به گزارش ایسنا متن یادداشت حسن بنیانیان با عنوان «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت؛ ضرورتها و نتایج» به این شرح است:
مقدمه :
شناخت ضرورتهای تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برای این مقطع از حیات نظام جمهوری اسلامی و آگاهی دقیقتر از آثار و فواید شکلگیری این فرایند علمی، علاوه بر تقویت و ایجاد انگیزهی لازم در همه اعضاء مشارکت کننده در این امر حساس، نقش مهمی در شکلدهی به فرایند تدوین الگو و نحوه اجرایی کردن آن در مراحل عملیاتی دارد. از این رو، در این نوشتار تلاش شده است با توجه به کارکرد جامع الگوی پیشرفت و نقشی که این الگو در هدایت تصمیمگیریهای مدیریتی، انتخاب راهبردها و سیاستهای اجرایی در نظامهای مختلف اداره جامعه خواهد داشت، با رویکردی تلفیقی از رسالتهای انقلاب اسلامی، همراه با توجه به واقعیتهای شرایط امروز جامعه ایران، اهداف وبرنامه های نظام جمهوری اسلامی و با در نظر گرفتن فضای حاکم در روابط جهانی، مباحث مورد بحث و بررسی قرار گیرد و در دو بخش ضرورتها و نتایج وجود الگو، مباحث مربوطه توضیح داده شود.
اگرچه به راحتی نمیتوان بین ضرورت با نتایج تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت خطکشی کرد، لیکن میتوان با اغماض پذیرفت که ضرورتها بیشتر تأکید بر عوامل اجتنابناپذیر برای داشتن الگوی پیشرفت خواهد داشت و نتایج توضیح دهنده آثار مفید تبعی و جانبی تدوین چنین الگویی خواهد بود.
آنچه در این نوشتار ملاحظه میفرمایید حاصل تجارب، مشاهدات و مطالعاتی است که نویسنده در طول بیست و هفت سال تجربه مدیریتی در سطوح اجرایی، ستادهای برنامهریزی و سیاستگذاری کشور داشته و در تکمیل آنها به اسناد مختلف و نظرات رهبران و متفکران اسلامی و سایر تحقیقات مراجعه شده است.
ضرورتهای تدوین الگو:
مجموعه مباحثی که در قالب ضرورتهای طراحی و اجرای الگو و نتایج و آثاری که برای این اقدام بسیار سرنوشتساز مطرح می شود را میتوان در زیر خلاصه کرد.
* ضرورتهای عام برای همه کشورها:
- هماهنگسازی اقدامات مدیریت راهبردی اداره جامعه با فرهنگ جامعه.
- انطباق الگوی پیشرفت جامعه با مزیتهای انسانی، جغرافیایی، تاریخی و منابع طبیعی.
- ضرورت هدایت خلاقیتها، نوآوریها و دانشاندوزی نیروی انسانی جامعه در چارچوب الگوی پیشرفت.
* ضرورتهای خاص برای نظام جمهوری اسلامی
- تفاوت ماهوی اهداف غایی و چشمانداز جامعه اسلامی.
- جدید بودن تجربه مردمسالاری دینی.
- الزام به بهرهگیری مدیریت شده از علم و تجربه بشری.
- ضرورت دور شدن از روزمرگی در مدیریت جامعه اسلامی.
- رسالت الگوسازی نظام جمهوری اسلامی برای جوامع اسلامی.
- رسالت معرفی دین اسلام به عنوان دین کامل به سایر جوامع.
- ضرورت طراحی و اجرای الگو برای حفظ جامعه اسلامی از فرایند جهانیسازی.
- ضرورت طراحی و اجرای الگو برای مقابله با تهاجم فرهنگی.
نتایج، آثار و فواید طراحی و اجرای الگو
- سرعت بخشیدن به روند پیشرفت همه جانبه کشور.
- افزایش بازدهی سرمایهگذاری علمی و آموزشی کشور.
- ایجاد تعامل سازنده بین سه قطب نخبگانی حوزه، دانشگاه و مدیران اجرایی.
- جبران آثار منفی تفکیک علوم و تخصصی شدن فعالیتها در جوامع در حال توسعه.
- کاهش آثار مخرب حاصل از عدم ثبات مدیریتها در نظام جمهوری اسلامی.
