یک کارشناس قرآنی:

فقدان ایمان عمیق دینی اعراب، زمینه گسترش اسلام را فراهم ساخت

یک کارشناس قرآنی گفت: زندگی قبیله‌ای اعراب مانع از یکپارچگی دینی بود و فقدان ایمان عمیق دینی را به همراه داشته است که همین موضوع زمینه‌های اجتماعی سیاسی رشد اولیه اسلام را فراهم ساخت.

کمال‌الدین غراب در گفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: مسیحیت، اعراب یمن و همچنین غسانیان در شمال غربی شبه جزیره عربستان را تحت پوشش گرفته و آئین فرقه نسطوری نیز در میان لخمیان گسترش یافته بود. یهودیت نیز به‌ ویژه در یثرب توانسته بود برخی از طوایف عرب اوس و خزرج را به معتقدات خویش متدین سازد. چنان که برخی در اصالت نژاد یهود شبه جزیره شک روا داشته و ایشان را اساسا اعراب یهودی خوانده‌اند. اگرچه در مهاجرت عده‌ای از یهودیان اصیل پس از آوارگی یهود توسط رومیان پس از سال ۷۶ میلادی به سوی نواحی حجاز و یمن و استقرار ایشان در این نواحی نیز هیچ شکی نمی‌توان روا داشت.

وی ادامه داد: آیین مجوس نیز چنانکه گفته‌اند در بحرین، میان برخی از بنی‌ تَمیم و در یمن از پسِ الحاق یمن به ایران و استقرار ایرانیان در آنجا شیوع یافته بود اما اکثر اعراب، چه آنان که در شهرها زندگی می‌کردند و چه آن‌ها که در اعماق صحراها در میان قبایل پراکنده بودند، بت‌پرست بودند. در میان مورخان مشهور است که عرب دینی ندارد و مقصود این است که تا قبل از اسلام احساس دینی عمیقی میان اعراب به چشم نمی‌خورد.

این کارشناس قرآنی بیان کرد: مثال مشهور در این مورد نیز بتی است که بنی‌ حنیفه آن را از خرما ساخته بودند اما طی یک قحط‌سالی آن را خورده بودند. همین نمونه مشهور گرسنگی را به عنوان علت فقدان احساس دینی عمیق میان اعراب را نمایان می‌سازد. واقع این است که اشتغال مفرط و ناگزیر عرب به امر دشوار معاش در میان صحاری بی‌کران عربستان مانع از این بود که وی بتواند نیروی اندیشه و احساسش را در سطحی عمیق از ماوراء طبیعت و حیات روحی گسترده سازد.

غراب خاطرنشان کرد: عرب بدوی را گرسنگی به غارت و جنگ و خانه‌ به‌ دوشی وا می‌داشت و فرصت تأمل در واقعیات غیرمادی را از وی سلب می‌کرد. آن‌ها هم که در شهرها زندگی می‌کردند، اگر همچون مکیان غوطه‌ور در فساد سوداگری خویش نبودند، یا همچون مدنیان نبض قدرت اقتصادی شهر را به دست یهودیان نسپرده بودند، همچون اکثر اوس و خزرج به اقتصاد کشاورزی بخور و نمیری در واحه‌های کم‌حاصل‌خیزی که تحمل جمعیت بسیار را نداشت، روزگار می‌گذراندند.

وی با بیان اینکه دین عرب بدوی تجلی صرف و ساده احساس ماوراء طبیعت‌ جویی انسان بود، عنوان کرد: این احساسی است که در هر انسانی وجود دارد و متناسب با یافتن فرصت تأمل در حیات معنوی می‌تواند عمق و تعالی یابد. عرب این فرصت را در اختیار نداشت؛ از این رو اکثر اعراب حتی نتوانستند اسلام را عمیقا درک کنند و این در سهم اندکی که بعدها در ایجاد فرهنگ، معارف و تمدن اسلامی به خود اختصاص دادند، در مقایسه با ایرانیان، شامیان و اندلسی‌ها، بیشتر نمایان شد.

این کارشناس قرآنی اضافه کرد: اسلام برای اعراب موهبت، وحدت، برابری، عدالت و قسط را به همراه آورد. پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) که فتوحات اعراب آغاز شد، اسلام برای آنان ثروت، مکنت و حکومت بر سرزمین‌های قیصر و خسرو را همانگونه که پیامبر اکرم(ص) به ایشان وعده داده بود، به ارمغان آورد. انگیزه شرکت بسیاری از اعراب در جنگ‌های فتوح رهایی از بیکاری، فقر و گرسنگی بود و این چیزی بود که وحدت دینی را برای ایشان میسر می‌ساخت.

غراب تصریح کرد: اعراب تا پیش از آنکه به موهبت وحدت در زیر چتر ایمانی واحد پی نبرده بودند، از اسلام استقبال نمی‌کردند. جنگ‌های رده که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) به وقوع پیوست، بازتاب نداشتن وقوف به همین موهبت‌ بود که می‌توانست قدرت نظامی اعراب را در برابر ۲ امپراتوری بزرگ افزایش بخشد اما پس از آن اعرابی که حتی در نقاطی دور از مدینه می‌زیستند، با پذیرش اسلام خود را به مدینه می‌رساندند تا از مواهبی که در جنگ‌های فتوح نصیب مسلمانان می‌شود، ایشان را نیز بهره‌ای برسد.

