به گزارش ایسنا، «حاج غلامشاه جمیلهای» از آزادگان و جانبازان سرافزار هشت سال دفاع مقدس شهرستان گناوه به همرزمان شهید خود پیوست.
او از جمله آزادگان و جانبازان ۴۵ درصد شهرستان گناوه بود که چندین مرحله حضور داوطلبانه «بسیجی» در جبهه حق داشت. جمیله ای سرانجام در حمله دشمن بعثی به جزایر مجنون پس از شهادت فرماندهان و همرزمانش در گردان امام حسن (ع) بر اثر پرتاب نارنجک دشمن در سنگر از ناحیه دست چپ، پای چپ و پهلوی چپ زخمی و پس از ۱۷ ساعت سرگردانی در نیزارهای مجنون، خارج از اراده خود به اسارت دشمن بعثی در میآید.
جمیلهای دوران اسارت خود را در «کمپ ۱۳ رومادیه» عراق گذراند. او از جمله راویان نامی اتفاقات حماسه مجنون و فصل سخت اسارت بود.
از او دلنوشتهای باقی مانده است که به مرور آن می پردازیم: «باز تیرماه دیگری سر رسید و همهٔ فکر و ذکرم را به ۳۳ سال پیش جزایر مجنون و چنین شب و روزی معطوف کرد. شب و روزی که با هزاران اتفاق و صحنه تلخ و دلخراش رقم خورد و برای همیشه و تا ابد در تاروپودم ثبت و ماندگار خواهد بود. آری، هر وقت اسم تیرماه یا مجنون بگوشم می خورد ناخودآگاه جزیره مجنون در نظرم ظاهر و مجسم می شود. جـزیرهای که از هر نظر برای مهمانان ناخوانده ایرانیش میزبان خوب و مهـربانی نبود و به هر نحو ممکن مهمان آزاری می کرد.
از سنگرهای کوچک و دلگیر فرو رفته در خاکش گرفته تا نیش زهرآگین پشهها و مگسهایش، از دندانهای چنگکی موشهای بزرگ صحرایی گوشتخوارش تا لاکپشتهای آدم آزارش، از گرازهای وحشی و همه جانواران آبزی و کنار آبزی تا همه نوع جانوار خزنده و جونده همه و همه در کنار شرجی طاقت فرسا و بوی تعفنی که در اثر شدت گرما و شرجی از نیزارهای هور متصاعد میشد عرصه را بر فرزندان بحق روح الله تنگ کرده بود اما با همه این اوصاف چه زیبا و چه خالصانه بدون اینکه ذره ای در روحیه و اراده مهمانان پولادین تأثیری داشته باشد چه با صفا و صمیمیت بهترین دوران عمرشان رقم خورد.
نامهربانی مجنون پایانی نداشت و هر ساعتی از شبانه روز خون عزیزی از عزیزترین ساکنانش بر زمین ریخته می شد تا اینکه ساعات پایانی روز جمعه ۱۳۶۷/۴/۳ فـرا رسید و بیتوجه به همه ناملایمات مجنون چه برادروار یارو غمخوار هم بودند و جان و سرنوشت شان را بهم گره زده بودند.پس از سقوط فاو و شلمچه تحریکات دشمن در خطوط پدافندی مجنون فزونی یافته بود و ساعت به ساعت خبرها و زمزمههای ناخوشایندی از حمله دشمن به مجنون اوج میگرفت.
دراین شرایط همه نیروهای گردان امام حسن (ع) از تیپ سرافراز ۱۳ امیرالمؤمنین(ع) مستقر در جزایر مجنون در کنار فرماندهان محبوب شان، سرداران شهید: حسن بیژنی فرمانده گردان، قاسم بنوی معاون اول گردان و غلامرضا بیژنی معاون دوم گردان با همدیگر هم عهد و پیمان شدند که تا آخرین نفس و آخرین فشنگ بجنگند و پشت به پشت هم در مقابل دشمنان بعثی از ثمره خون شهید حاج همتها و هزاران شهید والامقام ایران زمین دفاع کنند و حتی قدمی به عقب برندارند.
