به گزارش ایسنا، موزه سینمای ایران در سلسله نشست های گفتگوهای تاریخ شفاهی خود این بار با «ابوالحسن داوودی» فیلمنامه نویس، کارگردان و تهیه کننده سینمای ایران ، گفتگویی داشته است که بخشهایی از آن امروز، 21 تیرماه همزمان با زادروز این هنرمند منتشر شده است.
در این گفتوگو داوودی با بیان اینکه 21 تیرماه 1334 در نیشابور متولد شده، یاداور شده است : خانواده ام خیلی اهل هنر نبودند اما با هنر هم مخالفتی نداشتند و از شروع دبیرستان به فیلم دیدن علاقه مند شدم و هیچ وقت، تصور نمیکردم فیلمساز شود .
او گفته است: اولین فیلمنامهام را سال 59 نوشتم که کار مشترکی با فرید مصطفوی بود. یک کار پلیسی با فضای اجتماعی نیمه ترسناک که مربوط به اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 بود که ساخته نشد.
این کارگردان به فیلم «تقاطع» و «سفر عشق» اشاره کرده که «فیلمنامه آن را فرید مصطفوی یک بار نوشته بود » و ادامه می دهد : زمانیکه قرار شد من آن را بسازم به صورت کامل بازنویسی کردیم. شخصیتی که بیژن امکانیان بازی میکرد دقیقا تصورات و آرمانهای نسل ما بود که در زمان انقلاب شکل گرفت. «سفر عشق» هم اولین فیلمم بود که فیلمنامهاش را خودم نوشته بودم و قرار بود در تلویزیون تهیه شود، اما ساخت فیلم همزمان با دوران جنگ شد. ما یکبار مقدمات ساخت آن را فراهم کرده بودیم اما همزمان با موشک باران تهران شد و طبیعی بود که در آن شرایط نمیتوانستیم کار کنیم به همین دلیل آن را متوقف کردیم و با اسماعیل شنگله و شهرزاد مهدوی تهیه کنندگان فیلم به مشهد رفتیم.»
وی درباره ساخت «سفر جادویی» نیز توضیح داده است: ساخت این فیلم کاملا اتفاقی بود زیرا به من پیشنهاد نشده بود بلکه به همسرم بیتا منصوری که کارگردانی خوانده بود پیشنهاد شده بود اما او پسرم را باردار بود، به همین دلیل ساخت فیلم را من برعهده گرفتم و اینکار مسیرم را تغییر داد زیرا در ابتدا زیاد به سینمای کودک و کمدی علاقه نداشتم و فضای ذهنی من سینمای اجتماعی بود. در آن زمان در سینمای ایران مد شده بود و خانمهای کارگردان فعال بودند، پوران درخشنده دو فیلم ساخته بود که فیلمهای موفقی هم بود همچنین رخشان بنی اعتماد و فریال بهزاد نیز در مقام کارگردانی و تهیه کنندگی فیلم میساختند و فعالیت زیادی داشتند.
داودی «بوی خوش زندگی» را شکست خوردهترین و تلخترین فیلمش دانسته و گفته است: در این فیلم اشتباهات زیادی وجود داشت اما از نظر ساختاری به جرات میتوانم بگویم که اگر سختترین فیلم من نباشد ؛یکی از دو، سه فیلم سخت من از نظر تولید بود که از ابتدای کار دچار مشکلات عدیدهای شد. فیلم «مرد بارانی» هم مربوط به دورانی است که برایم خاطره انگیز بود. فیلمنامه اولیه را میرباقری داشت و من موضوع آن را دوست داشتم و به همان روش که با فرید مصطفوی داشتیم، با میرباقری هم فیلمنامه را بازنویسی کردیم البته بیشتر فیلمنامه را خود میرباقری نوشت اما با هم همراه بودیم و درنهایت به سلیقه و جهان بینی که مورد علاقه من بود ،رسیدیم.
این فیلمساز گفته است: فیلم «نان عشق و موتور هزار» محصول دوران ویژهای است که من در آن زمان گرفتار فعالیتهای صنفی بودم و مسئولیت خانه سینما را برعهده داشتم. دلیل ماندگاری فیلم این است که زاویه و جهت نگاه ندارد و طرفداری از موضع مهمی که در آن قرار گرفته است، ندارد و درباره برخورد دو جریان فکری در جامعه است که به واسطه آن قصه تعریف میشود و شبیه قصه ساختار عامیانهای است که ما در سینمای قبل از انقلاب هم داریم و من سعی کردم در این فیلم نشانهها را قوت بدهم. به عنوان مثال، فیلم از صحنه آبگوشت خوردن گنج قارون شروع میشود تا شخصیتی را که میخواهد از سروش صحت بسازد، مشخص کند.
وی درباره فیلم«هزارپا» نیز گفته است: خوشبختانه زمانی که میخواستم فیلم هزارپا را بسازم آنقدر تجربه داشتم که قبل از شروع به نوشتن فیلمنامه یا ساخت ابتدا اعلام کنم که چرا میخواهم فیلم را بسازم و موضعم نسبت به فیلم چیست. زمانیکه میخواستم این فیلم را بسازم فضای ناامیدی کلی در سطح جامعه بوجود آمده بود و هیچ چیزی نمیتوانست حال مردم را خوب کند و در این شرایط تصمیم گرفته بودم فیلمی بسازم که فقط حال مردم را خوب کند.
داوودی با بیان اینکه زمان ساخت «رخ دیوانه» ده سال طول کشید، گفته است : این فیلم حاصل تجربهای بود که از گذر زمان و صبر کردن بدست آمد. «رخ دیوانه» طولانیترین پروسه زمانی را به لحاظ کار برای من داشت.
وی یادآور شده است: آنچه که درفیلم «زادبوم» برای من جذاب بود و دلم میخواست آن را مطرح کنم این بود که فیلم داستان بزرگترین ثروت ما است که با اندیشه ناقصی که خودمان به کار میبریم، دارد از دست میرود و آن هم ماده خاکستری است که از کشور مهاجرت میکنند.
داوودی با اشاره به فعالیتهای صنفی خود گفته است: باید توجه داشته باشیم هروقت خانه سینما در بحران قرار گرفته بالاترین توان و اتحاد را پیدا کرده است و هر زمان که بسته شده شرایطی پیدا کرده که هیچ کَسی نتوانسته نزدیک آن شود و مجبور شدند آن را دوباره باز کنند. من ، احمدرضا درویش و زنده یاد سیف الله داد همه فکرمان ترمیم ساختار خانه سینما بود و تا زمانیکه این ترمیم شکل نگیرد عملا خانه سینما که بزرگترین چتری است که میتواند روی سر سینما باشد و از توان آن استفاده کنند، کارایی خود را نخواهد داشت.
وی در پایان با اشاره به همسرش «بیتا منصوری» بیان داشت: با شهامت کامل در سن 65 سالگی می گویم که شانس بزرگ زندگی ام همسرم بوده است و بخش بسیار بزرگ فضایی که امروز دارم را مرهون او هستم و گاهی به او غبطه می خورم.
بخشی از این گفتوگو را در ادامه میبینید:
انتهای پیام