تخریب دیوار برلین

بعد از شکست آلمان در جنگ دوم جهانی، متفقین این کشور را اشغال کردند. شوروی به بخش‌هایی از شرق آن چنگ انداخت و آمریکا به همدستی انگلیس و فرانسه به غرب آن. دو دولت مجزا در این دو ناحیه شکل گرفت، با سیاست‌هایی متفاوت و حتی متضاد با دیگری و بعد هم دولت شرقی - به اشاره شوروی - دیواری بلند با برج‌های نگهبانی در دل شهر برلین ساخت تا این جدایی را تثبیت کند و مانع رفت‌وآمد اتباعش به ناحیه غربی شود.

به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «روزنامه بیلد با تیتر «سلام، آلمان» به استقبالش رفت. ماجرا را هم یکپارچگی دوباره یک ملت، بعد از حدود چهار دهه دیدند و هم عقب‌نشینی و شکست آشکار کمونیسم در اروپای شرقی. دیوار برلین - که عمری کوتاه‌تر از تقسیم آلمان به دو ناحیه شرقی و غربی داشت - سال ۱۸۹۹ در چنین روزهایی برچیده شد، یکی از چند نماد جنگ سرد بود. صحنه‌های مشهوری از آن روز تاریخی وجود دارد که با نمایش سیم‌های خاردار بریده‌ شده و آجرهای شکسته دیوار شروع می‌شود و به مردمی می‌رسد که اشک شوق می‌ریزند و یکدیگر را محکم در آغوش می‌گیرند. چند هزار شمع روشن نیز این درام را نورانی‌تر و شاعرانه‌تر می‌کردند. می‌گویند آلمانی‌ها، آن روز یکی از بزرگ‌ترین تجمعات خیابانی تاریخ را بر پا کردند و پایان دوره‌ای را - که برای‌شان از خودکشی هیتلر شروع بود - جشن گرفتند. بسیاری می‌گفتند: «البته شرور واقعی هیتلر بود» اما به همان اندازه از استالین هم متنفر بودند. روی گوشه‌ای از بقایای دیوار این جمله را نوشته بودند که «استالین مرده، اما اروپا زنده است.»

مورخ مشهور، تیموتی گارتن‌اش، آن روزها آنجا در برلین بود. مردی حدودا چهل‌ساله را دید که می‌گفت: «بیست‌وهشت سال و نود و یک روز»، عمر آن دیوار. زمانی که دیوار را می‌ساختند پسری یازده‌ساله بود و آن روز و نیز صدای تانک‌ها را خوب به یاد داشت. دربان هتلی که گارتن‌اش در آن اقامت داشت، نیز می‌گفت: «حالا همه کمر صاف کرده‌اند و هر چه در دل‌شان می‌گذرد به زبان می‌آورند. حتی کار هم مفرح شده است. فکر می‌کنم حتی مریض‌ها هم توی بیمارستان از تخت‌شان بلند می‌شوند.» همان مرد حدودا چهل‌ساله این را هم به حرف‌هایش اضافه کرده بود که «آن چه بیشتر از همه تکانش داده و به هیجانش آورده است، پوستری فی‌البداهه بوده که روی آن نوشته شده بود: تازه امروز است که جنگ  واقعا تمام شده.»

بعد از شکست آلمان در جنگ دوم جهانی، متفقین این کشور را اشغال کردند. شوروی به بخش‌هایی از شرق آن چنگ انداخت و آمریکا به همدستی انگلیس و فرانسه به غرب آن. دو دولت مجزا در این دو ناحیه شکل گرفت، با سیاست‌هایی متفاوت و حتی متضاد با دیگری و بعد هم دولت شرقی - به اشاره شوروی - دیواری بلند با برج‌های نگهبانی در دل شهر برلین ساخت تا این جدایی را تثبیت کند و مانع رفت‌وآمد اتباعش به ناحیه غربی شود. از این‌ رو تخریب دیوار برلین، جشن سرنگونی نظامی بود که آن را ساخته بود. دولت آلمان شرقی از همان بدو تاسیس به شوروی تکیه داشت و سال‌های طولانی در گوش جوانان آنجا خوانده می‌شد که «یادگیری از اتحاد شوروی، یادگیری چگونه پیروزشدن است.»

با سرکوب و ایجاد اختناق، نزدیک به چهار دهه مردم را مطیع نگه داشتند اما زمانی که گورباچف در شوروی به قدرت رسید - و سیاست استفاده از زور را کنار گذاشت - همه‌ چیز تغییر کرد. «جام زهر بالاخره لبریز شد. سال‌های بیماری دیوار، دروغ‌ها، رکود، نمونه‌های شوروی و مجارستان، انتخابات پر از تکلف، خشونت پلیس - همه در پر شدن جام زهر و زهرآگین‌ترشدن زهر نقش داشتند. به محض این که سرکوب برداشته شد، جام زهر هم فروریخت.» کسی که خودش را صنعتگری ساده معرفی می‌کرد چکیده تاریخ آلمان شرقی را در یک جمله به گارتن‌اش گفت، «سوسیالیسم آن چه را وعده کرده  بود، به ارمغان نیاورد.»

انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۱۹ آبان ۱۴۰۰ / ۱۹:۲۷
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1400081915370
  • خبرنگار :

برچسب‌ها