«ظاهر سارایی» در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: تغییر زبان، یعنی تغییر هویت یک قوم؛ و پدران و مادران سهلانگار دارند این فاجعهی بزرگ را رقم میزنند، زمان حکومت پهلوی این حرکت شروع شده بود اما با وقوع انقلاب بار دیگر مردم به هویت و زبان خود چسبیدند و سالها خبری از فارسی حرفزدن اولیا با بچهها نبود تا اینکه در دو سه دههی اخیر این روند شتاب زیادی گرفته است.
وی گفت :زبان، معمولا به نام مادر گره خورده و زبان را «زبان مادری» یا «زوان دالگی» میگویند اما به قول ظریفی، در ایلام و کرمانشاه باید گفت «زبان پدری»، چون این مادرها هستند که دارند زبان کردی را در این دو استان از بین میبرند و اگر این اتفاق بیفتد عمدتا مقصر مادران هستند.
این شاعر و نویسنده ایلامی تصریح کرد: اولیای ایلامی، این تلقی را دارند که هرکس فارسی حرف میزند لزوما باید با لهجهی تهرانی باشد و این اشتباه بزرگی است چون اولا همهِی فارسها به لهجهی تهرانی حرف نمیزنند و در کنار این لهجه، لهجهی یزدی و اصفهانی و مشهدی و جنوبی و شمالی و ... را داریم. پس لزوما نیازی نیست که همه به یک لهجهی واحد حرف بزنند، کما اینکه همهی انگلیسیزبانهای دنیا هم، همه به یک لهجه حرف نمیزنند. پس داشتن لهجه نه تنها عیبی نیست که هنر است و نشان از آن دارد که آن شخص به بیش از یک زبان میتواند تکلم کند.
گردآورنده دیوان غلامرضا خان ارکوازی، ادامه داد: تلقی اشتباه دیگر این است که خیال میکنند هرکس فارسی حرف میزند، لزوما میتواند در همه جا عرضاندام و سخنرانی کند و خطابه ایراد نماید، حال آنکه عوامالناس فارسزبان عمدتا چنین تواناییای را ندارند و آنکس که خوب حرف میزند و خوب مینویسد، دانش و سواد و تحصیلات خوبی دارد و هرکس این دانش و سواد را داشته باشد میتواند فارسی را به خوبی حرف بزند ولو اینکه لهجه داشته باشد و دیگران بدانند کُرد، آذری یا عرب است.
سارائی معتقد است : عقدهی حقارت، پشت همهی این حرفهاست. بعضی از والدین، بیسوادی و بیدانشی و عدم عزت نفس خود را به این شیوه میخواهند جبران کنند. میبینم بعضی از اقوام دیگر بر این حس حقارت چیره شدهاند، مثلا آذریها زبانها مادری خود را کاملا حفظ کردهاند وعلیرغم لهجهی مشخصی که دارند از موفقترین اقوام ایرانی در عرصه فرهنگ و اقتصاد و سیاست و فرهنگ هستند.
وی با بیان اینکه تا اینجا همه از عیب گفتهایم ولازم است به هنری هم اشاره کنیم، وآن، رشد شعر و ادبیات کردی در ایلام است که شاهد این مدعا بسیاراست، ادامه داد: باید دانست که ادبیات بر بستری از زبان استوار است و اگر زبان از بین برود و یا تضعیف شود، درهیچجای جهان هویت مشخصی نداریم، از اینجا کنده وازآنجا رانده خواهیم بود.
شاعر مجموعهی «نشد پروانهی باغ تو باشم» ادامه داد: تجربه نشان داده پسرها زبان مادری را نه در دامان مادر که در کوچه و خیابان میآموزند و معمولا تن به تسلط زبان فارسی نمیدهند اما دخترها ماجرایی دیگر دارند و برای همیشه در غبار این هویت جدید گم میشوند و همین دختران هم البته مادران آینده خواهند بود.
سارایی تاکید کرد: من به هیچعنوان مخالف زبان فارسی نیستم و اتفاقا از سینهچاکان و دوستدران زبان و ادب فارسی هستم و تحصیلات عالی در این خصوص دارم و سالها زبان و ادبیات فارسی تدریس کردام و به این زبان شعر گفتهام. اما باید دانست که فارسی، زبان رسمی و میانجی در ایران است و قرار نیست سایهی کامل بر سر سایر زبانها بیندازد و زبانهای دیگر ایران را نابود کند.
وی ادامه داد: من معتقدم، زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و میانجی باید کاملا آموخته شود و تجربه نشان داده که فرزندان ما این زبان را به راحتی در مدرسه و جامعه و از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی و تعاملات مختلف بهخوبی واتفاقا با لهجهای مناسب میآموزند و باز تجربه نشان داده است که فرزندانی که درخانه، فارسی آموختهاند با لهجهای سرد و سنگین و بیروح حرف میزنند.
این شاعر و نویسنده ایلامی تاکبد کرد: پیشنهادم این است که خانوادهها تا سه چهارسالگی زبان مادری را به بچهها بیاموزند و از آن پس در کنار زبان مادری زبان فارسی نیز مورد توجه قرار گیرد تا فرزندانشان توامان قادر به تکلم به هردو زبان باشد. این پیشنهاد من مستند به تجربیاتی است که مشاهده کردهام و کارایی آن آزموده شده است.باز اگر، خانوادهها به این راضی نمیشوند، دستکم میتوانند در کنار زبان فارسی در سالهای اولیه، زبان مادری را بیاموزند و زبان عمومی خانواده زبان مادری باشد و نه فارسی.
سارایی تاکید کرد: در کنار این موضوع، نهادهای فرهنگی رسمی نیز مسئولیتهایی دارند و باید بدان بپردازند. در مقاطع مختلف تحصیلی از پیشدبستانی گرفته تا متوسطه باید آموزشهایی در این خصوص در نظر گیرند و آموزشگاههای آزاد و مردمی هم باید اجازهی فعالیت داشته باشند و از آنها حمایت شود.
وی در پایان گفت: آدمی با کلمات میاندیشد، ما دریایی از کلمات زبان مادری را در اختیاری داریم، کلماتی که قرنها بستر اندیشه، احساس و ارتباط ما بوده است. آثار ادبی بسیاری بر پایهی آن بنیاد نهاده شده است. عقبهای عظیم دارد و اگر در حمایتش نکوشیم و به نابودیاش برخیزیم همانا که فرزندانی ناخلف بودهایم.
انتهای پیام