به گزارش ایسنا، سیدمحمد بهشتی، چهره پیشکسوت میراث فرهنگی و رئیس پیشین پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در مطلع این همایش از «فرهنگ» گفت که حاصل از تعامل انسان با محیط زیست بهمنظور بقا و حداکثری کردن فرصتهای زیست است و در این چشمانداز، تاریخ اهمیت مییابد.
او اظهار کرد: تاریخ فرصت بهبود رابطه انسان با محیط را در اختیار او میگذارد و حاصل این تعامل، دستیابی به داناییست. این دانایی باید پایدار و قابل انتقال باشد که از نسلی به نسل دیگر انتقال یابد. از مهمترین و جوهریترین صورتهایی که این دانایی را از نسلی به نسلی انتقال میدهد، «آیین» و «اسطوره» است. بدینترتیب، این آیینها تبدیل به آیینههایی میشوند همچون «نوروز»، که دانایی را از نسلهای گذشته به حال انتقال میدهند. آیینها آیینه هویت کهن و ریشهدارِ شرق هستند. کجا حال این فرصت بیشتر را در اختیار داشته؟ کجا جوان بوده و کجا کهنسالتر؟ این دانایی کجا قدیمیتر است؟ تمدنهای قدیمی، چین، ژاپن، ایران، مصر و... هستند و جوانترها اروپا و آمریکای بعد از کلمب و غیره. خب ایران قدیمیترین تمدن جهان است و بهایندلیل این خصلت آیینگی در مورد آیینهای ایرانی بیشتر صدق میکند. بههمین دلیل است که هویت ما با آیینها گره میخورد.
سیدمحمد بهشتی
بررسی سه نماد «بردگوری»، «مافگه» و «بردشیر» در فرهنگ بختیاری
در ادامه عباس قنبری عدیوی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر فرهنگ مردم، به تحلیل مردمشناسی سه نماد «بردگوری»، «مافگه» و «بردشیر» در فرهنگ بختیاری پرداخت. او بهمناسبت روز جهانی مردمشناسی و برگزاری همایش مردمشناسی شرق، آیینه آیینهای کهن، در سخنانی با عنوان «کاربرد سنگ در حوزه فرهنگی بختیاری با تأکید بر مطالعات مردمشناسانه بَردگوری، مافِگه و بَردشیر» گفت: این سه نماد که در فرهنگ مادی و ناملموس عشایر بختیاری به آیینهای مرگ و سوگ مربوط هستند، با خورشید و مهر مرتبطاند.
او درباره بردگوریها بیان کرد: بردگوریها اتاقکهایی کَندهکاریشده در دل کوههای زاگرس هستند که پیکره مردگان را در آن قرار میدادند و اینکه برخی آنها را «خرفخانه» و یا محل نگهداری سالخوردگان هنگام کوچ میدانند، کاملاً نادرست است. چون نه با فرهنگ مردم لُرتبار تناسب دارند و نه از نظر شرایط و ویژگیهای سازهای چنین قابلیتی دارند.
قنبری به سه نوع کوچ افقی، عمودی و دَوَرانی در منطقه عشایری بختیاری اشاره کرد و گفت: بختیاریها از نظر تاریخی و اقلیمی به «سرزمین یا خاک بختیاری» در محدوده استانهای خوزستان، لرستان، اصفهان، مرکزی و چهارمحال و بختیاری باور دارند و برای مردگان نامآور و شجاع خود، از پیکره شیرسنگی یا بردشیر و مافگه استفاده میکنند. این کار هنوز هم ادامه دارد.
او همچنین به کارکردهای نمادین قریب ۵۰ نگاره گیاهی، انسانی، حیوانی و اشیاء روی این تندیسها اشاره کرد و توضیح داد: مسئله شیر با آب، زایش و معاد باوری و تقابل با اندیشههای نامیمون پیوند دارد. بردشیرها در دورههای مختلف از نظر شکل و اندازه، نگاره و حالتها متفاوتاند.
عباس قنبری نویسنده کتاب شیرسنگی معتقد است درختانی مانند کنار، سیستن یا زالزالک، بن، کلخونگ و سنجد هم در بختیاری با مساله رویش و زایش پیوند دارند.