- دستیابی به یک نظام فکری منسجم برای اصلاح تصمیمگیریهای موجود.
- افزایش راندمان و اثربخشی طرحهای تحقیقاتی و پژوهشی.
- الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت زمینهساز برای کاهش مهاجرت نخبگان.
- خارجسازی مدیریت فرهنگی جامعه از نگاه حداقلی به نگاه جامع فرهنگی.
- توجه مناسب به سرمایههای علمی، فرهنگی و تاریخی و میراث گذشته.
- درک اهمیت علوم انسانی برای جامعه.
- تسریع در روند تحولات مورد نیاز در حوزههای علمیه و حضور عالمان دینی در عرصههای فرهنگساز.
دستیابی به الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی با هر کیفیتی و با هر روشی نمیتواند پاسخگوی ضرورتهای تدوین الگو و واجد آثار و فواید برشمرده شده سابق الذکر باشد، بلکه باید پذیرفت که روشی میتواند بیشترین کارایی را داشته باشد که ضمن بسیج حداکثری تواناییهای علمی کشور و دستیابی به فرایندهای مناسب، به موازات آن بستر لازم را برای اجرای الگو فراهم سازد.
این موضوع یک امر بدیهی برای تحقق هر الگوی پیشرفتی در هر کشوری است، اما وقتی وصف اسلامی ایرانی برای یک الگو مطرح میشود، برای بستر مناسب آن سه حالت قابل تصور است.
حالت اول:
وجود آمادگی کامل در همه اقشار جامعه برای پذیرش الگوی مورد نظر، بدیهی است این آمادگی تسهیل کننده و سرعتبخش تحقق الگو خواهد شد.
حالت دوم:
وجود آمادگی نسبی در بخشی از افراد جامعه و عدم آمادگی و مقاومت در بخشهایی از افراد که در این صورت به میزان عدم آمادگی، در روند طراحی و اجرای الگو مشکلات و موانعی بروز خواهد کرد.
حالت سوم:
عدم اشتیاق و نبود آمادگی در اکثریت افراد جامعه، به ویژه بین مدیران و نخبگان جامعه که در این صورت بیم شکست کامل و تخریب عمومی فرایند طراحی و اجرای الگو میرود.
از این روی، شناخت دقیق وضعیت فرهنگی کشور به ویژه از دیدگاه روند تغییر گرایشهای اقشار تحصیلکرده و نخبه جامعه و روند تحولات بینشی و گرایشی در سلسله مراتب مدیران جامعه، یکی از پیشنیازهای قطعی فرایند تدوین و اجرای الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت است.
اهمیت این موضوع ایجاب میکند که فرایند بسترآفرینی و گفتمانسازی برای تقاضای استقرار اصول و مبانی اسلامی در روند سازندگی و پیشرفت کشور جدی گرفته شود و قبل از تحول اجرایی در هر بخشی، بینش مدیران دولتی و خصوصی اصلاح شود تا اگر برای بهرهگیری از دانش و تجربه سلسله مراتب مدیران، کارشناسان و جلب مشارکت آنها در مراحل اجرایی حرکتی آغاز میشود، زمینه بحث و تبادل با آنها فراهم شده باشد.
این رفت و برگشت عامل تعمیق اعتقادات و ایمان افراد نسبت به کارایی نظام مبتنی بر اندیشه دینی و زمینهساز تحقق اسلامیت الگو و جهتگیری به سمت اهداف غایی آن خواهد شد، اگرچه باید پذیرفت که سخن گفتن از بسترسازی برای تحقق آرمانهای اسلامی در مقام بیان ساده به نظر میرسد، ولی در عمل با موانع بیشمار و دشواریهای متنوعی روبهرو است و برای مدیریت راهبردی طراحی الگو فرض است که با شناخت این موانع، راهکارهای مناسب آن را جستوجو کنند، اشاره به مواردی از موانع تقاضاآفرینی برای مشارکت در طراحی و اجرای الگو که نتیجه نهایی گفتمانسازی و بسترآفرینی است، اهمیت موضوع را روشن میکند.
موانع تقاضاآفرینی برای مشارکت در طراحی و اجرای الگو
- مقاومت در مقابله با تغییر وضع موجود در ذات ساختارهای بوروکراتیک به جا مانده از گذشته.
- نگرانی برای از دست رفتن موقعیت افراد در پذیرش ذهنی هر نوع تغییر.
