این نویسنده در پاسخ مکتوب به پرسشهای ایسنا درباره ارزیابیاش از مدیریت فرهنگی بهویژه در حوزه ادبیات و کتاب، در دولتهای یازدهم و دوازدهم، دستاوردها و شکستهایش و پیشنهادهای خود برای دولت جدید نوشت:
"در اواخر دهه ۶۰، وقتی دانشجوی ادبیات دانشگاه علامه بودم، استادی داشتیم که سیر تحولی رویدادها و پدیدههای اجتماعی در دورههای مختلف تاریخ را در لابهلای ابیات شاعران بررسی میکرد و عقیده داشت که آثار ادبی، معیار خوب و مطمئنی برای رصد اندیشهورزی جوامع است. به نظرم این حرف درستی است. به نظرم نویسندگی ازجمله اصنافی است که کمتحرکی و غیرفعال بودن در آن، نتایج مخربی دارد و تبعاتش در جامعه در درازمدت بروز میکند. دیگر اصناف اینگونه نیستند و بروز اشکال در فعالیت اصناف دیگر، نتیجهاش سریعاً محسوس است و مشخص میشود که در ارائه فلان اقلام مورد نیاز برای مردم، چنین خللی ایجاد شده اما در موضوع فرهنگ و اقلام فرهنگی، چنین کمبودی در کوتاهمدت قابل مشاهده و رصد نیست تا دولت بتواند سریعاً برای رفع موانع آن اقدام کند.
بیبرنامگی دولتهای پیشین در حمایت از نویسندگان
اگر حوزه کتاب در دولت جدید به درستی مدیریت شود و نقاط قوتها و ضعفهای دولتهای پیشین به خوبی شناسایی شود، میتوان از تمامی ظرفیتها و امکانات موجود برای دستیابی به اهداف مورد نظر بهره برد.
چه کسی فکر میکرد به خاطر کرونا، نویسندگان و به تبع آن بازار نشر به چنین وضعیتی برسد که نویسندگان دچار مشکل معیشتی بشوند؟ این مهم به مدیریت بحران نیاز دارد.
در جهان امروز سرعت تغییر و تحول در ساختارهای مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از چنان سرعت چشمگیری برخوردار است که نیاز به مدیریت مطلوب و استفاده از ابزارهای لازم جهت اداره هدفمند در حوزه کتاب دارد و انتخاب مدیران نیز باید کارشناسانه باشد.
این را از این جهت عرض کردم که همقلمهای ما در کشور، همیشه از بیبرنامگی دولتها در حمایت و کمک به معیشت نویسندگان در رنج هستند. نوع رفتار متولیان فرهنگی کشور با کتاب و پدیدآورندگان آثار ادبی در دولتها از آن جهت اهمیت دارد که یکی از ماموریتهای اساسی آنها در حوزه کتاب، حمایت از اصحاب قلم و گسترش کتابخوانی در جامعه است. موضوع حمایت و کمک مالی البته مختص کشورمان نیست و این کار معمولاً در بسیاری از کشورها صورت میگیرد. اختصاص بودجههای کلان برای حمایت از نویسندگان و ناشران مخصوصاً در شرایطی نظیر شرایط کرونایی و مانند آن که به تبع آن، نویسندگان و ناشران و فروشندگان کتاب متضرر میشوند، موضوعی بدیهی است. اینکه در کشور ما در دو دولت اخیر، صندوق اعتباری هنر و خانه کتاب (دو نهادی که من میشناسم)، تا چه اندازه در این شرایط به نویسندگان کمک کردهاند، اطلاع چندانی ندارم اما بعید میدانم کسانی از اصحاب قلم که تحت حمایت این دو نهاد هستند، مشکلات معیشتیشان تقلیل یافته و یا رفع شده باشد! کمکی که این صندوق به اعضای خود کرده، عودت وجوهی است که اعضای صندوق به عنوان حق بیمه در ایام کرونا پرداخت کردهاند. فقط در همین حد!
موضوع صندوق اعتباری هنر
طبق آنچه در وبگاه صندوق اعتباری هنر نوشته شده، «صندوق اعتباری حمایت از نویسندگان، روزنامهنگاران و هنرمندان» با هدف حمایت از اهالی فرهنگ، هنر و رسانه کشور بنا به پیشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی براساس تکلیف برنامه سوم توسعه و در راستای سیاست انتقال بخشی از تصدیهای دولتی تشکیل شده و عمده فعالیتش حمایت از نویسندگان، روزنامهنگاران و هنرمندان است. سوال این است که آیا نمیشود هرکدام از این سه طیف مهم فرهنگی یعنی «نویسندگان»، «روزنامهنگاران» و «هنرمندان»، صندوقی به تفکیک موضوع فعالیتهایشان داشته باشند تا حمایت از آنها، بهتر و کارآمدتر صورت بگیرد؟ چه ضرورتی دارد که تمامی آنها تحت عنوانی واحد، مورد حمایت صندوق قرار بگیرند؟! به نظرم تفکیک موضوعی فعالیتها در زیرمجموعه این صندوق، از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت جدید، ضروری به نظر میرسد.