رییس بنیاد ایرانشناسی شعبه چهارمحال و بختیاری، در بخشی از سخنان خود به کارکردهای درمانی، باورمندی، قدرتافزایی، فرزندآوری در فولکلور و ادبیات عامه بختیاری اشاره کرد و به مقایسه شیر، قوچ و اسب سنگی در فرهنگ ایران، ارمنستان، آذربایجان و ترکیه پرداخت و گفت: در مناطق ترکنشین کاربرد قوچ سنگی رایج است. عشایر در گرمسیر و سردسیر سرزمین آبا و اجدادی دارند. اگر شخصی نامدار و مردی کهن و یا جوانی دلاور و شایسته در سردسیر فوت کند، برای او در گرمسیربنایی یادبود میسازند که به آن «مافگه» گفته میشود. مافگه ریشه ایرانی دارد و مثل بردشیر و بردگوری با خورشید، روشنایی، مهر و نمادهای میترایی رابطه دارد. این سه نماد در بختیاری از هزارههای گذشته با عبور از گذرگاه زمان، خود را روزآمد کرده و با شرایط اقلیمی، مذهبی و فرهنگی روز ایرانیان و بختیاریها هماهنگ شدهاند و تا امروز به دست ما رسیدهاند.
قنبری عدیوی به پژوهشهای مردمشناسی بختیاری در حوزه تاریخ، فرهنگ، تمدن و ادبیات فولکلور اشاره کرد و گفت: این اقدام پژوهشکده مردمشناسی وزارت میراث فرهنگی را میستاییم. بیگمان نقش فرهنگ ناملموس زاگرس، لُرتباران، بهویژه بختیاریها، در این حوزه فرهنگی بسیار حائز اهمیت است و در توسعه آینده هم با حفظ وحدت ملی و یکپارچگیِ هویتی و فرهنگی کشور تاثیر بسزایی خواهد گذاشت.
عباس قنبری عدیوی
خورشید از شرق طلوع میکند
در ادامه، محمد میرشکرایی، رئیس پیشین پژوهشکده مردمشناسی درباره شرق اینطور شرح داد: «شرق» مطلع طلوع خورشید و روشنایی و خاستگاه آن است و با توجه به جایگاه مهم خورشید و روشنایی در جهان، که هم امروز و هم بر همه آشکار است و در اساطیر و ادیان پیش از اسلام و در کتاب آسمانی ما قرآن نیز به آن اشاره شده، میتوان گفت میان آیینهای کهن شرقی و روشنایی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و این آیینها از فرازِ آمدنِ روشنایی و غلبه آن بر تاریکی سخن میگویند. از این رو نظام آیینهای شرقی از چین تا ایران بر تولد نور و روشنایی و خورشید در قالب جشنهای بهاری سخن میگوید. البته در ایران باستان، «ایزد مهر» صورت ناملموس خورشید بودهاست.
محمد میرشکرایی
از اسطورههای شرقی تا تأثیر موسیقی شرقی بر سلامت روح و روان جامعه
پس از میرشکرایی، محمدحسین باجلان فرخی، اسطورهشناس و مردمشناس که آثار فراوانی را در معرفی اساطیر شرقی و آسیایی چون اسطورههای هند، ژاپن، چین، ایران و... ترجمه و تألیف کردهاست، نخست با شعری از «ابوسعید ابوالخیر» سخنرانی خود را آغاز کرد و سپس اهمیت تأثیرِ آیینها و اساطیر شرقی را بر ادبیات کلاسیک و کهن تا مدرن و معاصر آن به بحث گذاشت.
او شعرهای فردوسی را نمونهای از ادبیات برجسته شرق دانست که در آن ردپای آیین برجسته است.
باجلان فرخی سپس به شاعران جدید سپهری، فروغ و شاملو پرداخت و گفت: سپهری از عرفان شرق دور تأثیر میگیرد، فروغ از مولانا و شاملو از ادبیات ما و آثار تاریخنویسانی چون بیهقی.
محمدحسین باجلان فرخی
بعد از فرخی نیز بهروز وجدانی که مردمشناس و موسیقیشناس است و در کارنامه خود عنوان مدیر پرونده را در ثبت جهانی «دوتار» دارد، در نشست اول، اهمیت موسیقی عرفانی در شرق و جایگاه موسیقی شرقی اسلامی و ایرانی را یادآور شد و گفت: فلسفه در شرق از فارابی تا به امروز، نگاهی علمی، عرفانی و فلسفی به موسیقی داشته و اهمیت آن را برای سلامت روحی و روانی جامعه اعلام داشتهاست. در شرق، موسیقی صدایی آسمانی دارد و انعکاسدهنده ابعاد عرفانی و رابطه انسان و متافیزیک بودهاست.
