یک پژوهشگر قرآنی: 

امی بودن دلیلی بر حقانیت رسالت پیامبر(ص) است

یک پژوهشگر قرآنی با اشاره به شرایط و نگرش‌های مختلف در مورد امی بودن حضرت محمد(ص)، گفت: امی بودن پیامبر اکرم دلیلی بر حقانیت رسالت ایشان به شمار می‌رود.

کمال‌الدین غراب در گفت‌وگو با ایسنا در خصوص ویژگی امی‌بودن پیامبر(ص) و نگرش برخی از پژوهشگران نسبت به این ویژگی اظهار کرد: برخی از پژوهشگران مسلمان در خصوص ویژگی امی‌ بودن پیامبر(ص) شک روا داشته‌اند. آن‌ها برای نفس توانایی خواندن و نوشتن ارزش و اهمیت قائل شده‌اند و با تفسیری شگفت‌انگیز چنین احتجاج می‌کنند که تصریح آیه منحصر به توانایی پیامبر(ص) در نخواندن و ننوشتن نبوده و به نوعی منحصر به ۲ امر نخواندن و ننوشتن است و حتی اگر به مکتب هم نرفته باشد، می‌توانسته بخواند و بنویسد زیرا پیامبران معصوم هستند.

وی ادامه داد: این تفسیر با میل عوام سازگاری بسیار دارد. این دیدگاه اصل عصمت پیامبران را به مقولاتی از این دست نیز تعمیم داده و ایشان را از هر صفتی که مبین نقص و کاستی‌ در توانایی آنان باشد، منزه و بری می‌داند.

این پژوهشگر قرآنی بیان کرد: واقعیت این است که فقدان یا وجود صفاتی از این دست را تنها زمانی می‌توان ارزشمند یا بی‌ارزش، مفید یا مضر، کمال یا کاستی و لازم یا غیرلازم شمرد که بتوان تاثیر مثبت یا منفی آن‌ را در زندگی فرد و جامعه او به ارزیابی نشست. از این دیدگاه فقدان این صفت در زندگی پیامبر اسلام(ص) و به ویژه در اثبات رسالت او و نزول آیات از جانب خداوند، تأثیر بسیار مثبت و غیرقابل انکاری داشته زیرا در غیر این صورت چنانکه آیه اشاره می‌کند «اِذاً لَارتابَ المُبْطِلون». 

غراب خاطرنشان کرد: شاید حکمت الهی چنین ایجاب کرده که آن روح بلند و جست‌وجوگر از این توانایی برخوردار نباشد تا تنها به مطالعه شهودی و عینی در آفاق و انفس بپردازد و خود را غریق اندیشه‌های رنگارنگ و پیچیده نحله‌های دینی و فلسفی فراوان و متنوعی که مدت‌ها از عمر آن‌ها گذشته بود و اکثرا به هیچ حقیقتی رهنمون نمی‌شد و متعلمین را سرگشته و حیران می‌ساخت، نسازد و ذهن خود را نیالاید و در راه تعالی ذهنی و روحی خویش مانعی ایجاد نکند.

وی اضافه کرد: پس به نظر می‌رسد بایسته آن باشد که فقدان یا وجود هر ویژگی را در پیامبران از جنبه تناسبی که با شرایط زمانی و مکانی ظهور ایشان دارد و در اعتلای رسالت آنان نقش داشته را مورد بررسی قرار دهیم. چنان که اشاره شد مقارن ظهور پیامبر اسلام(ص) استقبال از فراگیری خواندن و نوشتن در میان طبقات پایین جوامع نیز نفوذ کرده بود و مردم در صورت امکان به فراگیری آن می‌شتافتند.

این پژوهشگر قرآنی افزود: این امر بر خلاف ظاهر روایات در میان اعراب، به‌ ویژه قریشیان و ساکنان مکه، گسترش یافته بود. گفته‌اند هنگام ظهور پیامبر اسلام(ص) در تمام قریش تنها ۱۷ تن باسواد بوده‌اند. این سخن نمی‌تواند چندان درست باشد. ممکن است تنها ۱۷ تن کامل یعنی دارای توانایی خواندن و نوشتن، شناگری، تیراندازی و سوارکاری وجود داشته اما قطعا تعداد باسوادان بسیار بیشتر از این بوده است. چنانکه در جنگ بدر پیامبر اکرم(ص) فدیه آن دسته از اسیرانی را که تمکن مالی برای پرداخت فدیه خویش نداشتند، آموزش سواد به ۱۰ تن از فرزندان مسلمانان تعیین کرد.

