/یادداشت/

روایتی از سفری بی‌تکرار

میزبانی اهالی عراق از زائران اربعین در طریق الحسین(ع) زیبا و در عین حال وصف ناشدنی است. در مسیر راه شبی را میهمان خانه یک افسر شهید عراقی که از سادات علوی بود، شدیم.

در این سفر روحانی بعد منزل نبود و من زیر لب زمزمه می‌کنم به تو از دور سلام، اما نه، دوری و دوستی سرم نمی‌شود و هیچ کجا برایم چون حرم نیست. من مرد این راه نیستم و با پای دل رفتن کار من نیست پس باید حی و حاضر باشم تا اندکی از این سفر معنوی را بتوانم درک کنم.

یاد سفر اربعین سال‌های قبل از کرونا می‌افتم، سال‌هایی که محدودیت نبود و انبوه جمعیت زائران در این ایام رهسپار حریم علوی شده و مسیر نجف تا حریم حسینی را با پای پیاده طی طریق می‌کردند.

می‌نویسم از روزی که مسیر شلمچه را با اتوبوس کهنه و قدیمی عراقی در کنار دیگر مسافران به سمت نجف راهی شدم. خسته راه بودیم و پس از یک روز شلوغ به نجف رسیدیم.

نیمه شب بود و برای استراحت دنبال مکانی بودیم. نجف این روز و شب‌ها با نجف دیگر روزهای سال کلی تفاوت داشت، به حال و هوای همان ایام خلوتی برای گرفتن اتاق رفتیم، اما هر جا برای رزرو هتل سراغ گرفتیم از مسافر پر شده بود تا اینکه تصمیم گرفتیم شب را در حرم بمانیم و بعد از زیارت حرم، صبح علی الطلوع راهی کربلا شویم با پرس‌وجو از چند زائر ایرانی متوجه شدیم موکبی از سوی شهرداری مشهد با امکانات سیار برای زائران ایرانی آماده شده و این شد که از تصمیم خود منصرف و چند روزی میهمان شهر امیرالمومنین(ع) شدیم.

فاصله نجف تا کوفه نزدیک است و برای به جای آوردن اعمال مسجد کوفه راهی این شهر تاریخی شدیم، در مسیر مسجد کوفه تا مسجد سهله و پس از بازدید از خانه امیرالمومنین(ع) و چاه معروف، راهی نجف شدیم که یکی از اهالی کوفه ما را برای استراحت به منزل خویش دعوت کرد.

بانوان در یک منزل و آقایان در منزل همسایه میهمان شدیم و با چای عراقی پذیرایمان شدند. اندکی بعدتر برای صرف عصرانه سینی محتوی یک نوع ساندویچ را در پیش رویمان گذاشتند نانی شبیه سفره ماهی که با برشی در میانه از گوشت و چاشنی‌ها پر شده بود، من هم طبق عادت همیشه محتویات ساندویچ را در ظرفی خالی کرده و لقمه می‌گرفتم و سس انبه را روی هر لقمه می ریختم و در دهان می‌گذاشتم، میزبان لبخندی زد و در وعده دوم پذیرایی برایمان غذا را در ظرف می‌گذاشت و نان را جداگانه در گوشه سینی پذیرایی قرار می‌داد.

ساعتی بعد از استراحت و پذیرایی میزبان همراه دخترش زهرا و عروسش مروه در کنارمان نشستند. مروه دانشجوی دانشگاه بغداد بود انگلیسی را می‌فهمید و با زبان عربی، فارسی و انگلیسی ترکیبی صحبت می‌کردیم. مروه چند سالی بود که با پسر عمویش ازدواج کرده بود اما فرزندی نداشت، برای امام رضا(ع) نامه نوشته بود و در روز آخر برای اینکه به ضریح امام رضا(ع) برسانیم به ما داد.

مادر خانواده از همسرش گفت که توسط داعش ترور شده بود، کم کم متوجه شدیم که میهمان خانه یکی از افسران امنیتی عراق که از سادات علوی بوده و به دست داعش به شهادت رسیده بود، هستیم؛ شهیدی که به گفته همسرش داعشی‌ها پس از ترور جسد مثله‌اش را برای خانواده‌اش فرستاده بودند. صحبت زیاد بود و تا پاسی از شب گفت‌وگوها به درازا کشید.