بهروز وجدانی
شرق و شعر و عرفان مولانا
در نشست «مولانا از منظر مردمشناختی»، که بهدبیری افسرالموک ملکی و با سخنرانی علی بکتاش استاد دانشگاه استانبول و علیرضا حسنزاده عضو هیئت علمی پژوهشکده مردمشناسی همراه بود، نخست بکتاش به زندگی روزانه مولانا پرداخت و از محیط زندگی او گفت؛ از مکانهایی که مولانا در آنها به تدریس میپرداخت، جایگاه زنان و موسیقی از نگاه مولانا و روحیه پُرمُدارای او، و اینکه این شاعر نگاهی باز به همه سنتها و آیینهای عصر خود داشتهاست. بکتاش که مولف چند کتاب در بررسی زندگی مولاناست، از خلال کتابهای گوناگون به معرفی سبک زندگی مولانا در شهر قونیه پرداخت.
سپس علیرضا حسنزاده، رئیس پژوهشکده مردمشناسی چند طرح پژوهشی و مقاله را که توسط خودش و همکارانش«سمیه کریمی و افسرالملوک ملکی انجام و به زبانهای فارسی، انگلیسی و ترکی استانبولی تألیف شدهاست، معرفی کرد؛ «آیینهای مولانا در شهر قونیه»، «مدارا و آیین» از سمیه کریمی، «نقش فراملی زبان فارسی در آیینهای مولانا» از علیرضا حسنزاده با همکاری سمیه کریمی، «ثبت و گزارش اتنوگرافیک آیینهای مولانا در شهر قونیه» از علیرضا حسنزاده، سمیه کریمی و افسرالملوک ملکی، «مقایسه تطبیقی آیین شب عروس در قونیه و عروسی پیرشالیار در اورامانات» علیرضا حسنزاده و سمیه کریمی، «بابا نمکی: درک مردمشناختی و مردمنگارانه» نوشته علیرضا حسنزاده سمیه کریمی و افسرالملوک ملکی.
او در ادامه از اهمیت برجسته کردن عارفان بزرگی چون مولانا، حافظ، عطّار، بایزید بسطامی، سهروردی و... بهمنظور خلق جهانی سرشار از صلح و دوستی سخن گفت و ادبیات فارسی را از منظر عرفانیِ آن، یکی از چندصداییترین ادبیات جهان دانست.
علیرضا حسنزاده
افشین نادری دیگر سخنران این همایش از اهمیت سنّتهای شرقی روایتگویی در شرق گفت و این واقعیت را دلیل غنای ادبیات روایی در شرق در آثاری چون «هزارویک شب» دانست. او همچنین به معرفی چند نمونه از سنّتهایی روایی بلوچی پرداخت.
سمیه کریمی عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در پایان نشست مولانا از منظر مردمشناختی، درباره وجوه عرفانی شعر مولانا از منظر مردمشناختی و بهویژه آیینهای موجود در شب عروس در شهر قونیه سخن گفت.
شرق و مسئله فاجعه
مینو سلیمی کارشناسارشد پژوهشکده مردمشناسی در نشست بعد، به تفسیر و توضیح درباره مفهوم «خود و دیگری در میدان فاجعه» پرداخت و بیان کرد: در میدان فاجعه، دو مفهوم «خود» و «دیگری»، افقی نوین در پیوندهای انسانی و مناسبات آنها در برقراری روابط دوسویه، همدلانه و برابر میگشاید. در میدان فاجعه، مسئله «دیگری» بیشتر از هر میدان دیگری قابل مطالعه است.
سلیمی ادامه داد: در میدان فاجعه، «دیگری» بهعنوان سویهای برای شناخت و آگاهی فرد پذیرفته میشود. انسان فاجعهدیده خودیست در کنار دیگرانی که فاجعه را تجربه میکنند و دیگرانی که برای کمک و یاریرسانی به او به میدان فاجعه میآیند. در پاسخ به فاجعه، انسان خود را دوباره تعریف میکند و جهان دیگری و خود را شکل میدهد.
