سمج و زهردار مثل تمام این یکسال و نیم.
حالا همه خسته ایم با انبوهی از آرزوهایی که موکول شده اند به بعد از کرونا.
وسط تمام بی خیالی خیلی از ما، پزشکان و پرستارانی هستند که باقدرت بار بی توجهی ما و مسئولین را به دوش بکشند. دکتر سارا احمدزاده متخصص قلب یکی از آن پزشکانی است که از اوضاع این روزهای کرونا در بیمارستان شهید گنجی برازجان و سختیهای شغلی پزشکان و کادر درمان نوشته است.
«روز سوم از کشیک ۷۲ ساعته من در بیمارستان گنجی برازجان ، اورژانس ۲۴ تخت خوابه ۶۰ مریض پذیرش کرده ، بعضیها روی تخت، بعضی روی صندلی و عدهای وسط اورژانس منتظر جای خالی ، شبیه بیمارستان زمان جنگ شده است ، پزشک و پرستار و مریض همه پر از تنش و کسی حوصله ندارد، هوا گرم است و بخار پشت عینک غواصی من نشسته و صدایم از پشت ماسک ۳m به زور در میآید و به قول مسئولین تنها بیمارستان شهر است نمیتوانیم بلاک اعلام کنیم،
جا نداریم و همه با کرونا میآیند و من در تحیر از این همه نادانی.
بیمار با سکته قلبی میآید تخت نداریم میگویند صندلی پیدا کن بشین، مانیتور نداریم ، تقصیر پرستار که نیست ، تقصیر پزشک هم نیست .
تمام راهها باز است ، جشنها برپا ، مسافرتها سرجایش و کسی انگار اورژانس مارا نمیبیند. تاوان دور همیهای شورای شهر است و انتخابات به ظاهر مراقبت شده . کادر درمان بریده است و دوباره مشاورههای ممتد عفونی ... بررسی از نظر مشکلات قلبی ، تنظیم داروی قلبی ، بررسی پمپاژ و یک دستگاه اکو و ۳ طبقه بیمار کرونایی که باید تخت به تخت جابجا شود، و اگر دستگاه سمت راست بیمار باشد و در برق باشد و ژل باشد و مریض درست خوابیده باشد که معمولا یک جای کار میلنگد هر بیمار ۲۰ دقیقه وقت میبرد ...
و من خسته از بی خوابیها و زنگ های ممتد بخش های کرونا ... دکتر وطن پرست طب اورژانس دلم برایش میسوزد هنوز باحوصله درگیر این همه آدم ... از طبقه ۳ پرستار زنگ میزند یک بیمار جا ماند عصبی میشوم و صدایم بلند میشود ، تمام طبقه هارا به زور با این آسانسور خراب تمام کرده ام ، زانویم قفل میشود و پیام مسخره ۷۰ درصد کارانه فلان ماه ... یک ملیون و هفتصد ... مثل فحش دادن است در این خراب آباد کوید ...
دلتا تبدیل به لامبدا شده است و خانواده پشت سر خانواده می آیند و ریه ها درگیر ... نفس ها بریده ... کد ۹۹ آی سیو داخلی، بار دوم است به فاصله ۲۰ دقیقه ... یک مرگ دیگر .... تمام بخش ها اکسترا زده اند و راهرو هم مریض خوابیده است ... ساعت ۱۲ شب است ، خسته میرسم به اتاقم ، از خستگی خوابم نمیبرد ، ساعت ۱و نیم شب از سی سی یو زنگ میزنند pttبیمار مختل شده ، میگویم هپارین قطع شود ..
ساعت ۴ صبح زنگ مجدد فشار بیمار دیگر افتاده است و باز دستورات لازم .. ۶ صبح خسته بلند میشوم که زودتر تمام شود و چشمانم به زور باز میشود ، ماسک دستکش گان عینک ، سهم منی که یک ساعت وقت دارم برای خوابیدن...»
انتهای پیام