به گزارش ایسنا، مطرح کردن این موضوع در میان گفتوگو با استادی فرهیخته و با سجایای اخلاقی فراوان که مورد احترام جامعه علمی کشور، فرهیختگان، اساتید، دانشجویان و عموم جامعه به ویژه مردم شهر زنجان است، بسیار سخت بود. صحبت از اینکه یکی از مفاخر و چهرههای ماندگار و بزرگ حوزه علم نجوم و اخترفیزیک کشور، از سوی استادی دیگر، دانشگری بیخبر خوانده میشود که در خصوص موضوعی تن به محملی شبه علم داده است! (بخوانید: "استاد کُشی" توسط یک استاد!)
اما آنچه در صحبتهای پروفسور ثبوتی شاهد بودیم، تأیید دوباره خصلتهای والای این استاد فرهیخته است که همواره بر رعایت اخلاق تأکید دارند:
حدود دو سال پیش، یکی از دانشجویانم که الان استاد دانشگاه صنعتی اصفهان است، نامهای نوشته بود که دکتر منصوری مطلبی در مورد شما و در مورد این دانشگاه (دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان) نوشته و مقداری به من اعتراض داشته است. پیشنهاد کرده بود که مناظرهای بین من و دکتر منصوری ترتیب داده شود و ما با هم صحبت کنیم. من در جواب نامهاش فقط شعر حافظ را نوشتم:
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم جامه کَس سیه و دَلق خود ازرق نکنیم
...
...
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او وَر به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم
بعد نوشتم دکتر منصوری خدمات زیادی برای این کشور انجام داده است؛ انجمن فیزیک اگر الان وجود دارد، اگرچه قبل از انقلاب هم وجود داشت، اما احیا، توانمندسازی و گسترش آن به دست دکتر منصوری انجام گرفت و کارهای دیگری مثل مرکز نشر دانشگاهی، خدمات بزرگی است که توسط وی انجام شده است. قبل از آنکه نقایص دکتر منصوری را برای من بنویسی، روی کارهای ارزشمندی که انجام داده است، دست بگذار.
"رصدخانه ابوریحان بیرونی" از اولین رصدخانههای نجوم کشور است که در ایران ساخته شده است. به گفته نعمتالله ریاضی، رییس وقت رصدخانه ابوریحان بیرونی، این رصدخانه فعالترین مرکز رصدخانهای کشور و نخستین رصدخانه پس از رصدخانه مراغه - قرن هشتم هجری - است که در ایران تأسیس شد و تاکنون در میان رصدخانههای فعال و حرفهای، جایگاه برجستهای را در زمینه تحقیقات و رصدهای نجومی به خود اختصاص داده است. (بخوانید: بخش جدید رصدخانه ابوریحان بیرونی راهاندازی شد)
"رصدخانه ابوریحان بیرونی" در بالای یک تپه در شمال غربی شهر شیراز واقع شده و از طریق یک جاده به کمپ اصلی دانشگاه شیراز متصل شده است. ایده ساخت این رصدخانه به پیشنهاد پروفسور ثبوتی به جهت گسترش نجوم رصدی در کشور و پرورش و تعلیم نسل جدیدی از ستارهشناسان در ایران ارائه شد. از این طرح به عنوان مقدمهای برای ساخت یک تلسکوپ بزرگ ملی در ایران نیز یاد شده است.
اگر اشتباه نکنم حدود سال ۱۳۵۰ بود؛ به دانشگاه شیراز پیشنهاد کردم که اخترفیزیک را به اندازه کافی گسترش دادهایم. چند نفری هم از ۱۵-۱۰ نفری که در دانشگاه شیراز به عنوان هیئت علمی داشتیم، هیئت علمی بینالمللی بودند. گفتم اجازه بدهید فقط به کار نظری در اخترفیزیک نپردازیم و یک تلسکوپ کوچک هم داشته باشیم تا بتوانیم کارهای رصدی انجام دهیم. یکسال قبل از دپارتمان نجوم دانشگاه "پنسیلوانیا" برگشته بودم و آشنایی داشتم که آنها یک تلسکوپ کوچک با آینه ۵۰ سانتیمتری داشتند و کارهای خوبی انجام میدادند؛ من هم مورد مشابهی را برای دانشگاه شیراز پیشنهاد کردم که موافقت هم شد.