صبح روز بعد با وجود اصرار میزبان بر ماندن بیشتر آماده حرکت شدیم. به مسیر آغاز پیاده‌روی رسیدیم، ستون یکم از نزدیکی وادی السلام که قدیمی‌ترین گورستان تاریخ است آغاز می‌شود.

مسیر زیارت به سمت کربلا را از وادی السلام آغاز می‌کنیم، فاصله نجف تا کربلا ۸۰ کیلومتر است این مسیر با پای پیاده معمولا بین سه تا پنج روز طی می‌شود. از نجف تا  ورودی شهر کربلا ۱۴۰۰ ستون به فاصله ۵۰ متر وجود دارد، ستون‌ها را یک به یک شماره می‌کنم؛ در مسیر طریق الحسین(ع) موکب‌های زیادی برپا شده که پذیرای زائران هستند و در خدمت عاشقانه گوی سبقت را نشانه گرفته‌اند.

در مسیر از هر کشور با زبان، ملیت، قوم و مذهب‌های مختلف حاضرند، پیر و جوان، کوچک و بزرگ، زن و مرد یکی با ویلچر، یکی با عصا و دیگری با پای برهنه همه و همه آمده‌اند تا زیبایی‌های این رویداد بزرگ را نظاره کنند. اینجا دنیای دیگری است و مهربانی و ایثار در اوج قرار دارد، پیرمرد ما را به قهوه دعوت می‌کند آن دختر بچه موطلایی با سربند یا حسین(ع) و دمپایی انگشتی در میانه راه با یک سینی شربت پر شده از لیوان‌های قرمز رنگ کام تشنه زائران را تازه می‌کند.

آن طرف‌تر بانوی جوانی در کنار تنور در حال پخت نان، زائران را به صرف ناهار با نان تازه و گرم دعوت می‌کند. با همراهان نان تازه را می گیریم و با پنیری که همراه داشتیم نوش جان می‌کنیم، مسیر گرم است و ترجیح می‌دهیم غذای گرم نخوریم.

حال و هوای این مسیر در وصف نمی گنجند، باید طعم تلخ چای عراقی که در استکان کمر باریک تا نیمه از شکر پر شده را چشید، باید طعم فلافل عراقی با سس انبه را چشید اما نه این‌ها همه طعم‌های زمینی است که باید از آن فراتر رفت، باید طعم مهر و ایثار را در این سفر چشید، باید در مسیر باشی باید در طریق‌الحسین(ع) باشی تا این حجم از انسانیت را در قاب زیبای اربعین ببینی و درک کنی.

بعد از طی حدود ۱۴۰۰ ستون به ورودی کربلا می‌رسیم، اهالی شهر آماده پذیرایی هستند، سر خیابان در هر محله موکبی برپا شده و عده‌ای منازل خود را در اختیار زائران قرار می‌دهند. چه زیبا انسانیت و ایثار به نمایش گذاشته شده و میزبانی از میهمانان حسین بن علی(ع) در اربعین ظهور می‌کند.

از ابتدای شهر تا بین‌الحرمین حدود ۵۲ ستون دیگر باید طی شود، مسیر را به سمت حرم راهی می‌شوم از خیابان ستین (۶۰) یک به یک ستون‌ها را می‌شمارم،  پس از حدود ۲۰ دقیقه پیاده‌روی گنبد طلایی را می‌بینم در چهار طرف حرم موکب‌ها برپاست شهر شلوغ است و فاصله ۴۵ دقیقه‌ای تا حرم با پای پیاده به چشم نمی‌آید، به ستون ۱۴۵۲ می‌رسم و زمزمه می‌کنم «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)» به آن سو نگاه می‌کنم السلام علیک یا ساقی عطشان.

یادداشت از زهرا اسماعیلی، خبرنگار ایسنا

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۵ مهر ۱۴۰۰ / ۱۳:۴۴
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1400070502981
  • خبرنگار :