این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: این رمان هم مانند «دروازده مردگان» در دوران قاجار میگذرد، منتها تصور میکنم روایت سرراستتری نسبت به آن دارد، هرچند موضوعاتی که مطرح میکند شاید موضوعات عمیقتری باشد؛ این رمان داستان یک گروه تقلیدچی است، کسانی که در دوره قاجار به اجرای نمایشهای سنتی ایرانی در مکانهای مختلف میپرداختند.
او در ادامه درباره نگارش رمان تاریخی برای نوجوانان گفت: اولینبار این تجربه را در «لالایی برای دختر مرده» داشتم. زمانی که این کار را انجام میدادم تردید داشتم که آیا رمان تاریخی در فضای نوجوانانه پذیرفته میشود یا نه. زمانی که کتاب منتشر شد، مورد استقبال قرار گرفت و با گذشت ۱۵ سال همچنان تجدید چاپ میشود. اما همچنان این سوال که «رمان تاریخی توسط نوجوانان پذیرفته میشود یا نه؟» برایم باقی بود. خب «لالایی برای دختر مرده» مخاطب خاص فرهیخته را درنظر داشت اما «دروازه مردگان» دنبال مخاطب عامتری بود و میخواست گروههای بیشتری را به عنوان مخاطب خود انتخاب کند. و این تردید را داشتم که یک داستان فانتزی دوران قاجار برای خوانندههای نوجوان پذیرفته شده است یا نه؟ خوشبختانه بازخوردهایی که داشت نشان داد نوجوانان خیلی از این نوع داستان خوششان میآید، شاید از داستانهایی که در فضای معاصر میگذرد آنقدر لذت نمیبرند که از داستانی که در دوره تاریخی رخ میدهد، استفاده میکنند، حتی زمانی که بچهها داستان را میخوانند، تماس میگیرند و میپرسند کتابهای دیگری در این زمینه هست یا کتاب دیگری مانند آن نوشتهاید و سوالاتی از این دست که نشان میداد نوجوانان خیلی این زمینه را دوست دارند. در واقع میخواهند سراغ چیزهایی بروند که ندیدهاند، نشناختهاند و با آن ارتباط نداشتهاند.
شاهآبادی سپس بیان کرد: واقعیت این است که آموزش تاریخ در کشور ما خیلی ضعیف است و روشهای آموزش تاریخ بسیار ناکارآمد؛ همین باعث میشود نسل جوان علاقه زیادی به تاریخ نشان ندهد. اما بودن کتابهایی که درسی نیستند و با زبانی متفاوت تاریخ را معرفی میکنند، جاذبه مطالعه تاریخ را بیشتر خواهند کرد. طی چندسالی که در این حوزه کار کردهام به یک اطمینان صددرصدی رسیدهام. در فضایی کار میکنم که این فضا مخاطبپسند است و نه تنها مخاطبپسند است بلکه مخاطب به آن احساس نیاز هم میکند و به دنبال نوشتههایی است که بتواند سوالات تاریخیاش را جواب دهد.
او درباره این کتاب و روند نوشتن آن توضیح داد: یکروز به این رباعی خیام فکر میکردم که «ما لُعبَتگانیم و فلک لُعبَتباز/ از روی حقیقتی نه از روی مَجاز / یکچند درین بساط بازی کردیم/ رفتیم به صندوقِ عدم یکیک باز!». این مفهوم فلسفی و نوع نگاهی که خیام به زندگی ما آدمهای روی زمین دارد برایم جالب بود. بعد به این فکر کردم که چه اتفاقی دارد میافتد؟ زمانی که یگ گروه در حال اجرای نمایش هستند در شرایطی قرار میگیرند و ممکن است یکییکی اعضای خود را از دست بدهند. همین زمینهای شد که رمان را در این فضا بنویسم. معمولا زمانی که رمان مینویسم، شروع کار و مضمون اصلی داستان را میدانم و داستان برایم کاملشده نیست. در حال نوشتن رمان، نکتههایی را این طرف و آن طرف دیدم و با کتابهای مختلف آشنا شدم؛ در کتاب «جغرافیای اصفهان» نوشته میرزا حسینخان به واقعهای در زمان محمدشاه اشاره شده و این واقعه را بهرام بیضایی در نمایش «در ایران» مورد اشاره قرار داده بود که اینها داستان من را کاملتر کردند، تلاش کردم داستانی خلق کنم که فضایی داشته باشد که خوانندهها به شکل عموم از آن لذت ببرند. دنبال نوشتن یک مفهوم فلسفی و تاریخی نبودم و دلم میخواست داستانی بنویسم که خواندنش هم جذاب باشد. نوشتن این کتاب ۹ ماه زمان برد و به تازگی تمام شده است و امیدوارم تاپایان سال منتشر شود.
انتهای پیام