این شاعر و دانش آموخته فلسفه در یادداشتی با عنوان «سیهمستی در میان هوشیارانِ جهان» که آن را در پی درگذشت محمدرضا حکیمی، نویسنده و اندیشمند دینی نوشته و در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است: «استاد محمدرضا حکیمی، چشم بر جهان لبریز از ظلم و بیعدالتی فرو بست و فریاد مستمر عدالتخواهیاش، پس از عمری خروشِ خودخواه و عزلت ناگزیر، خاموش شد.
برای بسیاری از ما که عنوانهای «علامه» و «استاد» را مانند خرمای خیراتی به همه تعارف میکنیم و بیسبب در همهجا و برای همهکس بهکار میبریم، علامهخواندن استاد حکیمی، بیشتر تعارفی است معمول.
استاد حکیمی مجتهدی بود قویمایه در علم، زباندان، لغتشناس، نویسنده، محقق، کتابشناس و مهمتر از همه «عدالتجو». این صفت آخر، باعث شده بود که او بر همه آنچه دیگر اقرانش در پی آن بودند، پا زده و در گوشهای از جنوبِ شهر، همرده با فرودستترین اقشار جامعه، به کار و بار فکری و تحقیقی خود مشغول شود، در هیاهوی انقلاب و پس از آن، ساکت و موقر بماند و نه سودای مقام داشته و نه طلب عنوان. حتی جایزههای معمول را هم نپذیرد و به آنچه مینوشت و میگفت، لااقل خود پایبند بماند.
بسیاری دیدگاه او (تفکیک) را افراط در منزلت دادن به «نقل» و گونهای «نواخباریگری» میدانند. شاید چنین بود، اما مگر میتوان کسی چون استاد حکیمی را با آن جایگاه علمی، نسبت به اتخاذ این دیدگاه، نقد کرد؟ او به قرنها تلاش فیلسوفان و محققان و عارفان در نزدیک کردن حوزههای فکری سهگانه به هم، برای دراندازی طرح جامع اندیشه اسلامی (ترکیب نقل و عقل و عرفان) وقعی نمیگذاشت و به تفکیک کامل و لازم این سه حوزه معتقد بود. حتی در «قصیده تفکیکیه»، همه علوم و دانش بشری را بیثمر میخواند (علوم الناس کلّهم هباء/ سوی ما علمته الانبیاء). باشد. این دیدگاهی است که بیش از هزار سال است در کنار روایتهای دیگر، در عالم فکر اسلامی زیسته و در روزگار ما هم مدافعانی دارد که از قضا سرآمد و مشهورترینشان خود اوست.
اما دلیل دیدگاه تفکیکی استاد حکیمی در نظر، شاید عدالتجویی او در عمل بود. او مبارزی نستوه در راهِ عدالت بود و عمده دوستدارانش نیز بدین خاطر او را میپسندیدند. او شاید میدید که دور شدن از اصل دین و پیرایه بستن بر آن، با هر سواد و سودایی، چه بر روزگار مردم آورده است. شاید میاندیشید که اسلام محمد(ص) این نبود که پس از قرنها، مردم دو گروه شوند: گروهی سر در سطل زباله به دنبال قوتی لایموت و گروهی سر در آخورِ هزار رانت و امتیاز و غرق در تجمل و تنعّم؛ و طرفه آنکه هر دو نیز همزمان "مسلمان" خطاب شوند.
استاد حکیمی سالها سخن گفت و خروشید تا شاید کسی بشنود. به دنبال «کیمیای عدالت» بود تا «کیمیای سعادت» را از آن برآورد. دریغ که کسی فریادهای او را نشنید و او نیز، چون بسیاری، کمکم پای در دامن کشید و به خلوتی ناگزیر رفت که بیشتر بنویسد، تا شاید سیاهه فریاد عدالتخواهی او، بر صحیفه مکتوب تاریخ این روزگاران باقی بماند.
شاید نامه او بعد از اعلام نامش به عنوان برنده جایزه فارابی در سال ۸۸، در ردّ این جایزه، نمایهای باشد از دیدگاه او. آنجا که دردمندانه مینویسد: «بار دیگر تاکید میکنم که تا هنگامی که در جامعه ما فقر و محرومیت مرئی و نامرئی بیداد میکند، برگزاری چنین جشنوارههایی، از نظر اینجانب در اولویت نیست.
در این جشنواره از فاضلان و استادانی، به نام خدمت ۵۰ ساله به علوم انسانی تجلیل شده است. پرسش این است آیا این علوم برای ثبت در کتابها و در دنیای ذهنیت است یا برای خدمت به انسان و حفظ حقوق انسان و پاسداری از کرامت انسان در واقعیت خارجی و عینیت؟ نصاب مقام انسان در معیشت و زندگی به منظور رشد متعالی، رسیدن به اقامه «قسط قرآنی» در حیات اقتصادی است (لیقوم الناس بالقسط) و برخوردار بودن انسانها از حیثیت و کرامت و آزادی در حیات اجتماعی و سیاسی (ولقد کرّمنا بنیآدم).
آری، باید بکوشیم تا جامعه ما چنان نباشد که دربارهاش بتوان گفت: از دو مفهوم انسان و انسانیت، اولی در کوچهها سرگردان است و دومی در کتابها».
استاد حکیمی در شعری از کتاب «ساحل خورشید» چنین سروده است:
سیهمستی نگر کاین راه را همواره پیمودم
میان هوشیاران جهان مستانه مستانه
حالا آن سیهمستِ زیسته در میان هوشیارانِ جهان، آن فریادگر عدالت گمشده در درازنای تاریخ و آن جستوجوگر گوهر اصیل اسلام در میان پیرایهها و پیرامونها، چشم بر جهان دروغ و بیعدالتی بسته و رخت به سرای دیگر کشیده است. از او میراثی باقی است مکتوب و واقعی، که هر کس از مخالف و موافق را به یک اقرار مشترک واخواهد داشت: اینکه او «چنان بود که مینمود».
روانش در مینوی جاویدان الهی شاد باشد.»
محمدرضا حکیمی، اندیشمند دینی و نویسنده در ۱۴ فروردین ۱۳۱۴ در مشهد متولد شد. او در سال ۱۳۲۶ وارد حوزه علمیه خراسان شد و تا ۲۰ سال در این حوزه به تحصیل پرداخت. محمدتقی ادیب نیشابوری، شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، سیدمحمدهادی میلانی، احمد مدرس یزدی، اسماعیل نجومیان، حاج سیدابوالحسن حافظیان و حاجیخان مخیری از مهمترین استادان حکیمی بودهاند. از آثار محمدرضا حکیمی میتوان به «الحیاة»، «خورشید مغرب»، «عقل سرخ»، «عاشورا: مظلومیتی مضاعف»، «شیخ آقا بزرگ تهرانی»، «تفسیر آفتاب»، «فریاد روزها»، «سپیدهباوران»، «گزارش (برگرفته از الحیاة)» و ... اشاره کرد.
محمدرضا حکیمی که مدتی قبل به کرونا مبتلا شده بود در شامگاه روز ۳۱ مردادماه به دلیل ایست قلبی از دنیا رفت.
انتهای پیام