دکتر «محمد علی(حمید)رفیعی» از روشنفکران برجسته و از شخصیتهای ارزشمند یزد بود که در زمینه تاریخ و جامعهشناسی اطلاعات وسیعی داشت و از سویی، از چهرههای درخشان فرهنگی و ادبی کشور بود ولی متأسفانه چنان که باید و شاید، جایگاه و منزلت او در زادگاهش یعنی یزد شناخته شده نیست.
زندهیاد رفیعی، مترجمی توانا، زبانشناسی برجسته، ادیبی فرهیخته، نویسنده و منتقدی سخنشناس و شاعری بیدار دل بود اما والاتر از همه اینها، انسان بود؛ انسانی نواندیش و برخوردار از اندیشههای والای انسانی. به طوری که مرگ زودهنگام او ضایعهای بزرگ برای فرهنگ و ادب ایران رقم زد چرا که در اوج خلاقیت و باروری اندیشه و هنر به ناگاه چراغ عمرش خاموش شد.
آثار گرانسنگی که این مترجم و زبانشناس دانشمند از خود به یادگار نهاده، سالهای سال میتواند پایه و معیاری برای رهروان پویای فرهنگ و زبان پارسی باشد.
«حسین مسرت» پژوهشگر، محقق و نویسنده ضمن بیان این مطالب در گفتوگو با ایسنا راجع به زندگی و فعالیت فرهنگی و ادبی این فرهیختهی دیار کهن یزد، میگوید: زندهیاد رفیعی در سال ۱۳۳۳ در شهر یزد به دنیا آمد، پدرش دکتر «عبد العلی رفیعی» از پزشکان خوشنام یزد و از خانوادهای اصیل بود. وی تحصیلات نخستین را در این شهر و در دبستان مارکار و دبیرستان آینده به پایان برد و تحصیلات دانشگاهی خود را تا پایان اخذ دکترای ادبیات انگلیسی در تهران به انجام رسانید.
وی اضافه میکند: رفیعی علاوه بر فعالیتهای اجتماعی، در عرصه تعلیم و تدریس نیز در دانشگاههای کشور از جمله دانشگاه آزاد اسلامی میبد، دانشکده معماری دانشگاه یزد، دانشگاه جامع تکنولوژی یزد و چندین مرکز آموزش عالی تهران حضوری موفق و مؤثر داشت، از جمله چند صباحی در مرکز نشر دانشگاهی به تدریس آیین ویراستاری پرداخت.
مسرت با بیان این که زندهیاد رفیعی به غیر از عضویت در کمیته علمی کنگره بزرگداشت ابو الفضل رشیدالدین میبدی در سال ۱۳۷۴، مشارکتی فعال در برپایی آن داشت، میگوید: همکاری پیوسته او با مهمترین مراکز فرهنگی کشور یعنی فرهنگستان زبان و ادبی فارسی و مرکز نشر دانشگاهی و دفتر پژوهشهای فرهنگی از دیگر فعالیتهای او بود و از این رهگذر مقالات ارزشمندی در مجلات وزین علمی کشور مانند؛ آدینه، جامعه سالم، جهان کتاب، آینده، نشر دانش، گفتگو، نگاه نو، نامه فلسفه، دنیای سخن، معیار و کیهان فرهنگی از خود به یادگار گذاشت که عمدهترین آنها در زمینه زبانشناسی و نقد عالمانه کتابها بود.
وی با اشاره به چاپ و انتشار شش شماره پیک کتاب توسط رفیعی طی سالهای ۶۴-۱۳۶۳، در مورد تلاشهای مجددانه او در ترجمه و نشر کتاب، از خانوادهاش چنین نقل قول میکند؛ «وی گاه در روز، بیش از ۱۰ ساعت کار ترجمه را انجام میداد به حدی که اواخر، دست راستش ناتوان شده و ناچار شده بود، مطالب ترجمه شده را روی نوار ضبط کرده و در اختیار ناشر قرار می داد. وی به اندازهای در فن ترجمه، توانا بود که در چند ماهه پایان عمر، قرار داد ترجمه چندین کتاب با او بسته شده بود و به دلیل احاطهاش به واژگان و فن ترجمه، بسیاری از دوستان مترجم و زبان شناس که برخی مطالب و مباحث برایشان گنگ و نارسا بود، از منبع دانش سرشار او بهره میبردند. وی مرجع دوستان خود بود.»
این پژوهشگر فرهنگ عامهی یزد با بیان این که رفیعی نخستین کتاب خود با عنوان «سالار مگسها» اثر ویلیام گلدینگ را در سال ۱۳۶۲ در یزد ترجمه کرد، میگوید: استاد «محمد رضا شفیعی کدکنی» در سفر به یزد و پس از آشنایی با دکتر رفیعی و تبحرش در علوم ادبی از جمله زبانشناسی، لب به تحسین وی گشوده و تعجب میکند که در شهرهای دور افتاده، چنین سرمایههایی ارزنده وجود دارد. زمانی هم دکتر «فتحالله مجتبایی»، پس از مقابله ترجمه «جباریت در تاریخ» اثر «ادوارد براون» با اصل آن گفته بود؛ «وی(رفیعی) عجب مترجم قویدستی است و عجب ترجمه خوبی انجام داده است.»
مسرت یاداور میشود: البته این نکته نیز قابل ذکر است که در دیاری چون یزد که از جریانهای ترجمه به دور است، مترجمان ارزنده ای چون دکتر «اسلامی ندوشن»، دکتر «ضیاءالدین دهشیری»، دکتر «علی محمد کاردان»، دکتر «رضا داوری اردکانی»، «محمد جعفر پوینده»، «علی اصغر خبرهزاده» و سرانجام دکتر رفیعی پا به عرصه وجود نهادهاند.
وی در ادامه خاطرنشان میکند: زندهیاد رفیعی به غیر از دانش ترجمه و زبانشناسی که در آن تخصصی شگرف داشت، شاعر نوگرایی بود که گهگاه، در جمع دوستان به قرائت اشعار جاندارش میپرداخت و تحسین آنها را برمیانگیخت.
وی از خصوصیات زندهیاد رفیعی نسبت به استادان و دوستانش به پرهیز از تملق و مبالغه و صمیمیت و صراحت لهجه اشاره و بیان میکند: رفیعی در سالیان اخیر در چندین دانشگاه و مجمع دانشگاهی به ایراد سخنرانی پرداخت که مهمترین آن نقد شعر فروغ در سال ۱۳۷۸ در دانشگاه تهران بود.
مسرت در پایان نیز با بیان این که از این یار از دست رفته، دو فرزند به یادگار مانده است، میگوید: سرانجام این استاد فرزانه در نهم اردیبهشتماه ۱۳۷۹ به جاودانگی پیوست.
انتهای پیام