(عکس: گالری رصدخانه ابوریحان بیرونی)
کار آزمایشگاهی بلد نیستم و در تأسیس رصدخانه از همکاران دانشگاه "پنسیلوانیا" کمک گرفتم و در درجه اول از پروفسور "ادوارد گاینن" (از اساتید مدعو بخش فیزیک دانشگاه شیراز) و بعد پروفسور "رابرت کوک" (رئیس وقت بخش ستارهشناسی و اخترفیزیک دانشگاه "پنسیلوانیا") کمک گرفتم و یک تلسکوپ (با قطر آینه) ۵۰ سانتیمتری خریداری شد. وسایل دیگر هم با کمک دانشگاه "پنسیلوانیا" تهیه شد و رصدخانه شکل گرفت.
به عنوان یک منجم، نام "ابوریحان بیرونی" که یک منجم بود را برای این رصدخانه انتخاب کردم؛ برای اینکه از نظر من، "ابوریحان بیرونی" یکی از استثناهای تاریخ ایران و جهان اسلام است. یکی از معدود آدمهایی بود که هر حرفی به او زده میشد یا حرفی که خودش میگفت، میبایست دنبال شواهد و گواه مشاهداتش هم برود. این خصوصیات در مکتب ابنسینا وجود نداشت. ابوریحان چند سالی بزرگتر از ابن سینا بود، اما این خصوصیت ابوریحان در مکتب ابنسینا نبود؛ البته در مکتب "زکریای رازی"، "ابن هیثم" وجود داشت.
(عکس: گالری رصدخانه ابوریحان بیرونی)
("سِر فرد هویل"، ستارهشناس برجسته بریتانیایی (چپ) و پروفسور یوسف ثبوتی (راست) بر فراز بام رصدخانه ابوریحان بیرونی- اکتبر ۱۹۷۷ / عکس: hoyle.org.uk)
("سِر فرد هویل"، ستارهشناس برجسته بریتانیایی (چپ) و پروفسور یوسف ثبوتی (راست) بر فراز بام رصدخانه ابوریحان بیرونی- اکتبر ۱۹۷۷ / عکس: hoyle.org.uk)
از خیلی سال پیش به خودم و دانشجویانم گفتم اگر روزی دو صفحه کتاب فیزیک نخوانم، آن روز خودم را فیزیکدان نمیدانم و در کار فیزیکدان هم دخالت نمیکنم و این قرار را تا به امروز حفظ کردهام و این موضوع، یکی از تعهداتم به خودم است.
من یکسری اشتباهات هم در تصمیمگیریهایم داشتهام. سالی که به عنوان فرصت مطالعاتی به دانشگاه "پنسیلوانیا" رفته بودم، دانشگاه مشهد درحال توسعه بود و برای ریاست دانشکده علوم (دانشگاه مشهد) به من پیشنهاد شد. با دانشگاه مشهد آشنایی داشتم و در سالهای ۴۶-۱۳۴۵ به عنوان میهمان از دانشگاه شیراز، در آن دانشگاه تدریس کرده بودم. این پیشنهاد را پذیرفتم و به مشهد رفتم. مشهدیها اینقدر حقشناسی دارند که هنوز عکس من روی دیوار دانشگاه به عنوان یکی از روسای دانشکده علوم است؛ اما خیلی زود متوجه شدم آن کارهایی که در دانشگاه شیراز میتوانم انجام دهم، دانشگاه مشهد توانایی آن را ندارد و از سمتم به عنوان رییس دانشکده علوم دانشگاه مشهد استعفا دادم.