غراب عنوان کرد: در این جنگ تعداد نفرات دشمن ۹۵۰ تن بود و همگی از قریش و اهل مکه بودند. ۷۰ تن از بزرگان ایشان کشته و ۷۰ تن دیگر اسیر شدند. برای آزادی هر اسیر ۴۰۰۰ درهم غرامت تعیین شد و اسرای غیرعرب نصف این مبلغ را باید می‌پرداختند. آنان که تمکن مالی داشتند، فدیه خویش را پرداختند و آزاد شدند. تنی چند نیز به اعدام محکوم شدند. بدون شک آنان که تمکن مالی نداشتند و فقط باسواد بودند و می‌توانستند با آموزش خواندن و نوشتن به فرزندان مسلمانان آزاد شوند، از طبقات پایین مردم مکه و طوایف قریش بوده‌اند.

وی تصریح کرد: چه بسا برخی از بردگان سیاه‌پوست که آنان را به جنگ آورده بودند، جزو این دسته قرار داشته‌اند. می‌توان پرسید که در مکه چند نفر باسواد وجود داشته که از یک سپاه ۹۵۰ نفری پس از کشته‌ شدن ۷۰ تن از ایشان، در میان یک جمع ۷۰ نفری اسیر، هنوز عده‌ای مانده‌اند که برای آزادی خویش غرامت مادی نمی‌توانند پرداخت اما در عوض می‌توانند از سواد خویش در این راستا بهره ببرند؟

این پژوهشگر قرآنی اظهار کرد: مکیان اکثر تاجر بودند یا به فعالیت‌های جنبی تجارت اشتغال داشتند. برای داشتن حساب و کتاب خود نیز باید گروهی از ایشان با خواندن و نوشتن آشنا می‌بودند. مورخان درباره تاریخ رواج کتابت و خط در میان قریشیان گفته‌اند مردی به نام بشر ابن عبدالملک کندی، برادر اکیدَر ابن عبدالملک، فرمانروای دَوَمَةُ الجَندَل خط سریانی را در شهر اَنبار آموخت و از آنجا به مکه آمد و با صهباء، دختر حرب ابن امَیه، یعنی خواهر ابوسفیان تزویج کرد و عده‌ای از مردم قریش نوشتن خط سریانی را از او آموختند و هنگامی‌ که اسلام پدید آمد، بسیاری از قریشیان خواندن و نوشتن می‌دانستند.

غراب بیان کرد: پاره‌ای نیز گمان برده‌اند که سفیان ابن اُمَیه نخستین کسی بود که خط سریانی را به حجاز آورد. به هر حال آنچه مسلم است این

 است که عرب‌ها در سفرهای بازرگانی خود به شام خط نَبَطی را از مردم حَوران آموختند و کمی پیش از هجرت خط کوفی را از عراق فرا گرفتند و هر ۲ خط بعد از اسلام میان آنان رواج داشت.

وی ادامه داد: بنابراین انحصاری نبودن آموزش خواندن و نوشتن، استثنا نبودن آن و ممتاز نبودن شخصیت باسوادان در میان مردمان این دوره نسبت به اعصار گذشته آن را از اعتبار و ایفای نقشی مهم در جذب مردمان و پیشبرد پیام انداخته بود. با این حال عکس آن می‌توانست در این جهت نقشی اساسی ایفا کند. اگر پیامبر اسلام(ص) به ویژه تا قبل از بعثت با کتابت و خط آشنا می‌بود، آوردن آن آیات نه تنها نمی‌توانست اعجاب برانگیز و معجزگونه باشد بلکه چنانکه قرآن اشاره می‌کند، شک‌برانگیز نیز بود.

این پژوهشگر قرآنی خاطرنشان کرد: شاید در عهد پیامبران دیگر توانایی ایشان بر خواندن و نوشتن می‌توانست در پیشبرد پیام ایشان نقشی ایفا کند، اما در این زمان عکس آن این نقش را بر عهده گرفته بود. شرق‌شناسان بسیاری کوشش دارند که اخبار و آگاهی‌های موجود در قرآن را برگرفته از کتب یهود و نصاری جلوه دهند. آنان در این راستا به دورترین احتمالات نیز چنگ می‌اندازد اما اخبار قرآن در موارد بسیاری با روایات تورات و انجیل و تفاسیر آن‌ها مغایرت دارد ولی آنان در این باره تجاهل می‌کنند.

