این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا درباره طرح مفاهیم بزرگسالانه در ادبیات کودک اظهار کرد: میتوان گفت این موضوع یک شمشیر دولبه است و میتوان هر کدام از این لبهها را با استفاده از زبان بهگونهای به کار برد؛ ابزار اصلی نویسنده غیر از ذهنیتی که برای محتوا به کار میبرد، زبان و قلمش است. ما باید به هر دو جنبه موضوع نگاه کنیم. اگر کتاب «درخت زیبای من» یا «دنیای سوفی» را بخوانید غیر از اینکه به یکی از جنبههای اصلی هنر یعنی زیباییشناسی توجه کردهاید، به بخش ارائه شناخت هم میرسید. گاه نیازمند این هستید که کودک را با دنیای آینده و جهان پیرامونش آشنا کنید. البته شاید احساس کنید کودک قابلیت درک کافی را برای این مفهوم نداشته باشد، اما باید به این مسأله توجه کنید که کودکان به لحاظ منطقه جغرافیایی، فرهنگ بومی و میزان برخورداری از دانش و آگاهی با هم متفاوت هستند. شما نمیتوانید یک کودک را که در یک منطقه جغرافیایی با امکانات گسترده کتابخوانی زندگی میکند با کودکی مقایسه کنید که از ابتداییترین مواد زندگی دور است و آب و غذا منبع اصلی زیست او هستند و کتاب برای او در درجه چندم از اهمیت قرار دارد.
او سپس گفت: به عنوان یک نویسنده گاه نیازمند زبان کودکانهای هستید که دایره واژگانیاش بیشتر از ظرفیت یادگیری کودک نباشد. ما خیلی رعایت میکنیم که خردسالان را با چالشهای دنیای آینده روبهرو نکنیم اما ما با پدیده مرگ و بیماری هم روبهرو هستیم و گاه میخواهیم به کودک بگوییم در جهان پیرامونیات این اتفاقها خواهد افتاد، کسانی را از دست خواهی داد و این چرخه زندگی است. اینکه صرفا بخواهید کودک را با لذتها و سرگرمیها آشنا کنید از بخش دیگر هنر که ارائه شناخت است، جا میمانید. ما با کتابی مانند «ماهی سیاه کوچولو» مواجه هستیم که بحث جهانشناختی دارد و مرگ را به شیوه استعاری مطرح میکند، این کتاب اهمیت به کودکانی است که استعارهها را میفهمند و سابقه کتابخوانی دارند. نویسنده قصد دارد آنها را با مفاهیم عمیق زندگی آشنا کند. اما در جایی شما به کودک وسیله بازی میدهید؛ مثلا در شعربازیها یا هیچانهها با شناخت روبهرو نیستید. بنابراین باید جنبههای دوگانه زبان را درنظر گرفت.
اکرمی در ادامه بیان کرد: مسائلی چون جنگ و مهاجرت و... را نمیتوانیم از کودک جدا کنیم، پنهان کردن این موضوع یک بحث است و مطرح کردنش بحثی دیگر. در پنهان کردن این خطر وجود دارد که بچه در شرایط لطیف و اینکه همهچیز خوب است، پیش برود و یک ضربه کوچک او را درهم بشکند و نتواند در رویارویی با پدیدههایی که خیلی شیرین نیست، طاقت بیاورد. جنگ یک کودک سهساله و یک نوجوان پانزدهساله را در برمیگیرد و اگر بخواهید توضیح دهید چرا یکی مُرد و دیگری رفت، کار دشوار میشود. ما نمیتوانیم از موضع شناخت دور شویم. ارائه شناخت بخشی از بحث جهانشناختی است و بخش دیگر علم و فلسفه و جامعهشناسی و تاریخ و... است. همه اینها به نویسنده این امکان را میدهد که سلیقه خود را به کار ببرد اما به شرطی که اولا سلیقه عام کودکان را در خلق اثر ادبی درنظر بگیرد و در وهله دوم سلیقه خاص کودک را بشناسد و به آن بپردازد.