دانشگاه شریف (دانشگاه صنعتی آریامهر) تازه تأسیس شده بود و به این دانشگاه آمدم و دانشگاه هم از این موضوع استقبال کرد. دانشگاه شریف در تهران بود و خواهران و برادرانم در این شهر زندگی میکردند؛ اما بعد از مدتی دیدم تهران جای خیلی شلوغی است و با سبک تفکر من همخوانی ندارد، مخصوصاً یک روز یکی از بچههایم مریض شد و برای اینکه فرزندم را به بیمارستان برسانم، دو ساعت طول کشید و دیدم نمیتوانم در تهران بمانم؛ بنابراین دوباره به شیراز برگشتم. این دو سال در مشهد و تهران جزو اشتباهات تصمیمگیری من بود.
دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان، نمونه بسیار موفقی از عمومیسازی و ترویج علم و تنها دانشگاه باز (دانشگاه بدون دیوار و حصار) کشور است؛ دانشگاهی که با برداشتن دیوارها و حصارها، والدین را تشویق به حضور و بازدید از محل تحصیل فرزندانشان میکند. (بخوانید: علمی که پشت هیچ حصار و دیواری حَبس نمیشود!)
اقدامی که در بسیاری از دانشگاههای بزرگ جهان هم انجام شده است، اما سایر دانشگاههای کشور هنوز نتوانستهاند جسارت و شهامتی که پروفسور ثبوتی در برداشتن این حصارها و دیوارها به خرج داده است را تکرار کنند و این سَد ذهنی همچنان پابرجاست.
در سال ۱۳۷۰ به قدر کافی در دانشگاههای ایران پرسه زده بودم و در مدیریت آکادمیکشان تجربه داشتم که کمبودها در کجاست. اواخر دهه ۶۰ دانشگاهها همه بطور بیمحابا به دنبال تحصیلات تکمیلی بودند و فرقی نمیکرد که این درخواست از طرف دانشگاه دو سال تأسیس در یک شهر کوچک یا دانشگاه تهران باشد. (بسیاری از آنها) توانایی نداشتند. اول اینکه مدیران آن زمان جوان بیتجربه بودند و تجربه مدیریت دانشگاهی نداشتند؛ در جبهه جنگ شاهکار کرده بودند، اما جبهه جنگ با دانشگاه فرق میکرد و تجربیات این دو قابل انطباق نبود. از عیبهایی که میدیدم این بود که اعضای هیئت علمی کارکرده و باتجربه بسیار اندک بود و تعداد کثیری از استادهای باسابقه از ایران رانده شده بودند! تقاضا بسیار زیاد شده بود. فشار در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاهها بسیار سنگین بود و امکانات مالی هم کم بود. کارمندان زیادی در دانشگاهها متمرکز بودند.
به وزیر وقت علوم، دکتر مصطفی معین، دلایلم را که حق مطلب در مورد تحصیلات تکمیلی ادا نمیشود، عنوان کرده و پیشنهاد تأسیس دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان را مطرح نمودم و خواستم اجازه بدهند تجربه متفاوتی در نظام آموزش عالی ایران داشته باشیم و نمونهای که ارائه دادم این بود که (در درجه اول) دانشگاهی داشته باشیم که کارشناسی ارشد نداشته باشد، برای اینکه بقیه دانشگاهها این کار را نسبتاً خوب انجام میدهند؛ دوم اینکه بدنه کارمندی قدیمی و باسابقه نداشته باشد و در عین حال، (دانشگاه) در تهران هم نباشد؛ تهران وسوسهکننده است و برای کارمند، دانشجو، استاد حواسپرتی میآورد؛ در عین حال خیلی دور از تهران هم نباشد و در نهایت دانشگاه در شهر زنجان ایجاد شد.