غراب بیان کرد: از جنبه ادبی قرآن در بالاترین حد بلاغت قرار گرفته و هیچکس در این مورد شک روا نداشته است. برای پیامبری که تا ۲۵ سالگی در تنگدستی به سر می‌برده و از کتابت و خط بی‌بهره بوده، هرگز امکان نداشته که از مطالعه کتابخانه‌ای گسترده‌ به ویژه در متون عرفانی و ادبی بهره‌مند شده باشد تا شمّ ادبی و بلاغی وی را در حد کلام معجزه‌آسای قرآن افزایش دهد.

وی گفت: آنچنان که محتوای بی‌بدیلی درباره انسان، جهان، نیکی و بدی ارائه دهد. بی‌گمان نفس توانایی خواندن و نوشتن برای پیامبران نمی‌تواند دلیل اخذ اطلاعات و معارف آن‌ها از منابع غیرغیبی باشد؛ چنانکه درباره پیامبران دیگر نیز همینطور گذشت. در خصوص خود پیامبر اسلام(ص) نیز گفته‌اند که در سال‌های آخر عمر با کتابت و خط آشنا شده و نامه‌هایی را نیز با خط خویش(ص) به نگارش درآورده است.

این پژوهشگر قرآنی اضافه کرد: پس چنانچه پیامبر اکرم(ص) از ابتدا خواندن و نوشتن می‌دانست، باز هم نمی‌توانست دلیلی بر اخذ معارف ایشان(ص) از منابع غیر غیبی باشد، حال آنکه نه‌تنها به شهادت قرآن منبع اخبار پیامبر(ص) غیبی بوده و با کتابت و خط تا سالیان بسیاری پس از بعثت آشنا نبوده است بلکه شواهد دیگری نیز در این باره وجود دارد. هیچ تاریخی نیست که از قول پیامبر اکرم(ص) تصریح نکرده باشد که در نخستین وحی آنگاه که جبرئیل او را در خویش می‌فشرد و فرمان به خواندن می‌داد، چندین بار نفرموده باشد که «خواندن نمی‌دانم». 

غراب افزود: آن نفس شریف اگر با کتابت و خط آشنا می‌بود، هرگز به خود اجازه نمی‌داد که به شیوه پادشاهان، امرا، متکبران و متمولان، برای نگارش نوشته‌های خود کاتب به خدمت بگیرد. به‌ ویژه در امر ثبت وحی که از هر گونه دستبردی باید محفوظ می‌ماند چه کسی امین‌تر از خود او بود تا راه را بر هرگونه سوء‌تفاهمی نیز ببندد؟ چنانکه در میان کاتبان وحی برای مدتی فردی یهودی وجود داشت و زمانی کسی بود که خیانت کرد و در آیات الهی دست برد و آنگاه که پیامبر(ص) از خیانت وی آگاه شد، وی را به اعدام محکوم کرد(هر چند در فتح مکه مورد عفو قرار گرفت). 

وی عنوان کرد: مشرکان مکه که می‌دانستند یتیم ابوطالب خواندن و نوشتن نمی‌داند، می‌گفتند که این گفتار را بشری به او تعلیم می‌دهد. حال اگر با کتابت و خط آشنا می‌بود، راه را بر هر گونه احتجاج گشوده می‌داشت. در این صورت آنان هرگز نمی‌پذیرفتند که این گفتار، از سوی خداوند باشد. چه بسا به سادگی می‌توانستند رأی مردم را به خود جلب کنند و آن‌ها را از پیروی محمد(ص) باز دارند. برای بسیاری از پیروان پیامبر(ص) دلیلی محکم‌تر از این وجود نداشت که این اخبار بکر و اندیشه‌های بلند و هدایت‌گری‌های بی‌نظیر بر زبان کسی جاری می‌شود که خود با کتابت و خط هیچ آشنایی ندارد و نمی‌تواند از جانب کسی جز خداوند لب به سخن گشوده باشد.

انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۱۲ بهمن ۱۴۰۰ / ۱۱:۱۲
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1400111208942
  • خبرنگار :