به گزارش ایسنا، سانسور و توقیف که در سالهای گذشته گریبان فیلمهای متعددی را گرفته، سابقهای بسیار طولانی در سینمای ایران دارد و یکی از این توقیفهای ثبت شده در تاریخ برای فیلمی از فرخ غفاری است که او را به عنوان یکی از پیشگامان سینمای نوین ایران یاد میکنند.
عباس بهارلو - نویسنده، پژوهشگر و مورخ سینمایی - در دوران کرونا مشغول نگارش کتابی درباره این چهره سینمایی شد که بیشتر سینماگران قدیمی از تلاشها و جایگاه او در سینما سخن گفتهاند. بهارلو در گفتوگویی با ایسنا از کتاب خود و دلیل نگارش آن گفت که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
اطلاع دارم که شما یک سال و اندی روی کتابی کار کردهاید که درباره فرخ غفاری، اولین سینماگر پیشرو و جدی سینمای ایران و بهویژه فیلم توقیف شدهاش «جنوب شهر» است. انگیزه و دلایل شما برای این انتخاب چه بود، یا به عبارت دیگر، غفاری در نزد شما و سینما و فرهنگ و هنر ایران چه جایگاهی دارد؟
من تا پیش از تألیف این کتاب، که نامش را گذاشتهام «گزارش سانسور یک فیلم: جنوب شهرِ فرخ غفاری»، به تناوب و به مناسبتهایی درباره غفاری، فیلمهایش، فعالیتهایش در کانون فیلم و فیلمخانه ملی ایران نوشته بودم؛ فیلمهایش را، چه سینمایی و چه مستند، دیده بودم و کتابها و مقالهها و گفتوگوهایش را از نظر گذرانده بودم. غفاری نزدیک به نیم قرن، حدود چهارده سال در ایام جوانی و تقریباً سی سالِ واپسین دوره زندگیاش را در فرانسه گذراند. او در کانونهای فیلم و نشریههای مختلف فعالیت کرده و نوشته بود. فعالیتش در گروههای نمایشی و نیز همکاریاش با هانری لانگلوا در «سینماتک پاریس»، و دیدن انبوهی از فیلمهای مهم تاریخ سینمای جهان، تجربههای فراوانی برای او داشت. همچنین نوشتن نقد و گزارش برای نشریههای سینمایی، از قبیل «پوزیتیف»، «عصر سینما» و «لوموند»، از او نویسنده و منتقد توانایی ساخته بود. وقتی آخرین روزهای سال 1325 از پاریس به ایران آمد، بلافاصله با گروهی از دوستانش «کانون ملی فیلم» را راهاندازی کرد و پس از یکی دو سفر دیگر به پاریس، نخستین فیلمش را با نام «جنوب شهر» در سال 1337 در ایران ساخت. غفاری که با حال و هوای کلی سینمای ایران آشنا بود، و تهیهکنندگانش را بیشوکم میشناخت میخواست در مسیر متفاوتی گام بردارد.
چه مسیری؟ این فیلم چه ویژگیهایی داشت و امتیازش در مقایسه با فیلمهای ملودرام، که در همان سالها بهوفور ساخته میشدند، چه بود؟
فیلمنامه «جنوب شهر» را جلال مقدم نوشته است؛ اما او و غفاری برای آنکه تصویر دقیق و ملموستری از مکانها و محلههای پایین شهر تهران و آدمهایی که در محلههای فراموششده و لعنتزده زندگی میکردند ثبت کنند دست به تحقیق وسیعی زدند که تا آن روز در سینمای ایران سابقه نداشت. در مدت سه ماه به آن محلهها و کافههایش رفتند تا به شناخت دقیقتری از آدمها و مشربشان و حتی نحوه کلام و گفتوگوهایشان برسند. فیلم را به جای پلاتو و در مکانهای بالای شهر، که در آن سالها مرسوم بود، در محلههای جنوب شهر ساختند. در آن سالها فیلمبرداری در آن محلهها بسیار دشوار بود و حتی مأموران شهربانی هم قادر نبودند نظم و فضای آرامی برای فیلمبرداری فراهم کنند. درحقیقت غفاری میخواست با این فیلم تحول همهجانبه در سینمای ایران ایجاد کند.