(در سایر دانشگاهها) ترم اول از مهرماه شروع میشود و بهمن تمام میشود. ترم دوم هم از ۱۵ بهمن شروع میشود که تعطیلات ۲۲ بهمن را داریم؛ تعطیلات عید نوروز که عملاً دانشگاهها از ۱۰ اسفند خالی میشوند و تعطیلات تا ۱۴ و ۱۵ فروردین ادامه دارد و معمولاً ترم دوم زایل میشود. (اما ترمها در دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان به شکل فصلی است) راهی که من اندیشیدیم این بود که اول مهر تا آخر آذر یک ترم است؛ به این شکل که ۱۰ هفته درس میدهیم و در ۱۵ آذر یک هفته امتحان گرفته و سپس دانشجویان یک هفته استراحت میکنند. ترم دوم از اول دیماه شروع شده و تا ۱۵ اسفند ادامه دارد. در ترم دوم حداکثر یک تا دو روز تعطیلات ۲۲ بهمن داریم و دانشجویان ۱۵ اسفند امتحان میدهند و از ۲۵ اسفند هم دانشگاه تعطیل میشود. ترم سوم هم از ۱۵ فروردین آغاز شده و تا پایان خرداد ادامه دارد و سپس امتحانات دانشجویان برگزار شده و تعطیلات تابستانی آغاز میشود. به این ترتیب دانشجویان بیشتر در دانشگاه حضور دارند؛ البته حفظ این تاریخها به انضباط شدیدی نیاز دارد.
این که دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان چقدر متفاوت است را باید از دانشجوها بپرسید. مثال من از آمریکا را دقت کردید؛ اینکه چرا آدمها در آمریکا جسورتر و خلاقتر هستند؟ برای اینکه قید و بند پایشان نیست، و الا مقررات دانشگاههای آمریکا و ایران هیچ فرقی با هم ندارند، فقط نحوه عمل و فرهنگی که حاکم است (باعث تفاوت میشود). شما در اینجا برای هر کاری باید اجازه بگیرید و حتی برای آب خوردن از وزیر علوم باید اجازه بگیرید و این بازدارنده است. سعی کردم اینجا سر به سر دانشجو و استاد نگذارم. به جرأت میگویم، کسی اگر پیش من بیایید و پیشنهادی مطرح کند، به ندرت "نه" میگویم؛ میگویم فکر خوبی است، برو انجام بده. اگر موفق شد، تشویقاش میکنم و آفرین میگویم و اگر موفق نشد، میگویم متوجه اشتباهت شدی؟ برو و کار دیگری را انجام بده.
بحث استقلال دانشگاهها از زمان تأسیس دانشگاه تهران تا به امروز مسئله است. مزاج فرهنگی ما استقلال را نمیپذیرد. ممکن است کسی بگوید اگر فلان دانشگاه را آزاد بگذاریم که هر کاری دلش میخواهد انجام دهد، سوءاستفادههای کلان اتفاق میافتد و شاید مثالهای فراوانی هم بیاورد که مثلاً در فلان دانشگاه غیرانتفاعی، پیام نور یا دانشگاه آزاد این اتفاق افتاده است. این هم درست است، اما از خودمان و از دیگران کیفیت نمیخواهیم و استاندارد کار، نداریم. اگر یک دانشگاه ادعا میکند که دارم کار میکنم، آیا کاری که انجام میدهد طبق استاندارد هست یا نه؟ ارزیابی را کنار گذاشتهایم و نظارت، تفکر قالب ما است. هیچوقت به فکرمان نمیرسد بگذارم فلان مؤسسه گام اول و دوم و سوم و ... را بردارد و بعد در گام بیستم بروم سراغش و بگویم نشان بده چکار کردی؟ اگر کارش مطابق با ادعایش نبود، آن موقع جلوی کارش را بگیرم یا یادآوری کنم که کار درستی انجام نمیدهد. ارزیابیهای دورهای باید جایگزین نظارت شود. دولتها و آدمها این تمایل را دارند، اما فرهنگ این جامعه همه را بد میداند و هرکسی در تعامل با دیگری میخواهد بر زیردستش نظارت کند و اگر بالادست است، دست روی دست میگذارد که مبادا کاری کند که بالادستی نپسندد و چون به من نظارت دارد، پس بهترین کار این است که دست روی دست بگذارم که نه "بد" باشد نه "خوب"! سفره بسته نه عیب دارد و نه خوبی، ولی وقتی باز شد، عیب و ایرادش معلوم میشود.