ساعت از نیمه شب گذشته بود و هر از گاهی نامهربانیهای مجنون گُل میکرد و داد و فریاد برادری که شکوه و گلایه از نیش موشهای گوشتخوار مجنون داشت به آسمان بلند میشد. ساعت حدود ۳ بامداد روز شنبه ۱۳۶۷/۴/۴ بود و نیروهای گردان امام حسن(ع) در همین حال و هوا بودند که آتش تهیه بسیار شدید دشمن شروع به باریدن گرفت و وجب به وجب مجنون را میکوبید.انگار مجنون هم یار دوازدهم سربازان بعثی دشمن شده بود و لحظه به لحظه عرصه را بر فرزندان ایران زمین تنگ و تنگتر میکرد.
حجم آتش توپخانه، راکتاندازهای کاتیوشا و خمپاره اندازها و همه سلاحهای سنگین منحنی زن دشمن آنقدر شدت گرفته بود که آسمان و فضای مجنون همه دود و گردوغبار و بوی باروت شده بود. هوای بسیار آلوده مجنون شرایط تنفس را بر نیروهای ایرانی تنگ کرده بود که همه دچار سرفههای شدید، ریزش آب بینی و سوزش چشم، دماغ و دهان و ریه شده بودند. در این حین حمله شیمیایی دشمن هم آغاز گردید و مکمل آتش تهیه جنون آمیز دشمن گردید. همه نیروها مجبور به استفاده از ماسک ضد شیمیایی شدن.
ظاهرا مهمان آزاری جزایر مجنون داشت به اوج خودش می رسید و مجنون وار مهمانان ایرانیاش را از هوا، آب و خاک به شدت تحت فشار و آزار قرار داده بود.در همین اثناء سربازان بعثی دشمن از خدا بی خبر سوار برقایق از راه هور و پیاده از راه خشکی و از هوا از طریق هلی کوپتر و هلی برن از همه طرف بر گردان امام حسن(ع) و جزایر مجنون حمله ور شدند و طی درگیری نابرابر نیروهای گردان امام حسن و سایر واحدهای نظامی ایرانی هر نفرشان در مقابل بیش ۱۵ نفر دشمن جنگیدن و نیروهای گردان امام حسن از تیپ۱۳ امیرالمؤمنین بر عهد خود وفا کردند و همه در کنار فرماندهان شان به شهادت رسیدند گرچه میتوانستند عقب نشینی کرده و جزیره را ترک کنند و خود را نجات دهند، اما دفاع از دستاوردهای همرزمانشان را بر خود تکلیف و خود را مؤظف به دفاع و حفاظت آن دانستند.
از این گردان خوش آوازه تنها ۴ نفر به نامهای: پاسدار لطف الله کرمی، بسیجی غلامشاه جمیلهای، سرباز وظیفه سپاه علی سرکاری و بسیجی زنده یاد رمضان پامکیده «درخشانی» پس از زخمی شدن شدید و ساعتها سرگردانی در آب و نیزارهای مجنون پس از ساعتها از سقوط مجنون به اسارت دشمن در آمدند.
آری... مجنون تــورا با همه بدیها و نامهـربانیها و مهمان آزاریهایت دوست دارم و نامت در دلم جایگاه مقدسی دارد نه به خاطر ارزش سرزمینی ات یا موقعیت جغرافیائیات و نه هیچ چیز دیگری. تنها و تنها فقط بخاطر اینکه خون عزیزترین، خالصترین و محبوب ترین فرزندان این انقلاب و نظام بالاخص بهترین دوستان و همرزمان عزیزم خون پاکشان خاک جنون آمیزت را تطهیر نموده و روح بلندشان از آن سرزمین به افلاک و عرش عروج کرده و جسم بی روحشان با خاک تو تجزیه شده است.
غلامشاه جمیلهای
۱۴۰۰/۴/۳»
انتهای پیام