وی افزود: برخی از طوایف که در سرحدات می‌زیستند و گه‌گاه به خاک امپراتوری ایران دستبرد می‌زدند، با پذیرش اسلام نیروی نظامی خود را تقویت کردند. مُثنی ابن حارثه رئیس قبیله‌ای بود از بکر ابن وائل که در مرز ایران می‌زیست و به خاک ایران دستبرد می‌زد. وی کسی بود که خلیفه دوم را تشویق به حمله به ایران کرد. به این ترتیب وی با بستن خود به اسلام و مدینه توانست نیروی عظیم مسلمانان را پشت سر خود قرار دهد و از همبستگی اعراب زیر چتر عقیده‌ای واحد بهره جوید. از این رو به اهداف مادی پیشین خود رسید و هم نام خود را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین قهرمانان فتوح اسلامی در تاریخ جاودانه ساخت.

این کارشناس قرآنی گفت: فقدان یک ایمان دینی استوار نزد عرب پیش از اسلام از آن جنبه که به نفس اعتقادات دینی مربوط می‌شد، نکته‌ای بود که برای عرب بدوی رها ساختن دین قدیم و پذیرفتن دین جدید را بی‌ هیچ مشکلی میسر می‌ساخت و این در گسترش اسلام مؤثر بود. آنچه مانع از تمکین وی در برابر اسلام می‌شد، ریشه در عصبیت‌های دیگری داشت از نوع تعصبات نژادی، سیادت طلبی‌های اقتصادی، سیاسی، طبقاتی و فرهنگی که اسلام همه را در یک کلام جاهلیت خواند.

غراب ادامه داد: برای کسی مثل ابوجهل دست‌ شستن از بت‌پرستی کاری سهل بود؛ چه او اساسا وقعی به دین نمی‌نهاد و حاضر بود به جای یک کلمه‌ای که محمد(ص) می‌خواست ۱۰ کلمه بگوید اما اگر می‌بینیم او حاضر نمی‌شود به کلمه توحید اعتراف کند،  از آن رو است که این کلمه سیادت اقتصادی و سیاسی قریش را بر سایر قبایل به خطر می‌انداخت؛ به گونه‌ای که برتری‌های فردی و فاصله‌های طبقاتی را در خود مکه نیز از بین می‌برد و احتمال داشت که با برچیده شدن بت‌های قبایل از درون کعبه اعراب دیگر در بازارهای قریش حاضر نشوند و ایشان را به بازارهای خویش راه ندهند و مراسم حج که قریش از طریق آن سود هنگفتی به چنگ می‌آورد، تعطیل شود و بدتر از آن قریش را مواجه با حمله نظامی اعراب به کاروان‌های ایشان یا حتی به خود مکه سازد.

وی اظهار کرد: نکته دیگر آنکه وجود تشتت و تفرقه شدید مذهبی میان اعراب تشکیل یک طبقه روحانی ویژه و واحد در سراسر عربستان را مانع می‌شد. هر گوشه از صحرا آیینی وجود داشت با قشر روحانی ویژه خود که صاحب افکار، اعتقادات، مراسم، تعلیم و تربیت و وظیفه ویژه خود بود. مسیحیت، یهودیت و آیین زرتشت هر کدام روحانیت و پرستش‌گاه ویژه خویش را داشت که از نمونه‌های آن‌ می‌توان کشیش، خاخام و مغ و پرستش‌گاه‌هایی مانند کلیسا، کنیسه و آتشکده را نام برد اما نه تنها آیین صابئین که در میان اکثر اعراب منطقه شمالی و نجد و حجاز نفوذ یافته بود، دارای یک طبقه‌ روحانی ویژه در میان اعراب نبود بلکه میان سایر اعراب که بت‌پرست بودند نیز چنین طبقه‌ای به چشم نمی‌خورد.

این کارشناس قرآنی بیان کرد: در هر قبیله خانواده‌ای مسئولیت پاسداری از حریم بت و بت‌خانه و خدمت‌گزاری به آن، پرستندگان و انجام مراسم عبادی و تشریفات مربوط به قربانی و نذر و نیاز را بر عهده داشت؛ به گونه‌ای که ارتباطی با متولی بت و بت‌خانه‌های دیگری که میان قبیله‌ای دیگر بود، نداشت. از این رو بت و بت‌خانه هر قبیله با اعتقادات و مراسمی خاص مورد پرستش قرار می‌گرفت.

غراب با اشاره به اینکه به گفته مورخان در کعبه ۳۶۰ بت وجود داشت، اضافه کرد: اگر این رقم مبین ۳۶۰ قبیله مختلف با اعتقادات مختلف نباشد، مبین ۳۶۰ وجه اعتقادی مختلف میان اعراب است. شاید این تشتت مذهبی نتیجه عدم تشکل اعراب درون یک واحد اجتماعی بزرگ و نتیجه زندگی قبیله‌ای آن‌ها بوده است. در هر صورت این وضعیت مانع از ایجاد یک طبقه روحانی ویژه با افکاری هماهنگ و یک‌رنگ و قدرتی همبسته شده بود. در نتیجه اسلام در گسترش و نفوذ خود میان اعراب با چنین طبقه ویژه اجتماعی مواجه نشد. طبقه‌ای که در صورت وجود با نفوذی که میان مردم داشت، لاجرم صاحب قدرت بود و می‌توانست با تحریک احساسات دینی اعراب مانعی در برابر گسترش و نفوذ اسلام ایجاد کند.

انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۱۶ آذر ۱۴۰۰ / ۱۱:۵۳
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1400091612250
  • خبرنگار :