اساس تفاوت این دانشگاه با بقیه دانشگاهها، نبود این حصار و دیوار است. هیچکس در محوطه دانشگاه نیست و در شبانهروز همه میتوانند در محیط دانشگاه قدم بزنند. دانشگاههای دیگر هم همین شکل هستند. شما فکر میکنید دانشگاه "شیکاگو"، "هاروارد"، "پرینستون" و "پنسیلوانیا" دورشان دیوار است؟ البته چرا، در دانشگاههای انگلستان، فرانسه و کشورهای قدیمی با فرهنگ قدیمی، بعضی قسمتهای دانشگاه دیوار کوتاه و نرده دارد. همین (عوامل) بازدارندگی است که فرانسه یا انگلیس، استادش را تحویل آمریکا میدهد. بخاطر همین دیوارها و نردههاست که یک آدم برجستهای که در این دانشگاهها حضور دارد، بلافاصله آمریکا او را میبرد. دوازده سال است که دیگر مسئولیت این دانشگاه با من نیست.
همان سالها، استانداری وقت زنجان به من نامه نوشت که شما چرا برای حفظ و حراست از اموال دولتی، برای دانشگاه دیوار نمیگذارید؟! جواب من این بود که در آنجا ۳۱ خانه بود که خریدیم تا دانشگاه را درست کنیم و مسیر خیابان را هم مسدود نکردیم. در طول ۵ سال فقط یک حلقه شلنگ از دانشگاه گم شد، در شرایطی که فضای دانشگاه، نگهبان نداشت. استدلال من این بود که خُب آقای استاندار که میگویی چرا دیوار نمیگذارم و از اموال دولتی حراست نمیکنم! اگر من قرار بود اینجا دیوار بگذارم، باید لااقل دو هزار متر محیط دیوار میساختم و حداقل ۶ نگهبان استخدام میکردم. هزینه دیوارکشی و حقوق این نگهبانها را در مدت ۵ سال حساب کنید و بعد مقایسه کنید با قیمت یک حلقه شلنگی که در این مدت از ما گم شد! آیا من از اموال دولتی حراست نمیکنم؟!
در همین دانشگاه، دریچههای چُدنی روی چاههای فاضلاب قرار دارد. در این دانشگاه زمانی که زیر نظر من بود، مردم در خیابانهای منتهی به آن پیکنیک میکردند. زمانی به من گفتند که دریچه چُدنی برخی از چاههای فاضلاب گم شده است؛ لابد آدم بیچارهای بوده که تنها چارهاش، برداشتن این دریچههای چُدنی بوده است. گفتم فقط این فرد را پیدا کنید؛ گشتند و طرف را پیدا کردند. یک آدم معتادی بود. به او اخطار کردیم که تو را دست پلیس نمیدهیم، اما دیگر این کار را تکرار نکن. دریچهها را هم خریداری کردیم و این اتفاق دیگر تکرار نشد؛ حالا اگر میخواستم از این دریچهها را محافظت کنم چقدر هزینه داشت؟ این کار (برداشتن دیوارهای دانشگاه) در تمام دانشگاههای کشور قابلیت اجرا دارد. به علاوه، احترامی که این نداشتن دیوار و دعوت از مردم برای اینکه بیایید و از دانشگاه فرزندانتان دیدن کنید، در جامعه ایجاد کرده است، قابل قیمتگذاری نیست. همین افرادی که وارد محوطه دانشگاه میشوند و از فضای سبز آن استفاده میکنند، پلاستیکهای در مسیر را هم جمعآوری میکنند (چون مردم زنجان این دانشگاه را متعلق به خودشان و شهرشان میدانند)؛ وقتی احترام بگذارید، احترام هم میبینید. این کار قابلیت اجرا در تمام دانشگاههای کشور را دارد.
