به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «شریفامامی تازه به نخستوزیری رسیده بود و هنوز نخستینقدمهایش را برمیداشت که آن ماجرا پیش آمد و او را زمینگیر کرد. به اشاره شاه تصمیم گرفته بود برای جلب نظر نیروهای مذهبی تقویم شاهنشاهی را کنار بگذارد، بسیاری از زندانیان سیاسی را آزاد کند، قمارخانههای وابسته به بنیاد پهلوی را ببندد و با فسادی که از بالا تا پایین حکومت را فراگرفته بود، مبارزه کند. برنامههایش را که اعلام کرد برخی مخالفان - مثل بازرگان و سنجابی و فروهر - کمی آرام گرفتند و روی فرصت سه ماههای به دولت برای بازگشت به قانون اساسی توافق کردند. حتی به شریفامامی قول دادند جلوی شعاردادن ضد شاه را بگیرند و مردم را به تظاهرات و تجمع تشویق نکنند. آنان واقعا در عمل به قولهای خودشان جدی بودند و تصمیم به مدارا با دولت داشتند. حتی مردم را به خویشتنداری و صبر دعوت کردند و گفتند همه با هم تا مدتی از تجمع و اعتراض پرهیز میکنیم تا صداقت دولت جدید را محک بزنیم. منتها - و این «منتها» یکی از کلیدهای شناخت تاریخ کشور ما در آن مقطع حساس است - این دسته از مخالفان، نماینده همه معترضان نبودند و جز اقلیتی کوچک کسی به حرفهایشان گوش نمیکرد. چون زمانه، زمانه آدمهای اهل مصالحه و راضی به حداقلها نبود و مردم (در اینجا به معنی معترضان) چیز دیگری میخواستند. به قول دکتر علی امینی که خطاب به شاه گفته بود شما یک عمر به مردم دهنکجی کردید، حالا مردم هم جواب شما را میدهند. شعارهای معترضان در روز شانزدهم شهریور مثل «شاه حرامزاده است» و «مرگ بر سلطنت پهلوی» نشانهای بر این واقعیت - و تایید حرفهای امینی - بود.
شب شانزدهم، دولت با تایید شاه رای به برقراری حکومت نظامی داد و فردا ساعت ۶ صبح آن را - از رادیو ایران - اعلام کرد اما مردم که بسیاری از آنان خبر برقراری حکومت نظامی را نشنیده بودند، باز به خیابانها آمدند و در ضدیت با نظام سلطنتی و شاه شعار دادند. نیروهای امنیتی هم عاجز از برقراری نظم و پراکندهکردن مردم با معترضان درگیر شدند و این درگیری به خونریزی و کشتار کشید. آن روز عده زیادی به خون غلتیدند؛ هر چند آمار دو طرف درگیر (مخالفان و حکومت وقت) متفاوت از هم بود. از کمتر از ۱۰۰ نفر تا چند هزار نفر. روایت خبرنگار روزنامه گاردین از آن روز آمار اعلامی از سوی معترضان را تایید میکند. اما بحث درباره تعداد دقیق کشتههای آن روز به کنار، به نوشته یرواند آبراهامیان «آمار درست هر چه باشد، ۱۷ شهریور که به جمعه سیاه معروف شد، تاثیر بسزایی در جریان وقایع داشت. با کشتار ۱۷ شهریور دریایی از خون بین شاه و مردم پدید آمد. بنابراین، احساسات عمومی تحریک، نفرت مردم تشدید و جمعیت آتشیتر شد. همچنین موقعیت میانهروهایی را که خواهان اجرای قانون اساسی مشروطه بودند و برای سازش با سلطنت میکوشیدند تضعیف کرد.» به بیان دیگر «جمعه سیاه امکان اصلاحات تدریجی و آرام را از بین برد و راه حل ساده و روشنی باقی گذاشت: یک انقلاب بنیادی یا یک ضد انقلاب نظامی.»
امینی - که واسطه گفتوگوی بین شاه و مخالفان هم بود - همان روزها گفت: «بدون کنارهگیری شاه، این بحران حلناشدنی است.» درست میگفت اما برای اثبات آن به چندماهی زمان نیاز بود.»
انتهای پیام