او افزود: در این میدان، در رابطهای همدلانه و نیازمند، «دیگری» و «من» تجربه زیستهای مشترک و متفاوت دارند. تجربه فاجعه برای هر کدام متفاوت از همدیگر است و در عین حال، تجربهای مشترک هم شکل گرفتهاست و در جریان بازگویی و بازخوانی از تجربه، شکل متفاوتی از خود و دیگری با تجربهای نو شکل میگیرد.
سلیمی گفت: انسان فاجعهدیده برای اینکه از آسیب خود بکاهد و دوباره خود را بازیابی و بازسازی کند، نیازمند دیگریست. انسان آسیبدیده در تعامل با دیگری و همدلی با او، دوباره به خود اعتماد میکند. پذیرشِ وجود دیگری، بهعنوان عنصر شناخت و خودآگاهیِ خود عمل میکند. شناخت خود و دیگری در سه مرحله (لحظه رخداد فاجعه، بعد از رخداد فاجعه (پاسخگویی اولیه) و مرحله بازسازی) و نقشهای مختلفی که تجربه میکنند در نحوه پاسخگویی به فاجعه، مهم است.
روحالله نصرتی استادیار گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، بحرانها و مسائل جهان امروز را ظرفیتهای تمدنی شرق و رسالت انسانشناسان خواند و توضیح داد: امروزه جامعه جهانی بهدلیل اجرای سیاستهای نئولیبرالی چهار دهه گذشته، درگیر بحرانها و مسائل متعدد اجتماعی و زیستمحیطیست. سیاستهایی که مبتنی بر اصولی چون «مقرراتزدایی»، «کار انعطافپذیر»، «آزادسازی سرمایه»، «محدودیت هزینههای عمومی» و «فرسایش دولت اجتماعی» بودهاست که حاصل روزبهروز آن، تعمیق شکافهای ساختاری، نابرابریهای اجتماعی، افزایش فقر، افزایش خشونت و مصرفگراییِ افراطی بودهاست. جامعه ما نیز در حال حاضر، با مسائل و مشکلات متعدد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مواجه بودهاست که میتوان این مشکلات را در قالب چندین مسئله از جمله شکاف طبقاتی، نسلی، جنسیتی، هویتی و غیره دستهبندی کرد. این مسائل و مشکلات پیامدهایی در زندگی اجتماعی داشتهاست که از جمله آنها میتوان به تعارض و تنش در الگوهای سبک زندگی، اختلال در حافظه جمعی و تاریخی، دیدگاههای تنگنظرانه در تعامل سطوح محلی با ملی و سطوح ملی با جهانی، نابرابرای اجتماعی، یأس اجتماعی و... اشاره کرد.
او ادامه داد: تأکید بر مسائل جامعه امروزی، با رویکرد آسیبشناختی، بهمنزله نادیده گرفتن ظرفیتها و پتانسیلهای موجود در جامعه نیست، چراکه اساساً این نوشتار مبتنی بر این ایده بنیادیست که مهمترین رسالت انسانشناسی در جهان امروز پیدا کردن کورسوهای امید در جنبههای تاریک جهان معاصر است و اساساً انسانشناسی با ایفای نقش میانجی در سطوح متفاوت در سطح خُرد و در زندگی روزمره بین دیدگاههای متعارض با منافع متفاوت و بعضاً متعارض تا در سطح کلان و در ارتباط با با دیدگاههای بین مردم و سیاستگذاران، نقش میانجی را ایفا میکند.