فرهنگ مردم ایران از گذشته تا به امروز بوده و هست که روز ۱۳ فروردین (سیزده بدر) را باید در فضای سبز سپری کنند و در خانه نمانند. در گذشته تمام پارکها در تهران دیوار و نرده داشتند. یکی از این سیزده بدرها، پارکها شلوغ شده بود و درها را بستند تا مردم به پارکها نروند و آنجا را خراب نکنند. روز بعد هویدا (نخست وزیر دوره پهلوی) با شهردار تهران دعوا کرد که مگر پارک برای زمانی نیست که مردم نیاز دارند بیایند و استفاده کنند؟ چرا در سیزده بدر که ضروریترین مورد استفاده مردم است، پارک را بستید؟! از آن زمان بود که دیوارهای پارک شهر و سنگلج و تالار وحدت را برداشتند. این کار را چون شهردار تهران انجام داده بودند، بقیه هم انجام دادند، اما هیچکس به این صرافت نیفتاد که دانشگاه هم میتواند یک جای عمومی باشد.
اگر دانشگاه تهران دیوارش را بردارد، مگر میتوان امنیت آن را تأمین کرد؟ سد ذهنی که در مورد دانشگاه تهران وجود دارد این است که اینجا دانشگاه سیاسی است؛ مگر میشود نماز جمعه را در دانشگاه تهران بدون دیوار برگزار کرد؟ بنابراین دانشگاه تهران نمیتواند این کار را بکند، پس تبریز هم نمیتواند، ارومیه و مشهد هم نمیتواند و این موضوع (به دانشگاههای دیگر) تسری پیدا میکند. کسی از ثبوتی الگو نمیگیرد! همه از پایتخت الگو میگیرند1 ولی تا بیایی این را به تکتک افراد جامعه بقبولانی، یک داستان دیگری است. دانشگاه نیست، کل جامعه است و بعد، مدیرانی است که انتخاب میکنیم و نظامی که بوجود میآوریم همه محصول تولید این جامعه است.
رصدخانه ملی ایران، یکی از دستاوردهای بسیار بزرگ و شاخص علمی و بزرگترین پروژه ملی کشور در حوزه نجوم محسوب میشود. اولین جستجوها به دنبال مکان مناسب برای احداث رصدخانه ملی ایران سال ۱۳۷۹ آغاز شد. در نهایت در تاریخ ۷ تیرماه ۱۴۰۰ این پروژه مهم با حضور حسن روحانی، رییس جمهور وقت و دکتر سورنا ستاری، معاون علمی و فناوری رییس جمهور به صورت مجازی افتتاح شد. البته افتتاح این پروژه با حرف و حدیث و انتقادهای زیادی همراه بود!
انجمن نجوم ایران با انتشار بیانیهای درباره رصدخانه ملی ایران، با انتقاد نسبت به افتتاح زودهنگام مهمترین طرح کشور در حوزه نجوم تأکید کرد که رونمایی نابهنگام از رصدخانه بیشتر اقدامی نمادین و برگرفته از فشارهای غیرکارشناسی خارج از ساختار دانشگاهی و پژوهشی بوده است؛ اقدامی که میتواند آینده این پروژه کلان ملی را به مخاطره اندازد و فراتر از آن، روند نجوم حرفهای را در کشور با نابسامانی روبرو کند. (بخوانید: افتتاح رصدخانه ملی برگرفته از فشارهای غیرکارشناسی خارج از ساختار علمی کشور است)
در حالیکه دکتر حبیب خسروشاهی، مجری طرح رصدخانه ملی با تأکید بر اینکه برای برگزاری این مراسم، واژه مناسبی انتخاب نشده است، برگزاری این آیین در روز ۷ تیرماه را با عنوان جشنی برای طرح کلانی که با حمایتهای دولتی به مرحله بعد، یعنی لایه نشانی شیشه تلسکوپ رسیده است، یاد میکند. (بخوانید: چرایی افتتاح رصدخانه و راهاندازی تلسکوپ ۳.۴ متری/بهرهبرداری علمی پایان ۱۴۰۱)
اما پروفسور ثبوتی به ناگفتههایی در مورد رصدخانه ملی ایران و موضوع افتتاح این پروژه اشاره میکند:
شاید کسی فکرش را نمیکرد که بتوانیم پروژهای به این عظمت را در ایران به بهرهبرداری برسانیم. البته رصدخانه ملی ایران، تاریخچه ناگفته و نانوشتهای هم دارد. چند سال پیش یونسکو با مشورت انجمن بینالمللی نجوم (IAU) سال ۲۰۰۹ را به عنوان سال جهانی نجوم اعلام کرد. من به همراه چند نفر دیگر از ایران، عضو انجمن بینالمللی نجوم هستیم. در این انجمن، کشورها عضو هستند و افراد بخاطر کشورشان عضو انجمن محسوب میشوند. آن سال من نماینده ایران در جلسه IAU بودم. وقتی از این موضوع مطلع شدم، در ایران مطرح کردیم که به بهانه این سال، یک تلسکوپ بزرگ که همگی به آن دسترسی داشته باشند را در کشور داشته باشیم. دکتر رضا منصوری، استاد دانشگاه صنعتی شریف، در توسعه این فکر نقش اساسی داشت و آدمی است که میتواند برود و حرف بزند و من این چنین خصوصیتی ندارم. دکتر منصوری، معاون پژوهشی وقت وزارت علوم، این طرح را از قبل پیش برده و به تصویب رسانده بود و لازم بود که یک جایابی برای تلسکوپ انجام شود.
