این پژوهشگر موسیقی در ادامه به ایسنا گفت: اصولا در ایران کمتر سابقه این امر وجود دارد که از رفتن یک دولت و پایان کار برخی مدیران آن دچار خسران و نقصان شویم و برای آن افسوس بخوریم. اگرچه که تقریبا در بیشتر موارد تجربه نشان داده که پس از مدتی، برآیند نظرات دریغ از پارسال بوده است. چرا که طبق آنچه تجربه کردیم، مدیرانی که پس از هر تغییر بر سر کار میآیند برای اینکه عملکرد بهتری داشته باشند، به نظرات منتقدان و دلسوزان توجهی نمیکنند و اغلب برای خوشنودی مدیران محافظهکار بالادستی، معمولا بر تنگناها و مشکلات میافزایند.
این کارشناس موسیقی بیان کرد: دولت یازدهم و دوازدهم در طول هشت سال فعالیت خود در کنار اقدامات گاه مثبت و خوبی که ممکن است در حوزه فرهنگ و هنر انجام داده باشد، مشکل اساسیاش این بود که با کنار گذاشتن عناصر و افراد دلسوز و برگزیدن افراد سفارش شده، حرفها و ادعای خود را هم نقض کرد و بعدها اغلب آن اقدامات و تصمیمات به مشکلات بزرگتری تبدیل شدند، چون شعار این دولت تدبیر و امید بود.
او درباره بخشی از فعالیتهای مثبت دولت گذشته در حوزه موسیقی توضیح داد: انتخاب علی جنتی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد، اگرچه در ابتدا مناقشه برانگیز بود ولی بعدها اینگونه به نظر رسید که ایشان تا حدودی که امکانش بوده موثر عمل کرد. همچنین جنتی در همان آغاز معاون هنریاش را فردی انتخاب کرد که در حوزه موسیقی فعالیت داشت و این نکته در روزهای ابتدایی دولت جدید امیدوارکننده بود؛ بماند که عملکرد مرحوم مرادخانی بعدها از برخی جهات به خصوص در حوزه هنرهای تجسمی اعتراضات و سر و صداهایی به پا کرد که نتیجه کنارهگیری ایشان از معاونت هنری بود اما عملکرد نفر جایگزین باعث نشد هنرمندان بیشتر به نهاد دولت و وزارت ارشاد امیدوار شوند.
مغازهای تصریح کرد: در دفتر موسیقی نیز انتخاب علی ترابی، انتخاب شایستهای بود که البته به درخواست اهالی موسیقی صورت گرفت ولی پس از مدت کوتاهی دیدیم در اعتراض به برخی اقدامات مخرب در معاونت دیگر وزارت فرهنگ و ارشاد مجبور به کناره گیری شد. همچنین یکی دیگر از معدود مدیرانی که پایپند به توقعات جامعه هنری بود علی ثابتنیا بود که او هم وادار به کنارهگیری شد. در نهایت با رویکرد حاکم بر انتخاب مدیران غیرکارشناس در شاخههای هنر و موسیقی واقعا به نحو مقتدرانه یا شاید عامدانهای تمام کارها به سمت انفعال و اقدامات ظاهری پیش رفت که این رویه یا روند مهرهچینی نظام مدیرتی در دولتهای گذشته آفت ناگواری در حوزه موسیقی بودند که در تمام سطوح مانند مدیران شوراهای مشورتی و اجرایی در جریان بود.
این کارشناس موسیقی بیان کرد که «در حوزههای فرهنگی هنری، موسیقی مهمترین هنری است که در چند دهه اخیر بلاتکلیف مانده و مانند فرزند سر راهی تلقی شده است. ولی از طرفی همواره دیدهایم که از موسیقی بیشترین بهرهبرداری در جهت رسیدن به اهداف ایدئولوژیک صورت میگیرد.»
او تأکید کرد: باید به این مساله توجه کرد که چرا در موسیقی دچار یک دوگانگی و با رویکرد یک بام و دو هوا طرف هستیم؟ از سویی که موسیقی اهمیت خاص دارد و هیچ برنامه و آیین مذهبی و ملی را بدون موسیقی برگزار نمیکنند ولی از طرفی نشان دادن ساز و اجرای موسیقی را تابو میدانند تا جایی که شاهد بودیم که حتی کنسرت آنلاین با سانسور مواجه شد.