نصرتی از مهمترین رسالتهای انسانشناسی بر مبنای درسِ انسانشناسان معروف چون «مارگارت مید» را میانجی بودن بین دو سوی خوشبینی و بدبینی خواند و گفت: با توجه به این چشمانداز، میتوان برای خروج از وضعیت موجود با تکیه بر پتانسیلها و ظرفیتهای فرهنگی غنی در جهان، خصوصاً در شرق جهان و بهویژه در ایران راهکارهایی ارائه داد؛ راهکارهایی که در گام اول، تنوع و تعدد فرهنگی جامعه ایرانی را بهعنوان ظرفیت مثبت تمدنی جامعه ایرانی در نظر گرفته و با تکیهبر سنّتهای ارزشمند در گذشته از جمله سنّت فرهنگ یاریگری، نهادهای معطوف به نفع جمعی، خرد و دانش بومی و آموزههای دینی و معنوی ارائه میشود. این راهحلها راههاییست که انسانشناسان و مردمشناسان در گذشته به آنها تأکید کردهاند، اما متأسفانه کمتر مورد توجه بودهاست. بحرانهای فعلی نشان میدهد راه ایمن و در حصار نگهداشتن دو عرصه «زیستبوم» و «جامعه و فرهنگ» از عرصه تاختوتاز منطق نظام بازار و بهتبع آن جامعه بازار، متوسل شدن به سرمایههای فرهنگی اندوختهشده از گذشته و تکیهبر آنها به جهت بنیاد گذاشتن نهادهایی با مختصات انسانی و سازگار با فرهنگ و جامعه ایرانیست.
روحالله نصرتی
کتیبههای بهجامانده از تمدنِ ایران
مرتضی رضوانفر، عضو هئیت علمی پژوهشکده زبان، کتیبهها و متونِ پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری نیز از دیگر سخنرانان این همایش مجازی بود. او که مدیر پرونده ثبت جهانی چوگان نیز بودهاست، در سخنرانی خود با عنوان «وحدت فرهنگی در جوامع فارسیزبان و کشورهای همسایه ایران» به یک کتیبه مشترک در کشورهای افغانستان، پاکستان، ازبکستان، آذربایجان، روسیه، ترکیه و ایران که نشاندهنده اشتراک و اهمیت زبان فارسی بهعنوان پل اتصال این کشورها بودهاست، پرداخت.
رضوانفر که مطالعات فراوانی در حوزه ایران فرهنگی و کشورهای مختلف در ثبت و ضبط کتیبههای فارسیزبان داشته و مقالات متعددی در این زمینه تألیف کرده و نمایشگاههای عکس مختلفی از کتیبههای مورد مطالعه خود نیز برپا کرده، گفت: «زبان فارسی» بهشکلی قدرتمند وحدت فرهنگی را در کشورهای مختلف به وجود آورده و این وحدت در چشمانداز کتیبههای فارسی قابلمشاهده است. او سپس با تمرکز بر یکی از این کتیبهها، پیوند فرهنگی کشورهای یادشده را بهکمک زبان فارسی مورد بحث قرار داد.
او درباره پرکاربردترین متن فارسی در کتیبههای کشورهای شرقی شرح داد: بدون شک، قدسیترین هنر اسلامی، «خوشنویسی» و «کتیبهنگاری»ست؛ نقشی که شمایلنگاری، نقاشی و مجسمهسازی برای عینیت بخشیدن به کلام الهی در معماری مسیحی دارد، کتیبه و خوشنویسی نیز در معماری اسلامی ایفا میکند. براساس دو پرسش اصلی مقاله، برآنیم بگوییم چه متنی بیشترین کاربرد را در کتیبههای فارسی در کشورهای منطقه دارد؟ و چه عواملی برای پاسخ به این پرسشهای مردمشناختی باعث گسترش این عبارت، در میان مردم با عقاید، حکومت و زبانهای مختلف شدهاست؟
رضوانفر ادامه داد: شهرهای استانبول ترکیه، دربند روسیه، باکوی آذربایجان، کابل افغانستان، خیوۀ ازبکستان، پیشاور پاکستان و نقاط بسیاری از ایران بهصورت میدانی و تحمل هزینه و سختیهای بسیار، بررسی و از بین آنها ۱۱ نمونه در شهرهای ذکرشده انتخاب شدهاست. دقت در این تصاویر نشان میدهد در دورههای متوالی، بر سردر و در خانهها، کاخها و اماکن عمومیِ بسیاری از کشورهای منطقه، علیرغم تخاصمهای موجود، عبارت «گشاده باد بهدولت همیشه این درگاه/ بهحق اشهد ان لا اله الا الله» نقش بستهاست. برای نمونه، متن مزبور در توپقاپی ترکیه و عالیقاپوی قزوین علیرغم جنگهای ایران و عثمانی استفاده شدهاست، که نشانهای از تواناییهای زبان فارسی در فرهنگ مذهبی، سیاسی و هنری این مناطق است.
انتهای پیام