به گزارش ایسنا، سایت النشره لبنان در تحلیلی نوشت: "این سخن نه منطقی و نه درست است که بگوییم لبنان میتواند بدون عربستان به شکل عادی به فعالیتهای خود ادامه دهد، زیرا دلایلی که لبنان را به این کشور عربی مرتبط میکنند، زیاد بوده و تنها به بخش مالی و اقتصادی محدود نیستند بلکه به جایگاه معنوی عربستان از منظر دینی و در کل در خلیج فارس مربوط میشوند. اینکه برخی معتقدند یک گروه مهم از لبنانیها (یعنی اهل تسنن) میتوانند از عربستان و تاثیر مذهبی، مالی و سیاسی آن بر خودشان دست بکشند، یک توهم است؛ اما باید از یک منظر دیگر نیز به آن نگاه کرد، عربستان از لبنان استفاده کرده و میکند آن هم نه فقط از منظر اقتصادی و مالی بلکه از این منظر که لبنان را برگ برندهای در دست خود دانسته و خود را دارای نفوذ بسیاری در این کشور میداند و این مساله در طول تاریخ معاصر لبنان آشکار بود که عربستان بازیگر اصلی در لبنان است و هر اتفاق مهمی در این کشور با دانش و مشارکت عربستان انجام میشود. نکته قابل توجه در چند سال گذشته این است که نفوذ عربستان در لبنان با سیاستی که محمد بن سلمان، ولیعهد فعلی عربستان در پیش گرفته رو به کاهش است و همه طرفها در داخل عربستان، منطقه و نیز جهان را نگران کرده و تازهترین "کودتا" در عربستان است، همچنین برای اولین بار اتفاق بزرگی در شورای همکاری خلیج فارس رخ داد و یکی از کشورهای عضو آن محاصره شد، همچنین بن سلمان پس از ماجرای ترور جمال خاشقجی، روزنامهنگار عربستانی در کنسولگری این کشور در ترکیه، مشکلات متعددی را با جهان ایجاد کرد، درست است که بن سلمان در عبور از این موانع به شکلی موفق عمل کرد؛ اما تاثیرات این اقدامات در افکار عمومی جهان باقی مانده و بر سیاست کلی عربستان تاثیر گذاشته و یکی از نتایج آن کاهش نفوذ گسترده این کشور در لبنان بود، البته این امر در ایجاد اختلافنظر عمیقی با سعد حریری که برجستهترین قطب سنی لبنان بود، تاثیری نداشت و عربستان عامدانه او را با کمک گروههای اهل تسنن دیگر تضعیف کرد.
امروز عربستان با قدرت به لبنان بازگشته و با سوءاستفاده از اظهارات جورج قرداحی، وزیر اطلاعرسانی لبنان پیش از انتصاب در وزارتخانه، سقف تنش را تا حد ممکن بالا برد. ریاض به دنبال ابن بحران بر اقدامات خود افزود و راه را بر سفرا بسته و درگاه معاملات تجاری را مسدود کرد و اگر میتوانست اقلیت لبنانی در آنجا را (با اینکه میداند آنها برای گذران زندگی در آنجا بوده و پناهجو نیستند) بیرون میکرد و قطعا از واکنشهای بینالمللی ترسیده است. پیوستن امارات به این تنش طبیعی بود زیرا فحوای کلام قرداحی شامل حال ابوظبی نیز میشد و همینطور در مورد بحرین به عنوان خواهر کوچک عربستان، اما موضعگیری کویت در این خصوص موجب تعجب بسیاریها شد زیرا کویت در کنار قطر و عمان بودن را انتخاب نکرده و تصمیم گرفت با آنها متفاوت باشد و حتی موضعگیری عربستان را در پیش بگیرد، اقدامی که به نظر بسیاری از کارشناسان اگر صباح الاحمد الجابر الصباح، امیر فقید کویت در قید حیات بود، چنین نمیکرد زیرا او همواره به جای قطع روابط به دنبال نزدیکسازی رویکردها بود.
بسیاری این تنش گسترده عربستان را "فریادی بلند" خطاب به طرفهای مربوطه و به طور مشخص آمریکا و فرانسه دانستند که "ریاض نیاز لبنان است (لبنان به عربستان نیاز دارد) و تصمیم گرفته نفوذ خود را که از مدتها قبل در این کشور از دست رفته، بازگرداند و احزاب بزرگ باید راهحل لازم برای این مساله را پیدا کنند زیرا عربستان پس از اینکه نفوذ گسترده خود در یمن را از دست داد و قدرتش در خلیج فارس در پی موفقیت قطر در به چالش کشیدن آن کاهش پیدا کرد و قدرت تحمیل خود در عراق را ندارد، نمیخواهد در مورد لبنان بیتوجهی کند، همه میدانند که توجه بینالمللی به لبنان متوقف نشده و این کشور ملعبهای دائمی برای میدانهای خارجی است و اهمیت آن هم در همین است. این حرف یک پیشگویی نیست بلکه بر اساس اظهارات و موضعگیریهای اخیر است، چگونه میتوان بیانیه وزارت خارجه عربستان و اظهارات وزیر آن درباره اینکه اصل مشکل لبنان حزبالله است، توجیه کرد؟ در حالی که حزبالله سیاست، موضعگیریها و اقداماتش را از سالها قبل تغییری نداده، در دوره اخیر نیز تنشی علیه عربستان ایجاد نکرده، پس چه اتفاقی افتاده که مستحق چنین واکنشی از سمت ریاض است؟
رمز شب در اظهارات وزیر خارجه عربستان در نشست کمیته بحران لبنان پنهان است و بند مشترک آن دو واشنگتن است، عربستان در حال انجام رایزنیهایی با دولت آمریکا درباره لبنان است و همزمان بیروت ورود آمریکاییها و فرانسویها در این موضوع را خواستار شد و این نشان میدهد عربستان با صدای بلند فریاد میزند و از طرفهای گفتوگو کننده خود میخواهد به ویژه در آستانه انتخابات پارلمانی سال آتی لبنان که همه جهان بر برگزاری آن اصرار دارند، نفوذش در لبنان را به حالت قبل بازگردانند."
انتهای پیام