به گزارش ایسنا، بنابر اعلام انتشارات نیلوفر، این کتاب را در سال 2002 به ژاپنی نوشت و سه سال بعد ترجمهی انگلیسی آن به بازار آمد و در فهرست ده کتاب برتر سال 2005 نشریه نیویورکر قرار گرفت.
توفانی از جنس خویشتن برای موراکامی
مفاهیم بسیاری را میتوان در کافکا در کرانه جستوجو کرد. مفاهیمی مانند مرگ و فقدان، عشقهای پرشور، ایدههای فلسفی گوناگون، جنگ، موسیقی، جنایت و بخشش مانند تکههای پازل در کنار هم قرار میگیرند و داستان را شکل میدهند؛ همهی این مفاهیم دست به دست هم میدهند تا در نهایت شخصیتهای داستان را به سمت سرنوشتشان هدایت کنند.
در همان فصل ابتدایی کتاب آمده: ((گاهی سرنوشت مثل توفان شنی است که مدام تغییر سمت میدهد. تو سمت را تغییر میدهی اما توفان دنبالت میکند تو باز برمیگردی، اما توفان با تو میزان میشود. این بازی مدام تکرار میشود، مثل رقص شومی با مرگ پیش از سپیدهدم. چرا؟ چون این توفان خود توست چیزی است در درون تو. بنابراین تنها کاری که میتوانی بکنی تن در دادن به آن است.)) این توفان شن همان تنشها و فراز و نشیبهای کتاب است
گسترش مرز خیال در رمان کافکا در کرانه
موراکامی در این رمان با خلق فضایی جادویی مرز بین واقعیت و خیال را در هم میآمیزد و خواننده را در داستانی پرکشش تا اعماق جهانی رویایی همراه میکند. برای طرفداران رئالیسم جادویی خواندن کافکا در کرانه شبیه به پیدا کردن کیک شکلاتی برای عاشقان شکلات است. میتوانید با آسودگی جایی آرام بگیرید و در دنیایی خیالی گم شوید.
دنیایی که در آن گربهها حرف میزنند، سربازان جنگ جهانی از مدخل دنیایی دیگر نگهبانی میکنند، از آسمان ماهی و زالو میبارد و سرهنگ ساندرز به جای فروختن مرغ کنتاکی، روابط بین دنیاهای مختلف را وارسی و تنظیم میکند.
این رمان تقریبا تمام المانهای داستانهای رئالیسم جادویی را دارد. در جهان داستان جادو امری بدیهی و طبیعیست و این طبیعی بودن باعث میشود اتفاقات بدون روابط علت و معلولی دنیای بیرون از داستان شکل بگیرند و در عین حال منطق درونی خود را نیز داشته باشند. در این کتاب هم مانند بسیاری دیگر از داستانهای رئالیسم جادویی از جادو برای حل مشکلات داستان استفاده نمیشود؛ حتی گاهی این خود جادوست که باعث ایجاد مشکلات میشود.
داستانی سرشار از استعاره
در داستان کافکا در کرانه عناصر استعاری بسیاری وجود دارد. کشف هرکدام از این استعارهها در کنار کشف رازها و معماهای خود داستان یکی از جذابیتها این رمان است. بهعنوان مثال کافکا نام مستعار شخصیت اصلی داستان است که از روی نویسندهی مورد علاقهاش انتخاب کرده و از طرفی این کلمه در زبان چک به معنی کلاغ است.
بهعلاوه کافکا راهنمایی در هیبتی نیمه کلاغ دارد که او را با نام پسر زاغینام میشناسیم. جالب آنجاست که پسرک گریزپا در طول فرارش به آهنگی برمیخورد که کافکا در کرانه نام دارد و بهنوعی تقدیر او را روایت میکند.
برخی از عناصری که در داستان استفاده شدهاند با شخصیت خود موراکامی در ارتباط تنگاتنگی هستند.
جزئیات در این کتاب موراکامی بیداد می کند
یکی دیگر از ویژگیهای کتاب کافکا در کرانه جزئیات فراوانش است. این جزئیات در توصیفات دقیقی که خواننده را با موقعیتها و مکانهای مختلف مانند کتابخانه و جنگل آشنا میکنند، موج میزنند و همین باعث میشود تصور دقیقتری از داستان داشته باشیم و داستان با تمام اتفاقات عجیب و غریبش و معماهای تودرتو و پیچیدهاش همچنان باورپذیر و جذاب باشد.
ارائه جزئیات بسیار از زندگی شخصیتهای فرعی و جذابیتهای هر کدام از آنها مثل نوع لباس پوشیدن، حرف زدن و حتی گذشتهی آنها هم باعث میشود تا به آنها علاقهمند شویم و بخواهیم بیشتر دربارهی هر کدامشان بدانیم.
جالب آن که در پایان داستان تحول تنها نصیب شخصیت اصلی داستان نمیشود و تقریبا تمام شخصیتهای داستان دچار شکلی از دگرگونی میشوند. همانطور که در ابتدای کتاب گفته شده بود: (( توفان که فرونشست یادت نمیآید چی به سرت آمد و چطور زنده ماندهای. در حقیقت حتی مطمئن نخواهی شد که توفان واقعا به سر رسیده. اما یک چیز مشخص است. از توفان که در آمدی دیگر همان آدمی نخواهی بود که به توفان پا نهاده بودی. معنی این توفان همین است.))
رمانی از نویسندهی محبوب هاروکی موراکامی
موراکامی در سال 1949 در کیوتو ژاپن به دنیا آمد. مادر و پدر او هردو دبیر ادبیات ژاپنی بودند و خودش نیز در دانشگاه توکیو ادبیات انگلیسی خوانده است و این راه ورودی وی به ادبیات جهان بوده است. او در ابتدا با سومین کتابش تعقیب گوسفند وحشی مشهور شد و بعد از آن کتابهای بسیاری نوشت که خیلیهاشان به زبان فارسی ترجمه شدهاند. به گمان بسیاری کافکا در کرانه کاملترین اثر موراکامی است.
کتابی پررمز و راز و گیرا با استعارههای بسیار. خواندن این رمان مخاطب را در همان چرخهای که کافکا را گرفتار کرده، گیر میاندازد و طوری با داستان همراه میکند که در پایان مخاطب هم حس میکند همان سفر را طی کرده و همان چیزها را از سر گذرانده است.
این کتاب همچنین سرشار از دیالوگهای تاثیرگذار و جذاب است که ممکن است تعدادیشان را در شبکههای اجتماعی و نقلقولها خوانده باشید. پس اگر تا امروز آثار دیگری از این نویسنده را خوانده و پسندیدهاید خرید رمان کافکا در کرانه را نیز به شما پیشنهاد می کنیم. انتشارات نیلوفر این اثر را با ترجمهی مهدی غبرائی به چاپ رسانده است. این مترجم تاکنون آثار بسیاری از جمله چند اثر دیگر از همین نویسنده را به فارسی برگردانده است.
انتهای رپرتاژ آگهی