موضوع کتابخوانی
در موضوع کتابخوانی و کتابرسانی(!) به مردم نقاط دورافتاده، غیر از برخی فعالیتهای نهاد کتابخانههای عمومی که ـ معمولا جنبه تنفنی و غیرسیستماتیک و تصادفی داشته ـ کارهای موثر و مستمری به گمانم صورت نگرفته . در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که مدتها پیش اقدام به تاسیس کتابخانههای سیار روستایی کرده بود، در دو دوره اخیر دولت، به قدری شاهد تغییر مدیریتها بودیم، که بسیاری از این برنامهها عملاً غیرفعال و یا کمفعال شدند و به نظرم با آمدن دولت جدید، نیاز به برنامهریزی جدی و ریشهای است. البته اینگونه فعالیتها نباید مختص نهاد خاصی باشد و برای توسعه کتابخوانی و کتابرسانی (چیزی شبیه به آبرسانی) باید کارهای زیادی انجام داد.
بنگاههای ترجمه و حمایت از آثار برتر ادبی
یکی از موضوعاتی که در حوزه کتاب و حمایت از نویسندگان میتوانست به خوبی مورد توجه قرار بگیرد و نتایج خوبی داشته باشد، استفاده از ظرفیتهای بنگاههای ترجمه آثار برجسته ادبی ایران از سوی بنگاههای نشر بینالملل بود. این کار البته در دولتهای اخیر، کمی رونق یافت اما متاسفانه به نام نویسندگان ولی به کام ناشران کتابهایی بود که حق کپیرایت آثار نه به پدیدآورندگان آثار، بلکه به خود ناشران پرداخت شد! نمونهاش اثری بود از خودم که مبلغ قرارداد ارزی آن، به ناشر (کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) پرداخت شد!
اگر بخواهیم آثار خوب ایرانی را در سطح وسیع به زبانهای دیگر ترجمه کنیم و آنها را به گونهای ارائه دهیم که با استقبال خوبی روبهرو شوند، باید در نظر بگیریم که راهی طولانی در پیش داریم. مسائل و مشکلات نشر بینالملل و راهکارهای حل آن و نقش دولت در اینباره، تربیت مترجمان آثار ادبی فارسی، استفاده از پتانسیل جشنوارهها برای انتخاب کتابهای منتخب براساس ضوابط مشخص و اولویتبندی متون قابل ترجمه و بازاریابی و ناشریابی و ورود به شبکه جهانی نشر کتاب و موضوعات نظیر آن، ازجمله موضوعات مهمی است که متولیان حوزه کتاب در دولت جدید، باید به این کار مهم و بزرگ توجه بیشتری کنند.
پیشنهاد استفاده از دیپلماسی فرهنگی در کنار دیپلماسی سیاسی در دولت جدید
فرهنگ و سازمانهای فرهنگی پس از انقلاب اسلامی ایران همواره با نگاهی هزینهای و نه سرمایهای مورد توجه قرار گرفتهاند و این در حالی است که فرهنگ به عنوان ابزاری مهم در کنار دیپلماسی سیاسی میتواند ایفای نقش کند و میتواند همواره از جایگاهی راهبردی برای نظام جمهوری اسلامی ایران برخوردار باشد.
به نظرم آنچه امروز در روابط فرهنگی بین کشورها اهمیت بسیار دارد، استفاده از نخبگان فرهنگی و ادبی برای نشان دادن قدرت فرهنگی با هدف تعامل فرهنگی با دیگر کشورها است. ایران دارای تمدنی درخشان و فرهنگی گرانسنگ است و منتخبین فرهنگی و چهرههای ادبی میتوانند سفیران فرهنگ و ادب کشور باشند و در تعامل با دیگر کشورها به دیپلماسی سیاسی کمک کنند. البته در بسیاری از کشورهای دیگر نیز به تجربه ثابت شده که نخبگان ادب و فرهنگ توانستهاند چهرهای شایسته از کشورشان را به مردم سایر کشورها منعکس کنند.
در دیپلماسی فرهنگی، وجود برنامه و هدف در پس همه کارهایی که دستگاه سیاست کشور آنها را طراحی کرده، اهمیت زیادی دارد.
از این رو در شرایط کنونی و در دولت جدید، استفاده از نخبگان ادب و هنر کشور به عنوان عامل تأثیرگذار در شرایط فعلی جهانی در قالب دیپلماسی فرهنگی، میتواند به ارتقای سطح روابط متقابل و افزایش آگاهی نسبت به فرهنگ غنی در ارتباط با سایر کشورهای جهان، برنامهای بسیار خوب ارزیابی شود. به این ترتیب در صورت داشتن رویکرد استفاده از نخبگان فرهنگی و ادبی در دیپلماسی فرهنگی میتوان از ظرفیتهای موجود درجهت تحقق منافع ملی استفاده کرد، که این البته قدرت فرهنگی کشور را به وجود میآورد. با این توضیح به نظر میرسد با توجه به اینکه ارتباط کلامی باعث ارتباط فرهنگی میشود، بنابراین از ظرفیت نخبگان ادب و فرهنگ اقوام نیز میتوان بهره برد."
انتهای پیام