزی‌تر بود و زمانی که از موضوعی صحبت می‌کرد گرد پیری و سنت و این چیزها را کمتر می‌دیدی. عزلت‌گزین بود تا حدودی ولی دیدارهای کمیابش برای من که غنیمتی بزرگ بود ... حساسیت به انتخاب دقیق کلمه ابتدایی‌ترین چیزی بود که از او می‌آموختی....
بزرگ بود و از اهالی امروز»

اسدالله امرایی، مترجم نیز  با به اشتراک گذاشتن خبر درگذشت پرهیزگار نوشته است: «یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند
با نهایت تاسف خبردار شدم جناب محمدرضا پرهیزگار دوست مترجم شیرازی‌مان ما را تنها گذاشتند. تسلیت به فرهیختگان خطه‌ فارس و دوستان خوب شیرازی‌ام.»

شجاع انوری، نقاش و گرافیست هم با به اشتراک گذاشتن عکسی از محمدرضا پرهیزگار که در سال ۸۷ یا ۸۸ از او گرفته، نوشته است: دکتر رضا پرهیزگار عزیز از دست بشد... دوست و استاد نازنینی شهره‌ ادب و متانت و استوار به دانشی ژرف از ادبیات فارسی و ترجمه و موسیقی و البته نقد که در همگی چیره‌دست بود...

تنها چیزی که می‌شود اکنون و در حال نوشت، در این شوک عظیم، شعری از یار دیرینش، شاپور بنیاد است که بی‌گمان اکنون با هم دیدار کرده‌اند...

و از قرار
ما
نمی‌دانستیم
نمی‌دانستیم که سرو می‌گذرد
و راه
در تو به توی عشق
می‌ماند
و تصویر کبوتری در شیشه می‌افتد
که از رازهای جهان
باز می‌آید

مرگ
از قرار
پاره‌سنگی بود
و ما
نمی‌دانستیم


عکس را در جلسات هفتگی شعر و ادبیات شیراز، سال‌های ۸۷ و ۸۸ از او ثبت کردم.»

محمدرضا پرهیزگار، استاد دانشگاه، مترجم و نویسنده سال ۱۳۲۱ در روستایی از بخش خفر، از توابعِ شهرستان جهرم، زاده شده بود. او آموزش ابتدایی را در دبستان علامه، در روستای مجاور و تحصیلاتِ متوسطه را در دبیرستان‌هایِ سلطانی و نمازیِ شیراز گذراند. پس از آن، از دانشگاه شیراز مدرک کارشناسی در زبان و ادبیات انگلیسی گرفت و پس از طیِ یک دوره یک‌ساله تربیتِ دبیر در دانشسرایِ تربیت معلم، در ۱۳۴۳ برای تدریس در دبیرستان، راهیِ بندرعباس شد.

او پس از طیِ دو سال، ابتدا به جهرم و سپس به شیراز انتقال یافت. در سالِ ۱۳۵۲ از دانشگاه شیراز با بورسِ اِ.آی.دیِ آموزش و پرورش به دانشگاه آمریکاییِ بیروت رفت و پس از بازگشت، در ۱۳۵۵ با کارشناسیِ ارشدِ آموزش زبان انگلیسی، به دانشگاه شیراز منتقل شد. همزمان با تدریس، از دانشگاه علامه طباطبایی، دکتریِ تدریس زبان انگلیسی گرفت و تا زمانِ بازنشستگی، به تدریس در دانشگاه شیراز پرداخت.

پرهیزگار تاکنون شش کتاب با عنوان‌های کافکا، اندیشه و آثار، انگلیسی اختصاصی مهندسی (با دیگران)، ساراماگو، خوزه؛ افسانه جزیره ناشناخته (برنده جایزه سرو بلورین به‌عنوان ترجمه برگزیده سال ۱۳۸۱ در جشن فرهنگ فارس)، لاکان، اندیشه و آثار، پژوهشی در صوت‌شناسی فارسی جدید و از جهان غبار می‌ماند را منتشر کرده است.

همچنین از او ده‌ها شعر و مقاله و ترجمه در مجله‌ها و فصلنامه‌های گردون، آدینه، کلک، عصر پنجشنبه، مترجم و ... منتشر شده است.