او با بیان اینکه باید اقدامات دولت یازدهم و دوازدهم در حوزه فرهنگ و هنر را با در نظر گرفتن و تفکیک این دوگانه که «قصد انجام چه اقداماتی را داشتند و امکان عملی ساختن چه کارهایی را داشتند» مورد بررسی قرار داد، افزود: بدون شک یکی از اقدامات مثبت این دولت بیمه هنرمندان بود که با کرونا همراه شد؛ البته شخصا تا حدودی بر این امر قائل هستم که این دولت بدشانسترین دولت چهار دهه اخیر بود. اما با تمام تلاشهایی که شد کمک و حمایتهایی که در این دوره از هنرمندان و هنر صورت گرفت، بسیار کمتر از حد توان دولت بود؛ چراکه حمایت از برخی حوزههای دیگر بسیار چشمگیر بوده و حتا افزایش چندین برابری داشته است. تاسفبارتر اینکه همواره هر اندازه از اعتماد هنرمندان به دولتها در چهار دوره اخیر با شکست و پشیمانی هنرمندان همراه شد که این پشیمانیها کار را برای دولت آینده در جلب نظر و دوستی هنرمندان بسیار مشکل میکند.
مغازهای همچنین درباره ضعفهای دولت قبل در حوزه موسیقی گفت: این دولت ضعفهای بسیاری داشت؛ مانند انفعال معاونت هنری در حوزه موسیقی. معاون هنری در جایی به یکی از دوستان گفته بود، به من گفتند که در حوزه موسیقی و سینما لازم نیست کاری انجام دهم و به نوعی به من فهماندهاند که مسئولیت این دو حوزه با جاهای دیگر است. در نتیجه انفعال ایشان در این حوزهها به جایی رسید که سیستمی به نام ساترا مجوزهای وزارت فرهنگ و ارشاد را در حوزه موسیقی گاه به طور مطلق بیاعتبار کرد.
این پژوهشگر موسیقی اقوام تصریح کرد: نکته مهمی که در وزارت ارشاد دولت پیشین صورت گرفت این بود که افرادی که تصمیمگیرنده مستقیم نبودند یا عنوان مستقیمی برای فعالیت مدیریتی در حوزه موسیقی نداشتند، تصمیمات بد و مخربی برای موسیقی گرفتند. مانند قانون معروف ۱۰ درصد مالیات فروش بلیت یا تصمیمسازیهایی که مدیران میانی به عنوان مشاور برای معاون هنری و وزارتخانه ترتیب دادند که سرنوشت نگرانکنندهای برای انجمنهای موسیقی و حتا سرنوشت آیندگان در حوزه موسیقی اقوام رقم زدند که واقعا نگران کننده است.
این هنرمند موسیقی در خصوص اینکه دولت یا مدیران آینده چه اقداماتی در اداره امور موسیقی میتوانند انجام دهند بیان کرد: به باور من کمترین کاری که یک دولت میبایست انجام دهد دعوت و تشکیل کارگروههایی با حضور منتقدان برای شناسایی نقاط ضعف مدیریتی و نظارتی و ارائه پیشنهادات سازنده برای امیدبخشی و ارتقای امنیت شغلی و زیستی هنرمندان موسیقی و امکان گسترش تولید و نشر آثار هنری غیر تجاری است.
وی افزود: موضوع انتخاب و انتصاب مدیران حوزه موسیقی به خصوص مدیرکل دفتر موسیقی و انجمن موسیقی و انتخاب مشاوران معاونت هنری و سایر معاونتهای وزارتخانه و به خدمت گماردن افراد خاص که مورد وثوق اکثریت هنرمندان و جامعه موسیقی ایران نیستند، بزرگترین ضعف نظام فرهنگی و هنری کشور است. ما آرزو داریم یک رفتار اصلاحی در روند مدیریت موسیقی صورت بگیرد تا بلکه با جذب و جلب نظر هنرمندان مستقل شاهد یک رویکرد سازنده در میان دو قطب هنرمند و مسئول هنری باشیم. در واقع دولت باید با انتخاب مدیران مستقل و کاربلد و آشنا با حوزه تخصصی و نه مدیران دائمی ادارات و نهادهای مرتبط و اعضای دائمی هیاتهای داوری و امنا و هیاتمدیرهها، در تمامی رشتههای هنری و به خصوص شاخه موسیقی حسن نیت خود را در قبال هنر موسیقی و هنرمندان و مردم جامعه نشان دهد و بتواند اعتمادهای دائما در حال شکست را بازسازی کند.
انتهای پیام