یرواند آبراهامیان، متولد ۱۳۱۹ در تهران تاریخنگار ایرانی ارمنیتبار آثار قابل توجهی دربارهٔ تاریخ معاصر ایران نگاشته که کتاب «ایران بین دو انقلاب» از پرآوازهترین آنها است. در دهه هفتاد میلادی، آبراهامیان از فعالان و اعضای کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی بود که با حکومت محمدرضا پهلوی مخالف بودند. او در بخشی از روایت از انقلاب اسلامی ایران در کتاب خود آورده است:
«نیروهای مسلح باوجود پرشمار بودن و در اختیار داشتن سلاحهای پیچیده و مدرن، به دلیل حضور اجباری پیدرپی در خیابانها و تیراندازی به سوی هموطنان بیسلاح خود که شعارهای مذهبی سرمیدادند، روحیه خود را از دست داده بودند. آن نظام حمایتی گسترده، اکنون دیگر نه یک دارایی سودآور بلکه عامل ناتوانی سیاسی بود. همچنین آن دیوانسالاری حجیم و غولپیکر به هیچ وجه کارکرد مناسبی نداشت. حزب رستاخیز دیگر از بین رفته بود؛ وزرای پیشین یا در خارج بودند یا در زندان و وزرای وقت هم عملاً مانند بختیار از هرگونه اقدامی ناتوان بودند.
ادارات مرکزی و استانی نیز در نتیجه اعتصابات گسترده بخش خدماتی فلج شده بودند. در واقع کارمندان با پیوستن به اعتصابات عمومی، منافع نهادی خود را در پشت احساسات و عقاید طبقاتی خود قرار دادند و ثابت کردند که خودشان را نه افراد قشری پایبند به ماشین دولتی، بلکه اعضای طبقات متوسط ناراضی میدانند. بدین ترتیب معترضان طبقه متوسط و طبقه کارگر دست به دست هم دادند تا رژیم پهلوی را با فروپاشاندن ارکان آن و نابودی بیشتر بنیادهای آن متلاشی کنند.
به محض فروپاشی دولت، قدرت به دست کمیتهها افتاد. بیشتر این کمیتهها را به ویژه در استانهای مرکزی شیعهنشین و فارسیزبان، روحانیون محلی طرفدار آیتالله خمینی رهبری میکردند. اما وضعیت استانهای دیگر پیچیدهتر بود....
آیت الله خمینی پس از بازگشت به تهران گفت که تا کنارهگیری بختیار تظاهرات ادامه خواهد داشت. وی بازرگان را مامور تشکیل دولت موقت کرد؛ در نزدیکی میدان ژاله (شهدا) کمیتهای بر پا کرد تا فعالیتهای بیشتری کمیتههای محلی را هماهنگ و کمیتههای غیرقابل اعتماد را منحل سازد و مهمتر اینکه یک شورای انقلاب مخفی تعیین کرد تا مستقیماً با روسای ستاد ارتش گفتوگو کند. حدود یک سال بعد آشکار شد که اعضای اصلی این شورای انقلاب عبارت بودند از بنیصدر -مشاور اصلی آیتالله خمینی از هنگام اقامتش در پاریس- بازرگان، یزدی و قطبزاده -سه تن از سخنگویان منتفذ نهضت آزادی- آیتالله بهشتی، آیتالله مطهری، حجتالاسلام رفسنجانی و حجتالاسلام باهنر -۴ تن از شاگردان پیشین آیتالله خمینی در قم-.
در حالیکه شورای انقلاب با روسای ستاد ارتش پنهانی گفتوگو میکرد، سازمانهای چریکی و حزب توده تیر خلاص رژیم را شلیک کردند. حادثه سرنوشتساز در عصر جمعه بیستم بهمن که گارد شاهنشاهی کوشید تا شورش تکنسینها و همافران نیروی هوایی پایگاه نظامی نزدیک میدان ژاله را سرکوب کند، آغاز شد. با شروع درگیری، سازمانهای چریکی برای کمک به همافران محاصرهشده هجوم آوردند و پس از ۶ ساعت درگیری شدید گارد شاهنشاهی را پس راندند.
صبح روز بعد چریکها و شورشیان نیروی هوایی، کامیونهای پر از سلاح را به دانشگاه تهران بردند و به کمک صدها داوطلب مسلح مشتاق، آن روز را با انجام حملات پیروزمندانه به ۹ مرکز پلیس و مهمترین کارخانه اسلحهسازی شهر سپری کردند. در پایان روز شهر پر از سلاح شده بود. یکی از روزنامههای تهران مینویسد که به هزاران تن از مردم، از کودک ۱۰ ساله تا پیرمرد ۷۰ ساله اسلحه داده بودند. همچنین به نوشته خبرنگار نیویورک تایمز، برای نخستین بار از آغاز این بحران سیاسی که یک سال پیش بود، هزاران شهروند با سلاحهای خودکار و انواع سلاحهای دیگر در خیابانها به چشم میخوردند.
روز بعد، یکشنبه ۲۲ بهمن درگیریها به اوج خود رسید. چهار سازمان چریکی اصلی، حزب توده و ارتشیان فراری با کمک هزاران داوطلب مسلح بیشتر انبارهای مهمات، پادگانهای گارد شاهنشاهی، زندان اوین -محل بدآوازه بازجوی ساواک- دانشکده افسری و پادگانهای اصلی ارتش را که بدون نگهبان بودند، به تصرف درآوردند. ساعت ۲ بعدازظهر، رئیس ستاد کل ارتش اعلام کرد که در مبارزه میان بختیار و شورای انقلاب، ارتش بیطرف است. ساعت ۶ بعدازظهر رادیو اعلام کرد: "اینجا تهران است؛ صدای حقیقی ایران، صدای انقلاب". بدین ترتیب این دو روز درگیری شدید، انقلاب اسلامی را تکمیل و سلطنت ۲۵۰۰ ساله را کاملا نابود کرد.»
انتهای پیام