در ابتدا پیشبینی شده بود که آینه تلسکوپ ۲ متر باشد که الان به ۳.۴۰ متر افزایش یافته است و چنین تلسکوپی را نمیشد در هر جایی قرار داد؛ چون هزینه بسیار سنگینی داشت و همه چیز باید با استاندارد جهانی همخوانی داشت، مخصوصاً جایابی آن باید کاملاً استاندارد بوده و آسمان (محل نصب تلسکوپ) صاف و ساکن بدون اغتشاشات گرمایی باشد. لازم بود که نقاط مختلف ایران مورد ارزیابی قرار گرفته و جای مناسب برای تلسکوپ پیدا شود. دکتر سعدالله نصیری قیداری (رییس فعلی دانشگاه شهید بهشتی و مسئول سابق تیم مکانیابی رصدخانه ملی) با یک گروه ۱۰- ۱۵ نفری به مدت بیش از ۵ سال از کرمان تا اصفهان، قم، بیرجند، قلههای بلند را بررسی کردند تا به این نتیجه برسند که قله (۳۶۰۰ متری) "گرگش" در کاشان جای مناسبی است.
بودجه اولیه این کار در اینجا (دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان) داده شد و نتایج گزارش و مطالعاتمان را برای پژوهشگاه دانشهای بنیادی (IPM) فرستادیم. قرار بود این تلسکوپ در دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان مدیریت شود، اما دکتر منصوری در آن زمان یکی از کجتابیهایش با اینجا بود و خودش هم از وزارتخانه بیرون آمده بود. با دکتر لاریجانی در پژوهشگاه دانشهای بنیادی (IPM) صحبت و این کار را به آنها پیشنهاد کرد. البته من از این موضوع ناراحت شدم ولی آن را بیان نکردم، چون هدف کار برای من مهم است. در واقع دکتر منصوری زمانی که معاون پژوهشی وزارت علوم بود، عملاً دانشگاه ما را از قراری که گذاشته بودیم عزل کرد!
