حرف‌های منتشرنشده قیصر امین‌پور

چهاردهمین سال‌روز کوچ قیصر امین‌پور فرصتی شد تا نوشتارهایی را از این شاعر فقید بخوانیم که در کتاب‌های او منتشر نشده‌اند.

به گزارش ایسنا، هشتم آبان‌ماه ۱۴ سال از عبور خالق «تنفس صبح»، «آینه‌های ناگهان» و ... می‌گذرد. همچنین در حالی کمتر از یک سال از آغاز به کار صفحه‌ای مجازی که توسط خانواده این شاعر و استاد فقید دانشگاه اداره می‌شود، می‌گذرد که در دنیای مجازی و حتی واقعی، تا کنون جعلیات متعددی با نام او دست به دست شده است. 

با این حال، خانواده قیصر امین‌پور علاوه‌بر انتشار آثاری که متعلق به این شاعر نیستند، در این صفحه به انتشار نوشتارهایی نیز پرداخته‌اند که در کتاب‌های منتشرشده او نیامده‌اند. تعدادی از این یادداشت‌های منتشرنشده امین‌پور را در ادامه می‌خوانیم: 

«این دیگر چه حکمتی است که آدم حق ندارد سؤال کند؟ حق ندارد اعتراض کند. انتقاد کند.

چه رسد به این‌که حق ندارد ناامید شود.

حتی حق ندارد ناله کند. شعر تلخ بگوید. حق ندارد کسی را ناامید کند. حق ندارد دروغ بگوید و به دروغ دست‌کم خود را امیدوار نشان دهد.

تازه اگر دروغ هم بگوید که دیگر شعرش شعر نیست. اثری ندارد. چه امید دروغی باشد چه یأس دروغی.

بعضی‌ها هم خیلی نَفَسشان از جای گرم برمی‌آید که همه‌اش می‌گویند شاعر باید چنین و چنان باشد، این‌گونه ببیند، آن‌گونه نبیند.

انگار منتظر حضرات نشسته‌ایم تا ببینیم حالا حضرات منتقدان یا مفسران می‌فرمایند که هنرمند باید این‌گونه باشد یا این‌ها را ببیند. بفرمایید گر تو بهتر می‌زنی بستان بزن!»


«شلوار و کفش لازم دارم. اگر به پدرم بگویم می‌دانم که فعلاً ندارد. اگر با این حقوق به خورد و خوراکمان برسیم باز هم جای شکرش باقی است. البته او هیچ‌وقت نگفته است چیزی نمی‌خرم. و حتی اجازه نمی‌دهد ما بفهمیم وضعش خوب است یا نه. می‌گوید شما چه کار دارید. ولی ما که می‌دانیم وضع چطوری است. و این روزها از این موضوع کمی دلتنگم. چه می‌توان کرد. چون مخالف است که ما کار کنیم. تازه کاری هم نیست که ما بتوانیم و درست باشد.»

۱۳۵۵/۹/۳»

«تصمیم گرفتم که دیگر فکرهای الکی نکنم. ولی نمی‌شود.

با خودم قسم خورده‌ام که وقتی کتاب را باز می‌کنم فکرم را نگذارم که به این‌طرف و آن‌طرف برود. دوباره درسی شروع می‌شود و من نگرانم. کتاب‌های تازه آدم را می‌لرزاند یا بوی پاییز دل آدم را خالی می‌کند.

بهتر است کمی نقاشی کنم.»

«لحظه‌هایی هست که آدم از رنج‌های پنجاه‌سالگی‌اش پشتش تیر می‌کشد.

در حالی که هنوز سی سال بیشتر ندارد.

لحظاتی هست که پوست هفتادسالگی‌اش تیر می‌کشد.

لحظاتی هست که آدم شادی را با استخوان کودکی‌هایش حس می‌کند.

لحظاتی هست که آدم با یک قرن شادی روبه‌رو می‌شود و فقط به اندازه‌ یک لحظه وقت دارد شاد شود.

