به گزارش ایسنا، این دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی و معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در مقالهای با عنوان «تأثیر ویروس کرونا بر حیات فرهنگی؛ با تأکید بر صنعت نشر» درباره ضرورت توجه نظامهای آموزشی در مدرسهها و دانشگاهها به آموزش سواد رسانهای و اطلاعاتی چنین مینویسد: «یکی از مسائل و مشکلاتی که در این دوره خودنمایی کرد، کافی نبودن سواد رسانهای و اطلاعاتی در بین آحاد مردم و حتی نخبگان جامعه بود؛ خلائی که نظام آموزشی، چه در مدارس و چه در دانشگاهها، هیچ برنامۀ مشخصی برای آن نداشته و هنوز هم ندارد. پناه بردن مردم برای کسب خبر به شبکههای اجتماعی اینستاگرام، تلگرام و توییتر در غیاب شبکهها و رسانههای موثق و گسترش بیحدوحصر شایعات درخصوص کرونا و حوزههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، از این بیسوادی ناشی میشود. کسب خبر از رسانههایی که برای جذب مخاطب به هر ترفندی دست میزنند، به رواج اخبار نادرست در میان مردم منجر شده و حتی مناسبات فرهنگی و اجتماعی را هم تحت تأثیر خویش قرار داده است؛ و این امر، ضرورت توجه نظامهای آموزشی در مدارس و دانشگاهها به آموزش سواد رسانهای و اطلاعاتی را اجتنابناپذیر میکند.»
مطلبی همچنین درباره تأثیر کرونا بر فعالیتهای فرهنگی و هنری معتقد است: «پاندمی کرونا باعث شد بسیاری از مصارف فرهنگی، تفریحات و فعالیتهای فرهنگی و هنری نظیر رفتن به سینما، تئاتر، موزهها، حضور در گالریهای نقاشی و نظایر آن، که مردم اوقات فراغت خود را با آن پر میکردند، متوقف شود یا به حالت تعلیق درآید، و درمقابل، نوع جدیدی از فعالیتها و مصرف فرهنگی در بین مردم در حال شکلگیری و گسترش است که از آن میان، میتوان به اکران آنلاین فیلمهای سینمایی و تئاتر، برگزاری کنسرتهای آنلاین، استفاده از بسترهای آنلاین نمایش فیلم (نظیر نتفلیکس، فیلیمو، آپارات)، استفاده از محصولات سینمای خانگی و ویدیوها، بازدید مجازی از موزهها، رواج استفاده از ویکیها بهویژه در نوع تصویری و چندرسانهای نظیر آپارات، یوتیوب و فلیکر و... اشاره کرد که نشان از تحولی اساسی در دنیای فرهنگ دارد. البته اشاره به این تغییرات، صرفاً برای نشان دادن مشکلات بهوجودآمده نیست، بلکه همانند همۀ بحرانهای مشابه دیگر، نظیر جنگها و بیماریها و بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله، این بحران نیز آثار مثبتی را بههمراه داشته است که گسترش بسترهای جدید عرضۀ محصولات فرهنگی در بین مردم، از آن جمله است.»
او در ادامه بیان میکند: «در کنار برخی تأثیرات مثبت، تأثیرات منفی کرونا بسیار بیشتر بوده است؛ بهطوریکه براساس اطلاعیۀ اخیر سازمان بهداشت جهانی، ممکن است این تأثیرات تا پنج سال دیگر هم به قوت خود باقی بماند. بهدلیل تعطیلی مراکز فرهنگی و هنری، همۀ صنایع فرهنگی و فعالان آن، اعم از صنعت سینما و تولید فیلم، تئاتر، موسیقی، هنرهای تجسمی، موزهداری، نشر، رسانه، مُد و... با مشکلات بسیاری دستبهگریبان هستند و در این چندماه، این صنایع با ضررهای هنگفت، تعطیلیهای دائمی، اخراج و تعدیل نیروهای کار و مشکلات حرفهای و اقتصادی دیگری مواجه شدهاند که نگاهی به آمارهای منتشرشده در خبرگزاریها و نشریات نشان از عمق فاجعه دارد.»
این دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی در بخش دیگری از این مقاله به روابط فراملی و بینالمللی کشورها نیز اشاره میکند و باور دارد: «همهگیری جهانی کرونا نهتنها به تغییرات اساسی در تعاملات روزمرۀ انسانها از قبیل دست دادن، بغل کردن، روبوسی کردن و کنشهای رودررو و متقابل اجتماعی منجر شد، بلکه روابط اجتماعی کلان و فراملی را نیز دستخوش تغییرات اساسی کرد. در چند دهۀ گذشته، استفاده از ابزارهای نوین نظیر ویدیو کنفرانس و ابزارهای مبتنی بر شبکه، برای تعاملات اجتماعی و همکاریهای علمی معمول شده بود، اما رواج عمومی پیدا نکرده بود. دیدوبازدیدها با اهداف مختلف، در سطح محلی، ملی و فراملی امری معمول بود و میلیونها سفر فرهنگی، علمی و با اهداف متفاوت در سطح جهان انجام میشد. همهگیری کرونا و نگرانی از ابتلا به آن، ارتباطات انسانی و علمی را به تعاملات غیرمستقیم مبتنی بر شبکه محدود کرده است و بعید است پس از غلبه بر بحران، بخش اعظمی از تعاملات و ارتباطات به حالت قبل برگردد. بنابراین، یکی از مهمترین تأثیرات شیوع کرونا، شکلگیری و گسترش نوع جدیدی از ارتباط در میان مردم و بهویژه جامعۀ نخبگانی تحت شبکه بوده است؛ شاید بتوان گفت همهگیری کرونا در شکلگیری «دهکدۀ جهانی» مورد ادعای مک لوهان، بهمعنی واقعی تأثیر بسیاری داشته است.»
مطلبی اضافه میکند: «کرونا هرچند مشکلاتی را در روابط انسانی و البته روابط برخی از کشورهای جهان (مانند روابط ایالات متحدۀ آمریکا و چین) ایجاد کرد، از طرفی دیگر، نشان داد در چنین بحرانهایی مشارکت بینالمللی، تنها راه نجات بشریت است و تنها یک ویروس، بهراحتی میتواند مرزهای کشورها را درنوردد و حیات انسانها را به مخاطره بیندازد؛ و نبود همکاری مشترک میان کشورها و البته همۀ انسانها برای فائق آمدن بر دشمن مشترک، ممکن است حیات بسیاری از انسانها را سلب کند. شیوع سریع این بیماری در جهان و پاندمیک شدن آن، نشان داد که تغییر و تحولات بهسرعت میتواند جهانی شود و این بر ضرورت تعاملات پایدار و مثبت کشورها با همدیگر تأکید میورزد. این واقعه آدمی را یاد «اثر پروانهای» ادوارد لورنز در نظریۀ آشوب میاندازد؛ اثر پروانهای به این معناست که تغییر جزئی در وضعیت اولیه میتواند به نتایج وسیع و پیشبینینشده در سیستم منجر شود؛ بهعبارتی، تغییری کوچک در یک سیستم آشوبناک چون جو سیارۀ زمین (مثلاً بال زدن پروانه) میتواند باعث تغییرات شدید (وقوع طوفان در کشوری دیگر) در آینده شود. این نظریه نشان میدهد حیات کشورها بهشدت به همدیگر وابسته است و در بحرانهای اینچنینی، منافع همۀ کشورها به هم گره خورده است.»
معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات همچنین درباره آنچه بر سر صنعت نشر آمده، معتقد است: «بیشتر از اینکه همهگیری کرونا بخش اعظمی از صنعت نشر کتاب ایران را به زانو درآورد، بیتوجهیهای موجود در ابعاد مختلف صنعت نشر ایران، تیشه به ریشه آن زده است؛ ویروس کرونا تنها واقعیتها را عریانتر کرده است؛ وگرنه دیر یا زود بحران در صنعت نشر هویدا میشد. در یادداشتها، گفتوگو و مقالات مختلفی که از نگارنده و سایر پژوهشگران حوزۀ نشر منتشر شده است، مشکلات نشر و کلاف سردرگم صنعت نشر عیان شده است، ولی کو گوش شنوا! روزمرگی در بین ناشران، فعالان حوزۀ نشر، اتحادیه و تعاونیها و بهویژه در بخش سیاستگذاری بیداد میکند. واقعیت این است که نشر کتاب در ایران، با واقعیتهای جهانی رشد نکرده و بخش اعظم ناشران ما در کشور، بهمعنی واقعی کلمه ناشر نیستند؛ نه شناختی از بازار و اقتصاد نشر دارند، نه دانش کافی دربارۀ کاری که انجام میدهند، نه شناخت درستی از مخاطب خود دارند، نه برای خود، جامعۀ هدف مشخصی انتخاب کردهاند.»
او تصریح میکند: «سالهاست که صنعت نشر دنیا در کنار نشر چاپی، نشر الکترونیکی، نشر ترکیبی، نشر وبی و نشر همراه را تجربه میکند و بسته به محتوا، جامعۀ مخاطب، بازار و بسیاری پارامترهای دیگر، اقدام به انتخاب الگوی تولید خود میکند، ولی نشر ایران اندر خم یک کوچه است. برای مثال، سالهاست در ایران، درخصوص نشر الکترونیکی بحث و گفتوگو میشود و حتی اطلاع دارم در اتحادیۀ ناشران، کمیتهای برای این موضوع اختصاص یافته است، که جای تقدیر و تشکر دارد؛ ولی آنچه مهم است تاکنون خروجی مناسبی بهمعنی واقعی نشر الکترونیک را شاهد نبودهایم. نه متولی سیاستگذاری آن مشخص است و نه متولی حمایت و نظارت بر آن. البته استانداردهایی مبتنی بر نیاز بومی برای صنعت نشر ایران هم تدوین نشده است؛ بنابراین، هم بخش خصوصی سردرگم است و هم بخش دولتی.»
مطلبی در پایان با بیان اینکه کرونا برای صنعت نشر ایران یک فرصت است تا تهدید، مینویسد: «در تمام دنیا، نشر الکترونیکی از دل نشر چاپی و بنا به مقتضیات و نیازهای دنیای نشر برخاسته است، ولی در ایران واقعیت دیگرگونه است؛ نشر الکترونیکی تشکلی مستقل و مرکب از شرکتهای نرمافزاری است که ارتباط و قرابتی با نشر چاپی نداشته و نشر الکترونیک بیشتر با تولید نرمافزار اشتباه گرفته شده است؛ برای همین تاکنون نشر الکترونیک در ایران فعالیتی ابتر بوده، و نتیجۀ مناسبی که انتظار میرود نداشته است، چه برسد به گسترش نشر ترکیبی در بدنۀ صنعت نشر و شکلگیری نشر وبی و همراه. البته با همه مقتضیاتی که برای این دو نشر در نشر حرفهای دنیا متصور هستیم. براساس آنچه بیان شد، کرونا برای صنعت نشر ایران یک فرصت است تا تهدید.»
مقاله داریوش مطلبی، دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی و معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، با عنوان «تأثیر ویروس کرونا بر حیات فرهنگی؛ با تأکید بر صنعت نشر» در مجموعه مقالاتی که بهکوشش محمد سلگی، داریوش مطلبی و اسماعیل غلامیپور با عنوان «کرونا و جامعه ایران: سویههای فرهنگی و اجتماعی» در سال ۱۳۹۹ گردآوری و منتشر شده، به چاپ رسیده است.
انتهای پیام