نویسنده «شب بخیر ترنا»، «غریبه و دریا» و «آناهید ملکه سایهها» با تاکید بر اینکه میزان برخورداری از دانش خواندن یکی از مهمترین معیارهایی است که برای نویسنده اهمیت دارد، گفت: گاه در نظراتی که برای کتابها به ناشران میدهم در پایان نظر خود مینویسم برای کودک و نوجوان خاص و کتابخوان. تیراژ این کتاب مانند کتابهای بازیگونه و سرگرمکننده نیست و ممکن است به ۱۰۰۰ تا هم نرسد. کتابهای سرگرمکننده دنیای تخیل بچهها و دایره واژگانیشان را افزایش میدهد و تمام میشود و افزودهای برای آنها ندارد. اما برای اینکه بفهمید شهر سیاتل از چه گرفته شده، باید تاریخ زندگی سرخپوستان را بخوانید تا ببینید رهبرشان، سیاتل بزرگ چه عقایدی داشته است، ببینید از نام یک شهر به کجاها میرسیم. چرا فکر میکنید کودک اینها را نباید بداند؟ کودک به تاریخ و جغرافیا و بومشناسی و بخشهایی از دانش نیاز دارد.
او با بیاناینکه ما به فرافکنی برای کودکان نیز نیاز داریم، ادامه داد: مثلا کتابی مانند «صورتزخمی» غیر از اینکه کودک را با مفهوم بیماری آشنا میکند به او فرصت فرافکنی میدهد. این بحث روانشناختی است، اینکه اگر من قدم کوتاه است در عوض بلندپروازم یا اگر بیماریای دارم که ماندگار است در عوض نعمت دیگری دارم. این دانش به عرصه شناخت عمومی برنمیگردد و برای کودکان خاص است. گاه پیش میآید که نویسنده باید از شمشیر دولبه استفاده کند؛ اینکه کجا لذت ببخشد و کجا شناخت برایش مهمتر باشد، در اینجا دیگر گروه سنی شرط نیست و میزان آگاهی و برخورداری از دایره واژگانی و برخورداری از فرهنگ بومی میتواند تعیینکننده باشد. ما در جاهایی خیلی کاستی داریم و به ترجمه متکی هستیم بهویژه در بخش فرافکنی. شما نمیتوانید درباره موضوع سندروم داون یا ایدز به کتاب تالیفی تکیه کنید.
جمالالدین اکرمی خاطرنشان کرد: نمیشود اینها را پنهان کرد. بچهها به فلسفه، عشق و خودشناسی و دانستن روش به دنیا آمدن کودک که بحثهای بزرگسالانه است، نیاز دارند. عدهای ممکن است این موضوعات را در بحث بزرگسالان نگه دارند و بگویند لازم نیست کودک با این مبانی آشنا شوند. اما به شخصه فکر میکنم دایره درک کودک خیلی به سنش مربوط نیست و به نیازهای کودک مربوط است؛ اگر برای کودکی که آب برای خوردن ندارد، دور و برش غلغله است و رفتار هیجانی برای کمبود آب وجود دارد، و شاهد خشک شدن مزارع پدرش است، کوه کتاب هم بگذارید فایدهای ندارد زیرا نیازش متفاوت از کودکی است که در کتابخانه کانون پرورش فکری نشسته و مربیاش برای او قصه میخواند. همواره تاکید من بر این بوده که ما باید ویژگیهای بومی را در نظر بگیریم در حالی که ما به این موضوع کم پرداختهایم. آیا رمانی درباره عشایر برای نوجوانان داریم؟ خیر. یکی از دلایل اینکه به این مسائل اهمیت داده نشده، گرایش به ترجمه است. گرایش به ترجمه غیر از مسائل آسیبشناسی، نقاط قوتی هم دارد؛ از جمله اینکه به دایره درک کودک اهمیت میدهند و نمیگویند این بزرگسالانه است. برای اینکه بیمار نشوید لازم است بیماری را بشناسید و اگر با بیماری روبهرو شوید باید بدانید چه موانعی را پشتسر بگذارید. البته ممکن است پرداختن به این موضوع گریبان نویسنده و مترجم را بگیرد؛ مثلا کتابی ترجمه کرده بودم با عنوان «چرا من و او» که بعد از شش هفت سال و بعد از رفت و برگشتهای بسیار چاپ خواهد شد، من به کم کردن متن تن نمیدادم و دست آخر یک جمله به من گفتند برای نوجوانها چاپ نکنید، برای بزرگسالان چاپ کنید. ما بسیاری از مسائل و امکانات را به بهانه بزرگسالانه بودن از دسترس کودک و نوجوان دور میکنیم.
او در پایان گفت: این اختلاف نظر فقط بین نویسندگان نیست و بین منتقدان هم زیاد است، برخی معتقدند نباید تلخیها را برای کودک و نوجوان مطرح کنیم و تلخیها را برای بزرگسالان کنار میگذارند، اما من هراس ندارم درونمایه بزرگسالانه را با دایره مفهومی قابل پذیرش به کودک و نوجوان منتقل کنم و بر شکلهای بومیاش هم اصرار دارم.
انتهای پیام