این است که فوری دست می‌برد و بخش اعظمی از شادی را می‌گیرد و دیوانه‌وار به سمت آینده پرتاب می‌کند تا بعداً سر فرصت وقت داشته باشد که با خیال راحت شاد شود...»
 


به ترتیب از چپ به راست: قیصر امین‌پور، محمدرضا مهدی‌زاده، محسن مخملباف، ساعد باقری، سیدحسن حسینی

«دم در می‌خواستم وارد شوم. نگهبانی که هر روز به هم سیگار تعارف می‌کردیم و با هم چای می‌خوردیم گفت: خیلی ببخشید ولی به ما گفته‌اند... گفت کارت شناسایی...

گفتم راستش خانه‌ من این‌جاست. محل کارم نیست. محل زندگی، محل تنفس، محلی که هفت سال از بهترین سال‌های عمرم را...محلی که برای تصحیح یک کتاب خون دل می‌خوردیم. محلی که در آن نفس کشیدیم... خوابیدیم... تا صبح بیدار ماندیم.

محلی که در آن همه رئیس خود بودند ولی هیچ‌کس میز نداشت... همه وارد می‌شدند به جز میز.

صندلی استاد اوستا را جایی می‌گذاشتیم تا لبخندش به همه برسد.

افاعیل عروضی استاد آهی را. مفاعیلن‌ها را توی گنجه می‌گذاشتیم تا هفته‌ بعد گم نشوند...»

«کار من این بود؛ مدام زندگی خود را به تاخیر انداختم!

کودکی را گذاشتم به نوجوانی، نوجوانی را به جوانی و جوانی را به پیری.

و همه چیز را دیر شروع کردم. مکتب‌خانه جای بازی را گرفت. نقاشی جای شعر را و شعر جای درس را. و درس جای جوانی را.

و سیاست جای عشق و یا جای من را. همه چیز را به فردا موکول کردم. و عجالتا زندگی کردم. تا اطلاع ثانوی، شاید موسیقی را به گور ببرم. این است که الان تراکم ایجاد شده.

کاش می‌شد کمی هم مرگ را به تاخیر انداخت. همه‌ کارها را به آخرین لحظه محول کردم. پیش از آن‌که فرصت کنم چیزی یاد بگیرم به یاد دادن مجبور شدم و اگر چیزی یاد گرفته‌ام در همین مسیر یاد دادن بوده است.»

قیصر امین‌پور دوم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۳۸ در گتوند خوزستان متولد شد. او که تجربه‌ تدریس در مقطع راهنمایی را در فاصله‌ سال‌های ۶۰ تا ۶۲ در کارنامه‌ خود داشت، از سال ۶۷ به تدریس در دانشگاه الزهرا (س) پرداخت. اما شروع تدریس او در دانشگاه تهران به سال ۷۰ برمی‌گردد. همچنین از فعالیت‌های مطبوعاتی امین‌پور، به دبیری شعر هفته‌نامه‌ «سروش» در فاصله‌ سال‌های ۶۰ تا ۷۱ و سردبیری ماهنامه‌ ادبی - هنری «سروش نوجوان» می‌توان اشاره کرد. او عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز بود. از آثار این شاعر می‌توان به «تنفس صبح»، «در کوچه‌ آفتاب» (۱۳۶۳)، «آینه‌های ناگهان» (۱۳۷۲)، «گل‌ها همه آفتابگردانند» (۱۳۸۰)، «دستور زبان عشق» (۱۳۸۶)، «توفان در پرانتز» (نثر ادبی)، «منظومه‌ ظهر روز دهم» (برای نوجوانان) (۱۳۶۵)، «مثل چشمه، مثل رود» (برای نوجوانان) (۱۳۶۸)، «بی‌بال پریدن» (نثر ادبی برای نوجوانان) و ... اشاره کرد. 

قیصر امین‌پور که سال‌ها از بیماری‌های مختلف رنج می‌برد در هشتم آبان‌ماه ۱۳۸۶ درگذشت.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۸ آبان ۱۴۰۰ / ۱۳:۱۵
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1400080805452
  • خبرنگار : 71626