و ظاهراً موفق نشد. چرا غفاری نتوانست با «جنوب شهر» سینمای ایران را متحول کند یا در مسیر درستی قرار بدهد؟
«جنوب شهر» در دوم آذر سال 1337 در تهران به نمایش درآمد، اما پنج روز بعد توقیف شد. غفاری اطمینان خاطر داشت، و بعضی اهالی سینما نیز به تأسی از او اذعان داشتند، که اگر «جنوب شهر» در نمایش عمومی با اقبال مواجه شود زمینهای فراهم میآورد که دیگران نیز از راه رفتهشان ـ ساختن همان ملودرامهای کمبها و اغلب منحط ـ «کمی» فاصله بگیرند، و سینمای ایران جای واقعی خودش را پیدا کند؛ درواقع ترس اصلی، آنچه آنها آشکار و پنهان به زبان میآوردند، عدم استقبال مردم و سانسور فیلم بود؛ اما «جنوب شهر» سانسور نشد، توقیف شد، و با توقیف آن همه چیز برای غفاری و همکارانش بر باد رفت. غفاری در آن روزها سخت درگیر و مستأصل بود؛ یک پایش در «ساواک» و پای دیگرش در وزارت کشور و شهربانی بود تا از «جنوب شهر» رفع توقیف کند. غفاری و فیلمش در مظان اتهامهای ناروا و واهی قرار گرفته بودند که من به تفصیل در کتابم شرح دادهام و توضیحاش در اینجا ممکن است قدری به درازا بکشد.
و بعد از توقیف «جنوب شهر» چه اتفاقی افتاد و غفاری سر در چه مسیری گذاشت؟
غفاری، که زیر آوار مشکلات سیاسی و اقتصادی ناشی از توقیف «جنوب شهر» تقریباً درمانده شده بود، از سرِ استیصال به هر دری زد. وقتی نتوانست «جنوب شهر» را از توقیف اداره شهربانی کل درآورد، برای برونرفت از بحران اقتصادی و ضرر و زیان سرمایهگذاران فیلمش، که اعضای خانواده و یکی از رفقای قدیمیاش بودند، یک فیلم کمدیِ سطح پایین به نام «عروس کدومه؟» ساخت که در نمایش عمومی توفیقی نداشت. «عروس کدومه؟» فیلم ضعیفی بود که غفاری حتی حاضر نشد نام خودش را در تیتراژ آن ثبت کند. به زعم من اگر «جنوب شهر» به راه طبیعی خودش میرفت چه بسا غفاری ناگزیر از ساختن «عروس کدومه؟» نمیشد یا دستکم فیلمش چنین کیفیت و سرانجامی پیدا نمیکرد. او بنا داشت بعد از «جنوب شهر» فیلمهایی با مضامین و در ژانرهای متنوع بسازد.
غفاری چه زمانی «کانون فیلم» را راهاندازی کرد و تأثیرش چه بود؟
غفاری یک بار در سال 1328، قبل از ساختن «جنوب شهر»، با دوستانش «کانون فیلم» را راه انداخته و فیلمهای مهمی نمایش داده بودند؛ اما کانون فیلمی که مورد نظر شما است دو سه هفتهای بعد از توقیف «جنوب شهر» راهاندازی شد. درواقع تأسیس «کانون فیلم» برگشتگاه یا نقطه عطفی بود که نسل جوان علاقهمند به سینما را که شوری برای کسب اندیشههای تازه و خلوص هنری در سر داشتند صاحب سنت و میراثی کرد که الهامبخش بسیاری شد و به شکلهای گوناگون پرورش و تحول پیدا کرد. از قراین این طور برمیآید که در مدت شش هفت سال «کانون فیلم» بیش از هر فعالیتی قریحه غفاری را متأثر میساخت و او را سرِ شوق میآورد؛ بهویژه که از ساختن فیلم سینمایی هم واخورده بود.