- پیوستگی تغییر و تحولات در همه بخشهای اداره کشور و انتظار شروع تغییر از دیگران در اکثریت مردم جامعه ما.
- غالب بودن وجه تغییرات فرهنگی در کلیت الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و دشواریهای تغییر فرهنگی در ماهیت فرهنگ.
- حرکت بر خلاف جریان فرهنگی حاکم بر جهان معاصر، آن هم در شرایطی که هر لحظه تسلط رسانههای غرب در جامعه ما در حال افزایش است.
- کندی پیشرفت در تولید علوم انسانی بومی به عنوان یکی از پیشنیازهای قطعی طراحی و اجرای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت.
- بزرگی و گستردگی دولت در عین ضعف علمی و انگیزشی در ساختار قوه مجریه، به عنوان بازیگر اصلی تحقق الگو.
- و ...
اینها تنها بخشی از موانع پیش روی مدیریت طراحی و اجرای الگو است، شاید تأکید مقام معظم رهبری به لزوم گفتمانسازی و عدم تعجیل در تدوین الگو معطوف به توجه به این نوع موانع هم باشد، آنجا که میفرمایند:
«انجام این کار بلندمدت و بسیار مهم و دقیق، نیازمند روحیه جهادی و اخلاص است و رسوخ این الگو در فکر و جان نخبگان و سپس جوانان و آحاد مردم منوط به گفتمانسازی است» (بیانات مقام معظم رهبری در جمع اعضای شورای عالی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت (14 /12 /1392).
«این با کارهای جدا، جدای برنامهریزی نشده حاصل نخواهد شد ،این کار احتیاج دارد به برنامهریزی و کار فعال، مثل دمیدن پیوسته در وسیله فشاری است که میتواند آب یا مایهی حیات یا هوا به نقاط مختلفی که مورد نظر است برساند» (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون، 22 /09 /1388).
و یا در جمع نخبگان مشارکت کننده در طراحی الگو میفرمایند:
«ما خیلی عجله هم نداریم. البته مایلیم کارها سریع پیش برود- یعنی با تنبلی و عقبماندگی و اینها هیچ موافق نیستیم- اما شتابزدگی در کار نیست. ما نمیخواهیم شتابزده کار کنیم؛ میخواهیم کار، متین، عمیق، ماندگار، قابل عرضه و قابل دفاع از آب در بیاید» (سومین نشست اندیشههای راهبردی، 14 /10 /1390).
علی ای حال آنچه به نظر نویسنده این نوشتار میرسد، فهرستی از اقدامات بسترساز در شرایط و امکانات امروز جامعه است که میتواند به عنوان نقطه شروع مد نظر قرار گیرد، به این امید که با شروع آنها، فضا برای اقدامات بنیادیتر باز شود.
اقدامات بسترساز برای طراحی و اجرای الگو
اقدامات در سطح ستاد راهبری الگو
چند اقدام موازی در سطح راهبری میتواند موتور محرک برای استمرار درک ضرورت بسترسازی و جدی گرفتن این امر باشد.
توجه دادن اعضاء به یکدیگر برای کاهش آسیبهای فرهنگی موجود در خود.
اندیشمندان عضو ستاد راهبری:
برای رفع سوءتفاهم لازم است یادآور شود که اکثریت ما ایرانیان تحت تأثیر فرهنگ دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی، دارای روحیه فرماندهی و دستور دادن هستیم و در عمل گرایش به تدوین دستورالعمل و ابلاغ آن همراه با مشوقهای مالی یا وضع مجازاتهای مختلف داریم، در حالی که در ذات طراحی و اجرای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تحولی درونی در مخاطب را طلب میکند، ممکن است این خصوصیات در بعضی از اعضای شورای عالی ، مانع از توجه به اهمیت فرهنگسازی در این زمینه باشند و به این امر اصرار شود که بهتر است با تدوین کلیات و جزئیات، سند در همه عرصهها، پیگیری موضوع در سطح محدودی از نخبگان مورد بحث قرار گیرد.