یکی از تأکیدات از روز نخست این بود که فناوری (تلسکوپ) حتیالمقدور در ایران باشد، یعنی مشاوره (از خارج) بگیریم، اما فناوری در ایران باشد و این نکته مثبتی است که در دکتر منصوری وجود دارد و آن را تحسین میکنم. در نهایت کار در دست پژوهشگاه دانشهای بنیادی قرار گرفت. در جلسه معرفی پروژه که دکتر لاریجانی ترتیب داده بود، من هم دعوت شده بودم. رفتم یک اتاق پُر از آدم جمع شده بودند که من بجز یکی دو نفر، کسی دیگری را نمیشناختم. به دکتر لاریجانی گفتم افرادی که جمع شدهاند، سَر و تَه تلسکوپ را از هم تشخیص میدهند که تلسکوپ را باید از کدام سمت نگاه کرد؟ اصلاً این آدمها تلسکوپ را دیدهاند؟ از آن به بعد دیگر به این پروژه کاری نداشتم. البته انصافاً هم خوب کار انجام دادهاند؛ ولی به یک ترتیبی که نمیدانم و سراغ آن هم نمیروم، دکتر لاریجانی و دکتر منصوری نتوانستند با هم کار کنند و منصوری کنار گذاشته و با اوقات تلخی از کار خارج شد و به نظرم صحبتهایی هم که در رابطه با تلسکوپ میکند، ناشی از همین اوقات تلخی است. به نظرم در این پروژه بسیار خوب کار کردهاند که مقدار زیادی مربوط به دکتر منصوری است، زیرا دکتر خسروشاهی درست است که ۸-۷ سال است با آنجا کار میکند، ولی رئیس (رصدخانه ملی ایران) تا دو سال پیش دکتر منصوری بود و در اینکه چه سیاستی برای ساختن مکانیک تلسکوپ، نصب تلسکوپ و مشاوره در مورد اپتیک اعمال شود، بینقش نبود؛ بنابراین نقش دکتر منصوری برجسته است، منتهی خودش قدر خودش را نمیداند و با این حرفهایی که میزند، اَجر خودش را هم زایل میکند.
علت مراسم (۷ تیرماه ۱۴۰۰) در آخر ریاست جمهوری دکتر روحانی این بود که میخواست بگوید در زمان ریاست جمهوری من این کارها صورت گرفته است و این افتتاحیه بخاطر پیشنهاد دکتر روحانی بود که بگوید این کار هم صورت گرفته است؛ و الا همه میدانستند تلسکوپی که هنوز آینهاش نصب نشده است، تلسکوپ نیست و این بهانهای بود که به دست آنهایی که میخواستند انتقاد کنند افتاد و حرفی بزنند که تلسکوپ آینه نداشت و این تلسکوپ نیست! همه میدانستند که تلسکوپ آینه ندارد، ولی این غرض و درخواست دکتر روحانی گفته نشد. نه درخواست دکتر لاریجانی و نه دکتر خسروشاهی بود که اینهمه آدم را جمع کنیم که بگوئیم تلسکوپ افتتاح کردیم. البته در آن مراسم هم گفته نشد که تلسکوپ را افتتاح کردیم و من خودم یکی از شرکتکنندگان آن برنامه بودم.
نمیدانم رصدخانه ملی ایران الان در چه مرحلهای است؛ به نظرم و تا جایی که کار را دیدهام، استاندارد است و مدیریت هم بد نیست و اگر بتوانیم مشارکت کشوری و بینالمللی بوجود بیاوریم که آدمها از ترکیه، هند، پاکستان و ... بهراحتی بتوانند بیایند و از تلسکوپ استفاده کنند، میتوانیم بگوئیم تلسکوپ به این خوبی را با استانداردهای بینالمللی اداره میکنیم؛ ولی کار آسانی نخواهد بود که همکاران از منطقه بیایند و بهراحتی بتوانند از تلسکوپ استفاده کنند و کسی در ویزا دادن و پذیرفتن آنها سختگیری نکند. نجوم رصدی در دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان کم کار شده است. اتفاقاً گروه نجوم خوبی داریم و سمینارهای هفتگی یا دو هفتگی داریم. فضای خوبی است، اما نجوم رصدی نیست. مطمئناً اگر تلسکوپ در اختیار داشته باشیم، در اینجا از آن استقبال خواهیم کرد.
به گزارش ایسنا؛ انسان بزرگ نمیشود جز بهوسیله فکرش؛ شریف نمیشود جز بهواسطه رفتارش؛ قابل احترام نمیشود جز به سبب اخلاق و منش بزرگوارانهاش. پروفسور "یوسف ثبوتی"، نمونه کمنظیری از شریفترین و متواضعترین استادانی است که چندین دهه از عمر خود را در راه آموزش و تربیت دانشجویان سپری کرده است.
تَنت به ناز طبیبان نیازمند مَباد وجود نازکت آزُرده گزند مَباد
انتهای پیام