تا سرانجام به صرافت میافتد سال 1343 فیلم «شب قوزی» را بسازد، و وقتی فیلم به نمایش درمیآید یکی از منتقدان از پیدایش یا بهعبارت دقیقتر «به وجود آمدن سینمای ایران» سخن میگوید.
بله. غفاری به موفقیت «شب قوزی» در نمایش عمومی و میان منتقدان خیلی امیدوار بود؛ اما استقبالی از فیلم نشد، و از میان منتقدان فقط هژیر داریوش و کریم امامی از ارزشهای فیلم نوشتند. پس از شکست همهجانبه «شب قوزی»، غفاری دلخسته از ناکامیِ تلخی بود که پیشبینی نکرده بود و انتظارش را هم نداشت. ضربه کاری بود و میتوانست او را به کلی ازپا دربیاورد، اما واقعبینی و تلقیاش از امور جاری و بیش از هر چیز روحیه مداراآمیز و خویشتنداری و سَبُکروحیِ ذاتیاش به زودی او را به خود آورد. واقعیت این بود که در نیمه اول دهه چهل ایران عمدتاً جامعه کشاورزی و سنتی بود و اکثریت مردم در روستاها و شهرهای کوچک، در دوره پیش از صنعت، روزگار میگذراندند و طبقه متوسط هم هنوز چندان پا سفت نکرده بود. تعداد بیسوادها در شهرها و روستاها از حد بیرون بود و سرگرمی عامه مردم، چنانچه دستشان به دهنشان میرسید و فراغتی مییافتند، گوش کردن به برنامههای رادیو و خواندن پاورقیهای سَبُک و ارزانبهای نشریات هفتگی بود؛ بهویژه که عده زیادی از روشنفکران هم، در زمانه جدایی و بیخبری، کماکان در شک و بدگمانی به سر میبردند یا در پیله تنهایی خود دل بر شکست نهاده بودند. از اینرو چندان دور از ذهن نبود که فیلمی مثل «شب قوزی»، که به قافله سینمای ایران تعلق نداشت و از آداب و اطوار فریبنده یا فریبکار فیلمسازی هم پیروی نمیکرد، با اقبال روبهرو نشود و توده بینندگان را به هیجان نیاورد.
و این شکست سنگین کارِ غفاری را به کجا کشاند؟
به همه جا. از تمرکز بر فعالیتش در «کانون فیلم» و تأسیس فیلمخانه ملی ایران و تدریس سینما و ساختن فیلم مستند بگیرید تا کمک در راهاندازی تلویزیونی ملی ایران و «جشن هنر» و «جشن توس» و حتی همکاری با هیئتی که در وزارت فرهنگ و هنر برای صدور مجوز فیلم فعالیت میکرد. پارهای از فعالیتهای غفاری در این دوره، بهرغم نتایج بسیار مثبتی که داشت، انتقاد دوستان نزدیکش را سبب میشد.
و دیگر چه چیزهایی؟
ببینید سخن گفتن از آدمهایی با پیچیدگیهای شخصیتی غفاری در گفتوگویی کوتاه نمیگنجد، و دقیقاً به همین دلیل بود که کار تحقیق و پژوهش کتاب «گزارش سانسور یک فیلم: جنوب شهرِ فرخ غفاری» هجده ماه به درازا کشد. من سعی کردم تصویری از غفاری به دست بدهم با جزییات فراوان؛ آنطور که آدمها، بهواقع هستند. واقعیت این است که ما دستکم از مشروطه به این طرف از کنار بسیاری از دورههای تاریخیمان و شخصیتهای مهم و مؤثری که داشتهایم به سهولت گذشتهایم و شاید هیچوقت بهدرستی فکر نکردهایم که با بررسی دقیق این دورههای تاریخی و آدمهای مهم و مؤثرش میتوانیم از اشتباههای مکرر تاریخی دوری کنیم. امیدوارم سال آینده که کتاب منتشر میشود فرصتی دست بدهد که مفصلتر در این مورد حرف بزنیم.
هفتم اسفند 1400، یکصدمین سالروز تولد فرخ غفاری است.
انتهای پیام