همچنین لازم است اعضای شورای عالی به یکدیگر تذکر دهند که باید میزان موفقیت طی کردن مسیر را با میزان پذیرش الگو و مشارکت در آن در سطوح نخبگانی جامعه و بعداً در متن مردم مورد ارزیابی قرار داد و نه با مورد تائید قرار گرفتن یک متن مکتوب از سوی مقام معظم رهبری که البته تائید معظم له ضرورت قطعی این مسیر است، اما تجربههای بعد از انقلاب در سندنویسی نشان میدهد که وقتی ایشان از تنظیم سندی اعلام رضایت کردند، تنظیم کنندگان سند به جای احساس مسئولیت در اجرای سند، احساس تمام شدن رسالت تاریخی خود را پیدا کرده و موضوع را رها کردهاند و نکته دیگر آنکه، باید اعضاء به یکدیگر تذکر دهند که مبادا تحت تأثیر تعصبات حاصل از تسلط بر یک بعد تخصصی و علمی خاص انتظار داشته باشید که وجه مسلط سند باید نشان دهنده موضوع مورد تخصص شما باشد و هر گاه در جریان رفت و برگشتها افکار خود را مورد پذیرش نیافتید، در میانه راه، یاران را رها سازید.
برای آنکه اینگونه موانع فرهنگی در بین اعضاء شورا و سایر مشارکتکنندگان در این امر کمتر خودنمایی کند، لازم است از هماکنون برای شناخت سه عرصه زیر اقدام شود:
1- شناخت دقیقتر از میزان آمادگی جامعه نخبگانی برای پذیرش الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت.
2- شناخت دقیقتر از ظرفیتهای موجود در بین نخبگان جامعه برای پذیرش مشارکت.
3- پیدا کردن بهترین راهکارهای جلب مشارکت برای اندیشیدن در مرحله طراحی و همراهی در اجرای الگو.
برای آنکه بتوان همزمان شناخت لازم را از موارد فوقالذکر به دست آورد و در عمل فرایند بسترسازی را آغاز کرد، اقدامات زیر پیشنهاد میشود:
تلاش برای تبدیل حضور در طراحی و اجرای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به یک اقدام ارزشمند «جهاد علمی»
برای آنکه این تحول فکری محقق شود و همه نخبگان جامعه اعم از استادان دانشگاهها، طلاب حوزههای علمیه، عالمان دینی، مدیران اجرایی، کارشناسان فعال سازمانهای دولتی و خصوصی به صحنه آمده و احساس مشارکت کنند، باید ضمن توجه به پیچیدگی علمی فرایند طراحی و تدوین اجرای الگو، سعی بر این باشد تا مشارکت در طراحی و اجرای این امر برای سطوح مختلف، سادهسازی شود.
توضیح بیشتر اینکه، ما در یک طیف دامنهدار میتوانیم از موضوع الگو در جامعه تصورسازی کنیم و نتایج متفاوتی بگیریم، یک سر طیف طرح مطالب بسیار پیچیده علمی در کنفرانسها و انعکاس آن در رسانه ملی و ایجاد این انتظار که در سالیان بعد منتظر چندین جلد کتاب به عنوان پشتوانه سند و یک سند چندصد صفحهای از آرمانهای بسیار ایدهآل باشید.
یک سر طیف، دستیابی به یک سلسله اصول و مبانی و تبیین ارتباط آن با بخشهای سیاسی، اقتصادی، قضایی، نظامی و غیره و سادهسازی آن و انعکاس همزمان در رسانهها و سازمانهای مربوط و درخواست دو مطلب موازی، است:
1- اظهارنظر روی اصول و مبانی ابلاغی برای آن بخش برای اصلاح و تکمیل.
2- پیشنهاد راهکار برای عملیسازی آن اصول و مبانی در سازمان متبوع، به همراه فرصتها و موانع پیش رو.
بدیهی است با توجه به اهمیت همراهسازی نخبگان جامعه با اینگونه اسناد، توصیه مؤکد به انتخاب این نگرش اخیر میباشد، اما برای موفقیت این مسیر باید تمهیداتی اندیشیده شود که از جمله آنها:
- تخصیص منابع مالی لازم برای دادن هزینه وقت صرف شده به مشارکتکنندگان و چاپ و انتشار اظهارنظرهای دارای کیفیت و حرف و ایده جدید.
- تقدیرهای کافی اجتماعی در سطح ملی، استانی، شهرستانی از طریق شبکه سلسله مراتب مدیران وزارت کشور در بین جامعه و از طریق وزارتخانهها در سطوح مختلف سازمانی از سطح اداره شهرستان تا وزارتخانهها.