مراسم تشییع پیکر این چهره فرهنگی پنج‌شنبه، ١٢ اسفندماه از ساعت دو بعدازظهر از مقابل مسجد دارالرحمه این شهر برگزار می‌شود.

محمدرضا پرهیزگار وضعیت ترجمه را «بسیار بی‌نظم و نامرتب» می‌دانست و می‌گفت: بسیاری از مترجمان تنها به وسیله‌ فرهنگ لغت دست به ترجمه می‌زنند و همچنین در بسیاری مواقع پس از مقایسه‌ نسخه‌ اصلی اثر با ترجمه‌ آن، اشتباهات بسیاری آشکار می‌شود. مترجم با این پیش‌فرض به ترجمه می‌پردازد و فکر می‌کند خواننده یا منتقد به متن اصلی دسترسی پیدا نخواهد کرد. بنابراین گمان می‌کند اشتباهات احتمالی‌اش از چشمان منتقدان و کارشناسان پنهان می‌ماند. بسیاری از ترجمه‌ها بی‌پشتوانه‌اند، یعنی بر دانش زبان متکی نیستند و تنها بر فرهنگ لغت اتکا دارند.

پرهیزگار همچنین دوباره‌کاری زیاد، مساله توزیع کتاب‌ها و نقد ترجمه را از مشکلاتی می‌دانست که در زمینه ترجمه وجود دارد و معتقد بود یک کانون و نهاد صنفی فعال از بین مترجمان با حمایت دولت می‌تواند این وضعیت را سروسامان دهد. البته تأکید داشت نهاد ناظر نمی‌تواند خوب یا بد بودن ترجمه‌ها را مشخص کند زیرا این یک مساله فرهنگی است. اگر نقد ترجمه و معرفی صحیح کتاب وجود داشته باشد، هر چندتا ترجمه هم که از یک اثر واحد وجود داشته باشد، خود خواننده بهترین را از بین آنها انتخاب خواهد کرد.

این مترجم درباره جایگاه فرهنگستان و زبان و ادب فارسی در بین مترجمان هم می‌گفت: واژه‌های مصوب فرهنگستان هنوز به صورت مدون درنیامده است و اینها تنها از طریق رادیو، تلویزیون و خبرنامه‌های فرهنگستان اعلام می‌شود. در واقع گمان نمی‌کنم کسی به صورت سامانمند و سیستماتیک از این مصوبات استفاده کند. میزان استفاده از این واژه‌ها خیلی زیاد نیست؛ بخصوص در ترجمه ادبی طبیعی است که هیچ استفاده‌ای از این واژه‌ها نمی‌شود؛ چراکه در ترجمه ادبی،‌ خود مترجم، تا حدود زیادی خلاقیت و آفرینش‌اش را به کار می‌گیرد و این خود مترجم است که تشخیص می‌دهد چه واژهایی را به کار ببرد.

او همچنین معتقد بود: زبان هم مانند هر موجود زنده‌ای به پرستاری و نگهداری نیاز دارد و این نگهداری، فقط به معنای واژه‌گزینی و معادل ساختن نیست؛ بلکه این نگهداری جنبه‌های مختلفی دارد و شامل برنامه‌ریزی برای گسترش زبان نیز می‌شود.

این استاد دانشگاه درباره وضعیت آموزش ترجمه در دانشگاه‌ها نیز اعتقاد داشت: درباره ترجمه ادبی، اگر توقع داشته باشیم که مترجمانی از بین دانشجویان بیرون بیایند، مثل این می‌ماند که بپرسیم رشته ادبیات فارسی تاکنون چند شاعر را تربیت کرده است. بنابراین، مقدار زیادی از کار ترجمه ادبی در اثر تجربه و ذوق شخصی است. البته نمی‌توانم بگویم آموزش هیچ تاثیری بر ترجمه ادبی و حتی ترجمه شعر ندارد اما عموما آموزش در ترجمه اختصاصی مثل ترجمه فنی، ‌علمی و اقتصادی، می‌تواند مفید باشد؛ چراکه ترجمه ادبی، مقدار زیادی به ذوق و جوشش مترجم بستگی دارد.

انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ / ۱۲:۳۸
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1400121108476
  • خبرنگار : 71573