به گزارش ایسنا، پایگاه «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» در ادامه نوشت: روزنامه کیهان در ۱۴ بهمن ۱۳۶۱ طی گفتگویی با حجتالاسلام خلخالی، روایت او از مواجهه با سران رژیم شاه را منتشر کرد که بخشهایی از آن مصاحبه را در ادامه میخوانید.
رو در رو با دژخمیان پهلوی
مرحوم خلخالی در این گفتگو، خاطراتی از مواجهه با عناصر رژیم شاه دارد. او میگوید: «من خاطراتی از اینها دارم. مثلاً خاطراتی از نصیری دارم که نصیری میگفت: آقای خلخالی من ... تازه فهمیدم که شکنجههایی در کمیته مشترک وجود داشته است! درحالیکه در این ۱۵ سال که جلاد ساواک بوده و خون مردم را ریخته است فقط در عرض این دو روز که با ما بوده فهمیده در کمیتههای ساواک شکنجه وجود داشته است! البته بعد با مدارک و دلائل کافی هم این مطالبی که نصیری میگفت جعفر قلی صدری که رئیس کل شهربانی شاه بود هم اینها را رد میکرد و میگفت دستور شکنجه و اعدامها و ترورها را اکثراً خود نصیری صادر میکرد.»
او ضمن روایت خاطره گفتگو با ناجی - فرماندار نظامی اصفهان - میگوید: «من ناجی را قبلاً ندیده بودم و او را در دادگاه دیدم و لهجه اصفهانی داشت و یک سلام غلیظی هم به من کرد. میگفت من در اصفهان بودم و در آنجا دکور بودم و دستور قتل کسی را ندادم. از تهران ساواک و یا دربار دستور میداد و ما هیچکاره بودیم. اینها مطالبی نبود که ما بتوانیم قبول کنیم. از اصفهان و تهران و نقاط دیگر شکایتهای زیادی علیه ناجی رسیده بود که مستقیماً خودش سوار اتومبیل میشده و در خیابانها دستور کشتار مردم را میداده؛ حتی دستور کشتار مردم نجفآباد و شهرضا را داده بود. خلاصه این مطالبی بود که در دادگاه ثابت شد.»
او ادامه میدهد: «خاطرهای که من از خسروداد دارم این است که یک آدم با جثه کوچکی بود و به نظرم ضعیفترین فردی بود که او را اعدام کردیم. خسروداد میگفت که من را یک وسیله و لولویی به نام جلاد درست کرده بودند و دربار همه تقصیراتش را به گردن من میگذاشت و از من یک غولی ساخته بودند که ظالم و ستمگر هستم. طبق دلائل و مدارک، ثابت شده و قبلاً هم اینها را میدانستیم که مستقیماً به هوانیروز دستور میداده مردم را در میدان ۱۷ شهریور (ژاله سابق) اعدام کنند. حتی امریکاییها در این کار دخالت داشتند. اینها با مدارک برای ما ثابت شد.»
رشوه برای آزادی هویدا
خلخالی در رابطه با محاکمه هویدا میگوید: «خاطرات زیادی از هویدا دارم. اولاً ایادی هویدا برای من به قم پول و طلا آورده بودند که من در آن موقع قم بودم. گفتم پدرتان را در میآورم که میخواهید با پول من را بخرید. از اول هم من یک شیخ بودم و حالا هم وضع من همان است. من چیزی در زندگی ندارم ... فقط یک خانه در قم دارم. غرض این است که من زیر بار این مطالب نرفتم. هویدا در روزهای آخر عمرش وقتی که فهمید میخواهیم او را اعدام کنیم پیشنهاد رشوه کلانی به من کرد که من زیر بار نرفتم ...»
دست های پنهانی که برای آزادی هویدا تلاش میکردند
حجتالاسلام خلخالی درباره تکاپوی عدهای برای آزادی هویدا نیز میگوید: «... دستهایی در کار بود که مثلاً آن طاغوتیهای درجه یک را از دست ما بگیرند. البته درباره نصیری یا خسروداد یا ناجی و رحیمی من چیزی نمیفهمیدم. من درباره هویدا فهمیدم که دستهای زیادی در کار بود که هویدا را از دست ما بگیرند ... یک خانمی بود که در اول میگفت من قوم و خویش هویدا هستم ولی بعد معلوم شد که جاسوس است. اسم او خانم انشا بود. این خانم مرتب و به عناوین مختلف میآمد و میگفت که میخواهم هویدا را ببینم و دوایش را بدهم و مدارک و غذا برای او میآورد ... .»
پاسخ خلخالی به اعتراض هویدا
خلخالی ادامه میدهد: «هویدا میگفت که پاسداران در زندان رفتار خوبی دارند ولی جای ما تنگ است. من گفتم ما که این زندان را نساختیم، خود شما آن را ساخته بودید برای ما، ولی حالا کار برعکس شده است و خودتان در آن به زندان افتادهاید. هویدا میگفت من به مادر پیرم علاقه دارم. گفتم این بچههایی که در دادگاههای شما کشته شدند، همه اینها پدر و مادر داشتند و شما اینها را سر به نیست کردید ...»
انتهای پیام