- انتخاب سلسله عناوین و «نشانها» برای دادن به افراد نخبه که در این حرکت نقش برجستهی در همه سطوح دارند، برای مثال نشان درجه یک، دو و سه علمی، نشان خلاقیت و نوآوری در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، نشان عمل در چارچوب الگو و غیره ...
بعد عملی دادن به امکان اجرای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به موازات مباحث نظری
برای آنکه وقتی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، نهایی شده و انتشار پیدا میکند، این احساس پیدا نشود که این الگو دستیافتنی نیست و برای آنکه افراد نخبه در هر سطحی که هستند، باور پیدا کنند که میتوانند در فرایند طراحی و اجرای سند مشارکت کنند، لازم است از رهگذر پیشبینی یک برنامه ثابت هفتگی در رسانه ملی و پیشبینی سبکی برای حفظ جاذبه آن برای بینندگان، به موازات طرح مباحث تئوریک و نظری در باب کلیت سند و همایش اصول و مبانی حاکم بر بخشهای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن، همزمان مصداقهایی عینی از عملکرد افرادی که هماکنون نیز در چارچوب الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت میاندیشند و عمل میکنند، شناسایی و معرفی شوند، تا ضمن فرهنگسازی، به صورت غیرمستقیم عملی بودن سند و غیرانتزاعی بودن آن را القاء کنیم،
بدیهی است که با نشان دادن کارکردهای سازنده سازمانهای دولتی، مؤسسات بخش خصوصی و افراد، به طور طبیعی کارکردهای مخرب موجود در اذهان تداعی شده و عملاً حرکت جامعه در چارچوب اصول و مبانی حاکم بر الگو آغاز میشود و موجب نشاط در افراد فعال در عرصه تئوریک شده و زمان دستیابی به الگو کاهش پیدا میکند.
برای مثال تصور کنید با بهرهگیری از همین میزان دانش و تجربه موجود، آسیبشناسی از تجارت رایج در کشور در قالب اصول و مبانی حاکم بر اقتصاد مورد تفاهم در الگو انجام شد و وزارت صنایع، معادن و بازرگانی در چارچوب مشارکت در طراحی الگو، تعدادی از تجار موفق در چارچوب اصول این الگو را معرفی کردند و بعد از بررسی مشخص شد که بخش مهمی از اصول مورد نظر در عملکرد این تجار وجود دارد و معرفی این افراد، موتور محرکه این بخش خواهد بود. یا تصور شود کارگروهی در وزارت علوم ،تحقیقات فناوری تشکیل و از همه استادان علاقهمند بخواهد که اگر فکر میکنید ، محتوای تدریس آنها در چارچوب اصول و مبانی مورد تأکید الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باشد، آن محتوا را ارسال و متعاقب آن با بررسی و ارزیابی، بهترینها را انتخاب کنند و به صورت کتاب چاپ شود و این استادان به جامعه معرفی و نشانهایی از پیش تصویب شده به آنها اهدا شود. یا تصور شود، مدیر کلی که در یک سازمان استانی توانسته است با خلاقیت و نوآوری خود در حد مقدورات یک محیط سازمانی اسلامی بسازد و با ارزیابی علمی اثبات کند که با مشی مدیریتی خاص خود، هم بهرهوری را ارتقا بخشیده و هم زمینه رشد علمی، فکری، اعتقادی کارکنان و خانواده آنها را فراهم ساخته است و اینگونه مدیران از هر وزارتخانهای معرفی و بعد از ارزیابی از آنها تقدیر شود.
این مثالها صرفاً برای تبیین چگونگی تلفیق مباحث تئوریک همراه با شروع به اجرای سند بر اساس یافتههای علمی اولیه، همراه با شکلدهی به یک فرایند رفت و برگشتی گسترده میان سلسله مراتب نخبگانی کشور در همه بخشها و همه نقاط کشور پیشنهاد شده تا از این رهگذر گفتمان لازم شکل گرفته و همراه با مشارکت فعال نخبگان جامعه، عملاً نشاط لازم در ساختار اجرایی کشور ایجاد شود و فضای نامطلوب موجود که بین ساختار اجرایی کشور و نهادهای کلان سیاستگذار راهبردی، فاصله زیادی احساس میشود، اصلاح شود.
انتهای پیام